یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمد (فخرالدین )بن عمر (صدرالدین )بن علی بن محمدبن حمویة جوینی ، مکنی به ابوالمظفر. از امرا و بزرگان ادب و از مردم جوین نیشابور بود. خانواده اش پس از نیمه ٔ دوم قرن پنجم در شام و مصر سکونت داشتند و او به سال 582 هَ. ق . در دمشق به دنیا آمد و در آنجا به تحصیل پرداخت . مردی سخت محتشم ، بزرگوار، عالیقدر، خردمند، مدبر،باهوش ، شجاع ، بخشنده و دانشمند بود. از سال 624 تا 635 هَ . ق . ملک کامل محمدبن محمد را خدمت کرد. سلطان نجم الدین از سال 640 تا 643 هَ . ق . او را زندانی ساخت و سخت آزارش داد، ولی پس از چندی وی را آزاد کرد و با صله و نواخت به سرکردگی سپاه برگزید. با مرگ نجم الدین و تسلط فرنگ بر دمیاط به تدبیر ملک و فرماندهی سپاه پرداخت . به سال 647 هَ . ق . به قتل رسید. کتاب «تقویم الندیم و عقبی النعیم المقیم » را به سبک «مقامات » نوشته که قدیمترین نسخه ٔ آن در الازهر موجود است . دیوان شعر او نیز باقی است . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) خواجه یوسف خراسانی ابن خواجه رکن الدین . از اولاد شیخ ابوسعید بود. در کنعان نظم به پرورش یوسفان نکات طریقه ٔ یعقوبی ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) خوجة صاحب الطابع، مکنی به ابوالمحاسن . وزیر تونسی و از ممالیک بود. در خدمت امیر «حمودةبای » به مقامات عالی رسید و از را...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) سمعان السمعانی ، سریانی الاصل مارونی لبنانی . مورخ و دانشمند لاهوتی از مردم حصرون لبنان بود. به سال 1098 هَ . ق . در طرا...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) سنان الدین اماسی ، معروف به محشی بیضاوی . فاضل ترکی که تصنیفاتش به عربی است . وی در بغداد وادرنه و آناطول به تدریس...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) سنان الدین خلوتی اماسی . واعظ حنفی معروف به اماسی ترک مستعرب است . در مکه مسکن گزید و به شیخ الحرم شهرت یافت . و در...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) (شیخ یوسف ) نام نخستین مؤسس دولت مستقل اسلامی در ناحیه ٔ ملتان از هندوستان است . وی در تاریخ 847 هَ . ق .به حکومت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ضیأالدین پاشابن حاج محمدبن سیدعلی خالدی مقدسی ، معروف به خالدی . صاحب کتاب «الهدیة الحمیدیة فی اللغة الکردیة» و آن ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) یوسف علی جلایر. از گویندگان بود. رباعی زیر از اوست :تا نقد فدا فدای جانانه کنیم جان در سر کار عشق مردانه کنیم تا شمع مر...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ )محمد یوسف بیگ دهلوی ابن شاه بیگ خان کابلی . از منصب داران اکبرشاه هندی و از شعرای قرن دهم بود. در کابل به دنیا آمد و ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) محمد یوسف گردیزی . از سادات کرام گردیز بود و ساغر دهانش به رحیق سخن لبریز. او راست :تیر مژگان صنم همچو خدنگ است اینجا...