۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تقوا. [ ت َ ] (ع اِمص ) پرهیزکاری و ترس از خدا. (از ناظم الاطباء). تقوی . رجوع به تقوی شود.
تقواء. [ ت ُ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تَقی . (ناظم الاطباء). رجوع به تقی شود.
تقوع .[ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) خمیده رفتن همچون رونده در خارستان . || بر درخت برآمدن کربسه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از ا...
تقوع . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است به قدس که انگبین را بدان نسبت کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). (خیمه زدن ). یکی از شهرهای یهودا است که...