یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن یحیی قرشی بویطی ، مکنی به ابویعقوب . دوست امام شافعی و واسطةالعقد شافعیان بود و پس از مرگ امام شافعی در درس و فتوا دادن جای او را گرفت . او از مردم بویط مصر بود و در قضیه ٔ مخلوق بودن قرآن در عهد الواثق دست بسته بر استری به بغداد برده شد تا مخلوق بودن قرآن را تأیید کندولی او نپذیرفت و به زندان افتاد و به سال 231 هَ .ق . در زندان درگذشت . اما شافعی گفته است : «به مجلس من هیچکس از یوسف شایسته تر و از یاران من هیچکس از او داناتر نیست ». او راست : «المختصر» در فقه ، که آن را از کلام شافعی اقتباس کرده است . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن مسعودبن محمد عبادی عقیلی ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به جمال الدین و معروف به سرمری . از حافظان حدیث و از ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن یونس بن منعة، مکنی به ابوالمعالی و معروف به ابن منعة. قاضی موصل بود. و ریاست آن اقلیم به وی خ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن هبةاﷲ واسطی ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به مجدالدین و معروف به ابن البوقی وزیر. دانشمندی از خاندان علم و ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی بن ابی بکربن علی بطاح اهدل حسینی زبیدی . محقق و مدرس و از علمای شافعی در یمن و مشتغل در تاریخ و ح...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن اسماعیل بن فرج بن نصر. سلطان ابوالحجاج غرناطی اندلسی ، پادشاه غرناطه و از شاهان دولت بنی نصربن ا...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدجان کوسج قراباغی . متوفا به سال 1054 هَ . ق . در علم معقول از مستعدان روزگار گذشته و در فکر و سخن هم فائق اقر...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدخان قره باغی . از علمای کلام و از مردم ده قره باغ همدان و به قره باغی معروف بود. از آثار اوست : 1- تفسیر قول ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمد میلوی (مولوی )، معروف به ابن وکیل و مکنی به ابوالحجاج . ادیب به مصر بود و تألیفاتی دارد که از آن جمله است...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن معزوز قیسی مرسی ، مکنی به ابوالحجاج . عالم به ادب عرب از مردم جزیرةالخضراء اندلس بود. در پایان عمر به مرسیة رفت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن موسی بن ابی عیسی غسانی سبتی ، مکنی به ابویعقوب . فقیه مالکی و از حافظان حدیث بود. وی در اصل از سبتة مغرب بود و د...