یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) میر محمد یوسف بن خواجه موسی . از اولاد سیدامیر کلال و داماد معزالدین جهاندار پادشاه بود و در قلعه ٔ شاهجهان آباد اقامت داشت . پس از شکست حکومت دهلی از فرنگ در لکنهو سکنی گزید. از اوست :
توبه ام می شکند باد بهار ای ساقی !
فصل گل می گذرد باده بیارای ساقی !
پرغبار است دلم جام می ناب کجاست ؟
تا بشویم دل خود را ز غبار ای ساقی !
گرچه مستیم و خراب از می لعل تومدام
مانده در دل هوس بوس و کنار ای ساقی !
بهر یک جام مکن دار و مدار از یوسف
چون بر توست در این دار و مدار ای ساقی !
(از صبح گلشن صص 618-619) (از فرهنگ سخنوران ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمد المستنصر (یا المنتصر) باﷲبن محمدناصربن یعقوب قیسی کومی . فرمانروای مغرب اقصی ، از موحدان است . پس از مرگ پدرش ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمد (المقتفی )بن المستظهر، معروف به المستنجدباﷲ. رجوع به مستنجد شود.
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم انصاری بیاسی ، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوالحجاج . از مورخان و حافظان حدیث و دانشمندان اندل...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) (ناصر) ابن محمد (عزیز)بن ظاهر غازی بن ناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب . آخرین پادشاه سلسله ٔ بنی ایوب . وی به سال 627 هَ ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالجوادبن خضر شربینی مصری . مؤلف کتاب «هزالقحوف بشرح قصیدة ابی شادوف » است که به زبان عامیانه و فکاهی...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن یحیی بن غالب بلوی مالقی اندلسی مالکی ، مکنی به ابوالحجاج و معروف به ابن الشیخ . از زاهدان و دانشم...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عثمان بن یوسف سرخسی دمشقی ، ملقب به شرف الدین . از نویسندگان و علمای حدیث بود. برزالی و ذهبی و ابن رافع ا...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمد (فخرالدین )بن عمر (صدرالدین )بن علی بن محمدبن حمویة جوینی ، مکنی به ابوالمظفر. از امرا و بزرگان ادب و از مردم ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن قارو، مکنی به ابوالحجاج . از بسیاری سماع حدیث کرد و به خراسان رفت و در بلخ سکونت گزید و به سال 535 هَ ....
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن زین الدین حسینی عاملی . از دانشمندان شیعه در علم تراجم بزرگان تشیع بود و از آثار او کتاب «الاقوال ...