یعقوب
نویسه گردانی:
YʽQWB
یعقوب .[ ی َ ] (اِخ ) ابن مجاهد ابوحرزة. محدث است و از ابن زنیم خلجی روایت کرده و ابن ابی حاتم به نقل از پدرش نام او را یاد کرده است . (از تاج العروس ذیل «خ ل ج »).
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۳ ثانیه
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن متمسک . آخرین خلیفه ٔ عباسی که اسماً در مصر خلافت داشتند. سلطان سلیم در فتح مصر یعقوب را به استانبول آورد و او د...
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمد الحاسب مصیصی ، مکنی به ابویوسف . رجوع به ابویوسف (یعقوب ...) شود.
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن ، ملقب به امیر اشرف الدین هذیانی اربابی . از راویان بود و از یحیی ثقفی روایت کرده است . وی مردی ادیب...
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی طاوسی . او راست : کنه المراد و خلاصة وفق الاعداد. (از یادداشت مؤلف ).
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کاتب . از اوست : 1- کتاب الخضابات .2- ذم الشیب و مدح الشباب . (از فهرست ابن الندیم ).
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن مصطفی فنایی اماسی رومی جلوتی حنفی ، معروف به یعقوب عفوی . دانشمند متصوف و واعظ ترک بود. بیشتر تألیفاتش به عرب...
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن موسی اردبیلی ، مکنی به ابوالحسین . از محدثان و علمای ساکن بغداد بود و در آنجا از احمدبن طاهر و سعیدبن عمرو بردعی ح...
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن نقولا، معروف به دکتر صروف . از دانشمندان فلسفه و ریاضی و نجوم و شعر و ادب ، و از مترجمان چیره دست انگلیسی و از نو...
یعقوب . [ی َ ] (اِخ ) ابن نوح کاتب . به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه بوده است . (از الفهرست ابن الندیم ).
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن یزید تمار، مکنی به ابویوسف . شاعر عراقی که به شیوایی طبع و نداشتن تکلف در شعر معروف و از یاران ابونواس و به من...