پنجشیر
نویسه گردانی:
PNJŠYR
پنجشیر.
ولایت (استان) پنجشیر در شمال افغانستان واقع است. مرکز این ولایت شهر بازارک است.
مناطق این ولایت تا سال ۱۳۸۳ خورشیدی بخشی از ولایت (استان) کاپیسا بودند و ولسوالیهای پنجشیر، حصه اول پنجشیر و حصه دوم پنجشیر را در پروان تشکیل میدادند. ولسوالیهای کنونی عبارتند از: اَنابه، بازارک، پریان، خِنج، دَره، روخه، شُتُل.
موقعیت جغرافیایی
پنجشیر به فاصله ۱۲۰ کیلومتری به طرف شمالشرق کابل در بین دو شاخه جنوبی هندوکش، از شمالشرق به جنوب غرب موازی به امتداد هندوکش واقع است و درههای فرعی آن از شمال به جنوب و از جنوب به شمال امتداد داشته وبه دره عمومی پنجشیر وصل میشود.
ارتفاع آن ۲۲۱۷ متر از سطح دریا بوده و در نقاط مرتفع به ۶ هزار متر از سطح دریا میرسد. طول آن از دالان سنگ تا پای کوتل انجمن زیاده از ۱۲۵ کیلومتر است.
عرض دره پنجشیر اندازههای مختلفی دارد که بدون وسایل و وسایط فنی تعیین شده نمیتواند. پنجشیر از طرف شمال متصل است به خوست فرنگ و ولایت تخار و اندراب در ولایت بغلان واز طرف جنوب به نجراب سنجن و در نامه و ریزه کوهستان واز جانب مشرق و شمالشرق به نورستان و بدخشان واز طرف غرب به شتل احاطهاست.
رود پنجشیر از کوهستان هندوکش و نزدیکی گذرگاه انجمن سرچشمه میگیرد و به سوی جنوب شرقی جریان مییابد. پنجشیر از میان گدارهای باریک با دیوارههای بلند میگذرد و در مسیر خود چندین شاخهٔ دیگر مانند غوربند و پریان دریا را دریافت میکند و سپس در حدود ۴۸ کیلومتری شرق کابل به رود کابل میپیوندد، پنجشیر از رودهایی دائمی افغانستان است و طول آن به ۳۲۰ کیلومتر میرسد.
پنجشیر دارای موقعیت جیواستراتیژیک است. به طوری که با هفت ولایت کشور (در شمال با تخار، در شمال غرب با بغلان، در غرب با پروان، در جنوب با کاپیسا، در جنوب شرق با لغمان، در شرق با نورستان و در شمال شرق با بدخشان) متصل بوده و کم از کم با سه کشور خارجی مرز نزدیک دارد. این ولایت بیشتر از 126 دره بزرگ و دهها دره کوچک دارد که اکثر یکی در مقابل دیگری قرار گرفته اند و هر دره به جندین دره فرعی تقسیم می شوند که به اهمیت استراتیژیکی آن بیشتر از پیش می افزاید. پنجشیر دارای کوه های بلند و برخی لیخچال های طبیعی است که به طور عموم در فصل زمستان برف را به خود ذخیره می نماید و در هنگام گرمی این ذخایر برفی آب شده و چشمه ها و دریایچه های فراوانی از آن جاری می گردد که همه به رود خروشان پنجشیر مشهور به دریای پنجشیر متصل شده و به طرف پایین دره سرازیر می گردد. موجودیت چشمه های فراوان، علفزار های سرسبز، آبشار های زیبا و دوامدار در ارتقاعات این ولایت امکان زیست را در آن بیشتر ساخته و بستر طبیعی را برای جنگ های چریکی مساعد می سازد.
مردم
این ولایت ۳۰۰،۰۰۰ تن جمعیت دارد که ۱۴۶٬۱۰۰ تن از آنان یکجانشین هستند.[۳] تاجیکها ، هزارهها ، پشهایها ، نورستانیها و پشتونهای غلزایی از باشندگان این ولایت هستند.[۴]زبان فارسی ، زبان غالب این ولایت است.
تقسیمات اداری
تقسیمات اداری این ولایت امروزه به این شکل است:
ولسوالی پریان
ولسوالی خنچ
ولسوالی دره
ولسوالی رخه
ولسوالی عنابه
ولسوالی شتل
اقتصاد
پنجشیر همواره از جایگاه مهم ارتباطی برخوردار بودهاست، چنان که یکی از عوامل پیشرفت و گسترش کابل را، اهمیت ارتباطی آبراه کابل ـ پنجشیر دانستهاند. در روزگار کهن راه کاروانهای باخترـ هند در امتداد شمال شرقی بستر این آبراه به موازات رودخانهٔ پنجشیر ادامه داشت. درهٔ پنجشیر نه تنها گذرگاه کاروانهای بازرگانی بود، بلکه نیروهای مهاجم نیز از آن میگذشتند. آسانترین گردنهای که کوههای هندوکش را به پنجشیر میپیوست، گردنهٔ خاوک بود که از اندرآب به پنجشیر میرسید و این همان راهی است که سربازان اسکندر مقدونی در ۳۲۸ق.م و سواران تیمور لنگ در ۸۰۰ق/۱۳۹۸م از آن گذشتهاند. پس از آنکه در ۱۳۰۹ش/۱۹۳۰م راه اتومبیلرو گردنهٔ خیبر ساخته شد، پنجشیر اهمیت دیرین خود را به عنوان یک راه بازرگانی از دست داد.[۵]
معدن
پنجشیر دارای معادن سنگهای قیمتی مانند زمرد است. دونالد آر . هیل در پژوهشی در مورد استخراج معدن در دوره اسلامی می گوید معادن اصلی نقره در استانهای اسلامی شرقی قرار داشتند و برجستهترین آنها معادن هندوکش در شهرهای پنجشیر و جاریانه (Jarynana) واقع بود که هر دو در همسایگی بلخ بودند.بنابر گزارشی حدود 10000 معدنچی در پنجشیر کار میکردند.سایر معادن مهم نقره در اسپانیا، آفریقای شمالی، ایران و آسیای مرکزی قرار داشتند. پنجشیر معدن زغال سنگ خوبی نیز دارد که با سرمایه گذاری اندک می تواند مورد بهره برداری قرار گرفته و در تقویت اقتصاد روستایی و ملی ممد واقع گردد. معادن سنگ های قیمی مثل بیروج، یافوت سوخته و لاجورد نیز در این ولایت به مشاهده رسیده است. [۶]
گذشتهٔ تاریخی
درزمان پادشاهی داریوش بزرگ بخش کوهستانی پنجشیرـ غوربند جزئی از استان ثتهگوش(ستگیدیه) در قلمرو هخامنشیان بهشمار میرفتهاست.[۷] بگفتهٔ هرودوت، ستگیدیه تیرهای از مردم مشرق یا شمال شرق ایران بودند، و مقر ایشان در تقسیمات شاهنشاهی هخامنشی جزو ایالت هفتم بشمار میرفت. برخی براین باورند که اسکندر مقدونی، در محل پیوستگی رودهای پنجشیر و غوربند، شهری بهنام اسکندریه ساخت تا پایگاهی برای حملهٔ سپاهیانش به کوهستانیها باشد(دوپری، ۲۷۸).گویا سپاهیان وی در گذر از پنجشیرو کوههای هندوکش، دچارسرماوکمبود آذوقه شدهاند، ولی سرانجام ازآنجا گذشته، وشهربزرگ بلخ راگشودهاند. در دورهٔ اسلامی پنجشیر، چندی در دست سلسلهٔ بنیبانیجور یا ابوداوودیان(حک ۲۳۲-۳۷۲ق/۸۴۷-۹۸۲م)طخارستان بود(زامباور، ۳۰۷) و سکههایی که از سوی آنها در پنجشیر ضرب شده، شناخته شده است(مایلز، ۳۷۳). در ۲۵۶ق/۸۷۰م یعقوب لیث به شرق خراسان تاخت و با پیروزیهایی که در هندوکش به دست آورد، درهٔ پنجشیر و کانهای نقرهٔ آن به قلمرو او افزوده شد(بازورث، ۱۱۱). پنجشیر در دورهٔ صفاریان یکی از مراکز ضرب سکهٔ این دولت بود(لسترنج، ۳۵۰). نخستین سکههای صفاریان به فرمان یعقوب در ۲۵۹-۲۶۱ق در پنجشیر ضرب شد، ولی پس از بازگشت او از نواحی شرقی خراسان، این سرزمین بار دیگر به تصرف ابوداوودیان درآمد(بازروث، همانجا). در دورهٔ سامانیان نیز پنجشیر یکی از ضرابخانههای آنها بهشمار میرفت(مایلز، همانجا). تیمورلنگ در یورش خود به سوی کابل، از راه گردنهٔ خاوک وارد درهٔ پنجشیر شد و از آنجا به کابل رفت(میرخواند، ۱۰۷۹).
نام پنجشیر در آثار قدما
در مورد نام پنجشیر دو نظر وجود دارد. اهالی پنجشیر معتقدند که در گذشته پنجشیر به کجکن معروف بودهاست ولی در تمام آثار معتبر تاریخی و آثار منظوم و منثور قدما «پنجهیر» ضبط شدهاست. پنجشیریان عقیده دارند که زال پسرش رستم را از رفتن به پنجشیر منع نموده و به وی چنین توصیه نمودهاست:
به کجکن مرو ای پسر زنهار
که سم ستورت شود پاره پار
که دریای پر قعر دارد ستیز
گیاهی ندارد بجز سنگ تیز
این ابیات را مردم پنجشیر منتسب به حکیم توس و شاهنامه میدانند در حالیکه در شاهنامه نیامدهاست اما افسانهٔ بالا در اثار علما و شعرای کهن پنجشیر مکرر آمدهاست. پنجشیر در نوشتههای جغرافیدانان و نویسندگان متقدم اسلامی به صورتهای بَنجَهیر [۱۱]، بَنجَهار [۱۲]، بِنجار [۱۳] و پنجهیر [۱۴] آمدهاست. همچنان پنجشیر در حدود عالم و تاریخ بیهقی پنجهیر ضبط شدهاست.[۱۵] از جمله جغرافیه نویسان عرب تنها یعقوبی «بنجهار» ابن خرداد «بنجار» و ابن فقیه «فنجهیر» آوردهاند ولی مولفان و جغرافیه نویسان خراسان در همهٔ مواردی که از پنجشیر ذکری کردهاند نام آن را به شکل پنجهیر ضبط نمودهاند. پنجهیر از دو کلمهٔ «پنج» و «هیر» ترکیب یافتهاست که در زبان پهلوی و اوستا به معنی آب آمدهاست مانند «هیرمند». ابن بطوطه سیاح عرب هیر را در زبان سانسکریت به معنی کوه ترجمه کرده و پنج هیر را مآخذ از پنج کوه میداند. "بجایی رسیدیم که پنجهیر نام داشت هیر به معنی کوهاست و پنجهیر یعنی پنج کوه. در آنجا شهر قشنگ و آبادانی دیدم که روی نهر بزرگ کبودینی بنا شدهاست لشکر ملعون چنگیز آن را خراب کردهاست و از آن پس روی آبادانی ندیده این رودخانه از کوهستان بدخش سرچشمه میگیرد. یاقوت معروف بدخش از همین کوهستان بدست میآید.[۱۶] بنجهیر. شهری است در نواحی بلخ . (انساب سمعانی در کلمه بنجهیری ). در حدودالعالم آمدهاست : بنجهیر و جاریابه دو شهر است و اندر وی معدن سیمست و رودی میان این هر دو شهر بگذرد و اندر حدود هندوستان افتد.[۱۷] شهری است بنواحی بلخ و در آن معدن سیم است و اهل آن اخلاطاند ... [۱۸]. ابن بطوطه گوید این کلمه مرکب است از پنج بمعنی خمسه و هیر بمعنی کوه لکن شاید این لفظ مخفف پنج هیربذ باشد. رجوع به شاهد از ترجمان البلاغة شود. مستوفی در نزهةالقلوب (ص ۱۵۵)گوید: پنجهیر از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات بب و عرض از خط استوا لوله . شهری وسط است و هوای خوش دارد. [۱۹] در تاریخ بیهقی:«امیر از آنجا [ باغ خواجه علی میکائیل ] برداشت بسعادت و خرمی با نشاط و شراب و شکار میرفت میزبان بر میزبان : به خلم و به پیروز، و نخجیر. [ ظ: بنجهیر: حاشیه مصحح ] و ببدخشان . احمد علی نوشتگین آخرسالار که ولایت این جایها برسم او بود.» [۲۰] " و بترکستان پوشیده فرستاده بودهاست [ احمد ینالتگین ] بر راه پنجهیر تا وی را غلامان ترک آرند[۲۱]. و مسعود محمد لیث را برسولی فرستاد نزدیک ارسلان خان با نامهها و مشافهات در معنی مدد و موافقت و مساعدت و وی از غزنین برفت براه پنجهیر. (تاریخ بیهقی ص ۶۴۳)
فردوسی[۲۲] در داستان دوازده رخ از پنجشیر چنین یاد آوری مینماید:
دگر پنجهیر و دگر بامیان سرا مرز ایران و جای کیان
در لغتنامهٔ دهخدا زیر نام پنجهیر این بیت بو شکور بلخی آمدهاست:
بکنغالگی رفته او پنجهیر رمیده ازو مرغک گرمسیر
در ترجمان البلاغه راذویانی قطعهای بدین مضمون در مورد پنجهیر آمدهاست:
گویند هفت مرد است در پنجهیر بذ زان هفت دو مسلمان و آن پنج هیر بذ
من پنجهیر دیدم و آن پنجهیر بذ از پنجهیر بد نشود پنجهیر بذ
شهر پنجشیر [ویرایش]
بسیاری از جغرافینویسان سدههای نخستین اسلامی و پس از آن، از پنجشیر به عنوان یکی از شهرهای خراسان آن روزگار یاد کردهاند. در منابع جغرافیایی سدهٔ ۴ق پنجشیر شهری بر فراز کوه، دارای بوستانهای بسیار و با حدود ۱۰هزار تن جمعیت وصف شده است.[۲۳] یاقوت حموی مردم آن را آمیخته اقوام گوناگون دانسته است. کانهای نقرهء پنجشیر از دیرباز مشهور بودهاست و برخی از جغرافینویسان سدهٔ ۴ق از آن یاد کردهاند. اصطخری نوشتهاست که نقرههای پنجشیر به شهر اندرابه(اندرآب)برده میشد[۲۴] و در آنجا از آن سکه میزدند.[۲۵] مقدسی از کوه نقرهٔ (جبلالفضة) این شهر یاد کرده و افزودهاست که در آنجا، درم(سکهٔ سیمین)بسیار است(ص۳۰۳). این کوه مشرف به شهر و بازار آن بودهاست، و به سبب سوراخهای بسیاری که کنده بودند، همچون غربالی به نظر میرسیده است(سمعانی، ۲/۳۳۴). کانهای نقرهٔ پنجشیر، غنیترین کانهای نقره، در بخش شرقی سرزمینهای اسلامی بهشمار میآمده است(بارتولد، ۱/۱۷۴). امروزه در پنجشیر، افزون بر نقره، کانهای لاجورد، زمرد و نیز سنگهای گرانیت و مرمر به فراوانی یافت میشوند(پهلوان، ۳۹۴؛ گرومف، ۱۱۴).[۲۶]
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پنج شیر. [ پ َ ] (اِخ ) قریه ای است در پنج فرسنگی میانه ٔ شمال و مشرق ده رم . (فارس نامه ٔ ناصری ).