۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ساقب . [ ق ِ ] (ع ص ) نزدیک و دور، از اضداد است . (منتهی الارب )(شرح قاموس ). القریب و البعید، ضد. (قطر المحیط).
صاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
ثاغب . [ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثغب . نیزه زننده . || ذبح کننده .
ساغب . [ غ ِ ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ) (آنندراج ). || گرسنه با تعب و مشقت . (منتهی الارب ).