اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هوع

نویسه گردانی: HWʽ
هوع . [ هََ ] (ع مص ) قی کردن . (المصادر زوزنی ). قی کردن بی تکلف . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هیعوعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سبک گردیدن و اندوهناک گشتن . || بر یکدیگر برجستن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آهنگ کردن قوم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اِمص ) بدی آز و حرص و سختی آن . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دشمنی . (آنندراج ).هوع . (آنندراج ). عداوت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه
اعتدال هوا. [ اِ ت ِ ل ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تساوی آن در گرمی و سردی . (ناظم الاطباء).
طاحون هواء. [ ن ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طاحون هوائی .
کنایه از کار سخت و دشوار که معمولاً برای نکوهش کسی بکار میرود که کاری کوچک را بزرگ و ناممکن می پندارد یا چنین وانمود میکند: انگار میخواد فیل هوا کنه! ...
کسی که به خاطر انجام کاری آسان کلّی بهانه می‌آورد، این اصطلاح حکایت حال او می‌شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.