یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن اسباط. از پاکان و محدثان بود و سخنانی نغز از وی نقل شده ، از آن جمله است : «چشم پوشی از ریاست سخت تر از چشم پوشی از دنیاست . خدایا! مرا خداشناسی عطا کن و امید خویش از دل من مگسل ». زنش گفته است یوسف می گفت از خدا سه چیز می خواهم : «هنگام مرگ ، درهمی در خانه ، و گوشتی در استخوان و قرضی در گردن نداشته باشم ». و در دم مرگ هر سه آرزوی او برآورده شده بود. یوسف ، حبیب بن حسان و محل بن خلیفه و سری بن اسماعیل و عابدبن شریح را درک کرد و پیش ازسال 200 هَ . ق . درگذشت . (از صفةالصفوة ج 4 ص 335).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) خواجه یوسف خراسانی ابن خواجه رکن الدین . از اولاد شیخ ابوسعید بود. در کنعان نظم به پرورش یوسفان نکات طریقه ٔ یعقوبی ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) خوجة صاحب الطابع، مکنی به ابوالمحاسن . وزیر تونسی و از ممالیک بود. در خدمت امیر «حمودةبای » به مقامات عالی رسید و از را...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) سمعان السمعانی ، سریانی الاصل مارونی لبنانی . مورخ و دانشمند لاهوتی از مردم حصرون لبنان بود. به سال 1098 هَ . ق . در طرا...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) سنان الدین اماسی ، معروف به محشی بیضاوی . فاضل ترکی که تصنیفاتش به عربی است . وی در بغداد وادرنه و آناطول به تدریس...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) سنان الدین خلوتی اماسی . واعظ حنفی معروف به اماسی ترک مستعرب است . در مکه مسکن گزید و به شیخ الحرم شهرت یافت . و در...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) (شیخ یوسف ) نام نخستین مؤسس دولت مستقل اسلامی در ناحیه ٔ ملتان از هندوستان است . وی در تاریخ 847 هَ . ق .به حکومت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ضیأالدین پاشابن حاج محمدبن سیدعلی خالدی مقدسی ، معروف به خالدی . صاحب کتاب «الهدیة الحمیدیة فی اللغة الکردیة» و آن ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) یوسف علی جلایر. از گویندگان بود. رباعی زیر از اوست :تا نقد فدا فدای جانانه کنیم جان در سر کار عشق مردانه کنیم تا شمع مر...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ )محمد یوسف بیگ دهلوی ابن شاه بیگ خان کابلی . از منصب داران اکبرشاه هندی و از شعرای قرن دهم بود. در کابل به دنیا آمد و ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) محمد یوسف گردیزی . از سادات کرام گردیز بود و ساغر دهانش به رحیق سخن لبریز. او راست :تیر مژگان صنم همچو خدنگ است اینجا...