اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یغما

نویسه گردانی: YḠMA
یغما. [ ی َ ] (اِخ ) رحیم یغمای جندقی ، فرزند حاجی ابراهیم قلی (1196-1276 هَ. ق .) و متخلص به یغما. از ده خور جندق و بیابانک واقع در میان کویر است . کودکی فقیر بود. گویند روزی امیر اسماعیل خان عامری فرمانروای جندق و بیابانک از ده خور می گذشت و یغما که شش هفت ساله بود با سلام و ادب و تعظیم مخصوص خود جلب توجه فرمانروا کرد. فرمانروا پرسید: پسر کجایی هستی ؟ بچه ٔ روستایی بی تأمل گفت :
ما مردم خوریم !

از اهل ادب دوریم !


فرمانروا را حاضرجوابی و طبع شعر او خوش آمد و از نام و نسبش پرسید. معلوم شد رحیم پسر حاج ابراهیم قلی است . حاکم او را به فرزندی برگزید و به تربیتش پرداخت و او به زودی در شمار منشیان خان حاکم درآمد. اما مقاومت و مخالفت خان حاکم با قوای دولتی به شکست او و اسارت یغما انجامید و او را با اسیران دیگر به خدمت سردار ذوالفقارخان سنانی بردند. وی ابتدا سپاهی و سپس منشی خان گردید ولی بعد با سعایت بدخواهان یاغی معرفی و گرفتار شد. سردار او را به چوب بست و بعد در سیاه چال زندان انداخت و سپس به تعقیب و شکنجه و تاراج اموال بستگان او پرداخت . پس از چندی از زندان آزاد شد واز آن پس به تقاضای حال و احوال تخلص خود را به یغما تغییر داد و در سلک درویشان درآمد و به سیر و سیاحت پرداخت و سفری به بغداد رفت و بعد به تهران آمد و به وسیله ٔ حاجی میرزا آقاسی به حضور محمدشاه معرفی و در دربار صاحب نام و نشان شد و سرانجام در سال 1276 هَ . ق . در زادگاه خود بدرود زندگی گفت و در بقعه ٔ سیدداود به خاک سپرده شد. وی شاعر و غزلسرایی شوخ طبع و بذله گوی و نویسنده ای نقاد و حاضرجواب بود. گویند روزی حاج ملااحمد نراقی که از علمای بزرگ عصر بود دو بیت زیر را برای او خواند:
عاشق ار بر رخ معشوق نگاهی بکند
نه چنان است گمانم که گناهی بکند
ما به عاشق نه همین رخصت دیدار دهیم
بوسه را نیز دهیم اذن که گاهی بکند.
یغما همچنان به سکوت در وی می نگریست . نراقی پرسید چرا چیزی نمی گویی ؟ یغما جواب داد: منتظر فتوای سوم هستم !
از اشعار اوست :
بهار ار باده در ساغر نمی کردم چه می کردم ؟
ز ساغر گر دماغی تر نمی کردم چه می کردم ؟
هوا تر، می به ساغر، من ملول از فکرهشیاری
اگر اندیشه ٔ دیگر نمی کردم چه می کردم ؟
چرا گویند در خم ، خرقه ٔ صوفی فروکردی
به زهد آلوده بودم ، گر نمی کردم چه می کردم ؟
ملامت می کنندم کز چه برگشتی ز مژگانش ؟
هزیمت گر ز یک لشکر نمی کردم چه می کردم ؟
به اشک ار کیفر گیتی نمی دادم چه می دادم ؟
به آه ار چاره ٔ اختر نمی کردم چه می کردم ؟
ز شحنه ی ْ شهر جان بردم به تزویر مسلمانی
مدارا گر به این کافر نمی کردم چه می کردم ؟

#


نگاه کن که نریزد، دهی چو باده به دستم
فدای چشم تو ساقی به هوش باش که مستم
نه شیخ می دهدم توبه و نه پیر مغان می
ز بس که توبه نمودم ، ز بس که توبه شکستم .

(ازغزلیات و سرداریه ٔ یغمای جندقی صص 83-84).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
یغما. [ ی َ ] (اِ) تاخت و تاراج و غارت و غنیمت و ربودگی . (ناظم الاطباء) (از برهان ). تاراج را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ اوبهی ). تالان...
یغما. [ ی َ ] (اِخ ) نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از بره...
یغما زدن . [ ی َ زَ دَ ] (مص مرکب ) یغما کردن . (ناظم الاطباء). غارت کردن : چون به خروارهای سیب رسیدند درافتادند و پاک یغما زدند. (سیاستنامه ...
یغما گاه . [ ی َ ] (اِ مرکب ) یغماگه . جای تاخت و تاراج . (ناظم الاطباء). جایی که غنیمت در آن نهند. (آنندراج ).
یغما گری . [ ی َگ َ ] (حامص مرکب ) غارت . اغارة. چپاول . چپو. چپاولگری . غارتگری . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغما شود.
یغماکردن . [ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یغما گرفتن . یغما زدن . غارت کردن . تاراج کردن . (ناظم الاطباء). غارتیدن . چپو کردن . غارت کردن . به تاراج ...
یغما گرفتن . [ ی َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )یغما کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به یغما کردن شود.
خوان یغما. [ خوا / خا ن ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خوانی باشد که کریمان بگسترانند و صلای عام دردهند و معنی آن خوان تاراج است...
خاتون یغما. [ ن ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (برهان ) (آنندراج ) : چو خاتون یغما بخلخال زرز خرگاه خلوت برآورد سر. نظ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.