اجازه ویرایش برای همه اعضا

نازنین

نویسه گردانی: NAZNYN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نازنین . [ زَ ] (ص نسبی ) از: ناز + نین (نسبت )، دارنده ٔ ناز. معشوق لطیف و ظریف . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی که به ناز نسبت داشت...
نازنین بدن . [ زَ ب َ دَ ] (ص مرکب ) لطیف بدن . که بدنی نرم و لطیف و نازپرورده دارد. نازک بدن : زهی نبات که حسنی و منظری داردبه سرو قامت ...
نازنین چهر. [ زَ چ ِ ] (ص مرکب ) که چهری لطیف و زیبا دارد. زیبارخ . زیبارو : پدر گفتش ای نازنین چهر من که شوریده داری دل از مهر من .سعدی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نازنین رفتار.[ زَ رَ ] (ص مرکب ) خوش رفتار. خوش خرام : کبوتروارم آری نامه ٔ دوست که پیک نازنین رفتاری ای باد.خاقانی .
نازنین اندام . [ زَ اَ ] (ص مرکب ) نازنین بدن . لطیف اندام . نازک اندام : گفت من ترک نازنین اندام نازنین ترکتاز دارم نام .نظامی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.