یسار
نویسه گردانی:
YSAR
یسار. [ ی َ س ْ سا ] (ع اِ) یَسار. دست چپ . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به یَسار شود. || کمی و اندکی . گویند: انظرنی حتی یسار؛ یعنی اندکی منتظر من باش . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
یسار. [ ی َ ] (ص ) روی و سیمای نامبارک و نامیمون . (ناظم الاطباء). شخصی را گویند که او میمنت ندارد و دیدن روی او نامبارک است . (برهان ). شوم ...
یسار. [ ی َ ] (ع اِ) دست چپ . ج ، یُسر، یُسُر. (از ناظم الاطباء) (غیاث ). دست چپ ، و اسار لغتی است در آن . (منتهی الارب ). دست چپ . (دهار) (مهذب...
یسار. [ ی ِ ] (ع اِ) یَسار. دست چپ .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به یَسار شود.
یسار. [ ی ِ ] (ع مص ) میاسرة. نرمی کردن با کسی . (ناظم الاطباء).
یسار. [ ی َ ] (اِخ ) نام غلامی رسول (ص ) را که راعی و شبان شتران آن حضرت بود. صحابی است و به دست عرینین کشته شد. قصه ٔ او در سیر آمده ...
یسار. [ ی َ ] (اِخ ) ابن مسلم یا ابن عثمان ، برادر ابومسلم صاحب الدعوه و جد علی بن حمزةبن عمارةبن حمزةبن یسار اصفهانی است . (از یادداشت مو...
کان یسار. [ی َ ] (ص مرکب ) توانگر و مالدار. || صاحب جمعیت بسیار. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بکنایت یعنی بسیار بخشنده ، مثل کان ...
نامه اعمال (اصحاب یمین و یسار)فارسی4423 نمایش | قرآن در مقام بیان اوصاف کسانى که به لقاء پروردگار خود فائز گردیده اند و مشمول رحمت رحمانى و رحیمى الهى...