گفتگو درباره واژه گزارش تخلف هم شهر نویسه گردانی: HM ŠHR هم شهر. [ هََ ش َ ] (ص مرکب )ساکنان یک شهر. (آنندراج ) : مرا مرد به کار است خاصه شما که همشهرهای منید. (تاریخ سیستان ).تو هم شهری اورا و هم پیشه ای هم اندر سخن چابک اندیشه ای .اسدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی شهر به هم زدن شهر به هم زدن . [ ش َ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) خراب و پریشان کردن شهر.(آنندراج ). فتنه و شورش افکندن در شهر : تا چشم بر هم میزنی افتاده ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود