یکسوم
نویسه گردانی:
YKSWM
یکسوم . [ ی َ ] (ع ص ) اکسوم . روضة یکسوم ؛ مرغزار تر و تازه و نمناک . || مرغزار انبوه و برهم نشسته گیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
یکسوم . [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابرهة الاشرم . دومین ملک حبشی که بر یمن حکومت کرد. صاحب مجمل التواریخ والقصص می نویسد: «پس ابرهةبن الاشرم پادش...
یک سوم . [ ی َ / ی ِ س ِ وُ / س ِوْ وُ ] (اِمرکب ) سه یک . یک ثلث . ثلث . یک جزء از سه جزء چیزی .