عقل
نویسه گردانی:
ʽQL
[نیروی شناخت چیزها از راه حواس پنج گانه و اندیشه؛ و دارای دو شاخه است: 1ـ هنر (استعداد، شم): نیروی انجام دادن کاری که همه یکسان آن را ندارند؛ هر گروهی یکی یا دوتا یا چندتای آن را در اندازه های گوناگون دارند: مانند سرایندگی (شاعری)، آوازخوانی، نگارگری، خوشنویسی، نوازندگی، پزشکی، رنگکاری، مکانیکی و...(نگاه کنید به تعریف استعداد) 2ـ گیرایی (شعور): نیروی شناخت پدیده های ذهنی (و نه مادی)، یافتن پیوند میان آنها، یافتن راهکار برای مسائل تازه و یا حل نشده و به روز بودن در همه ی زمینه ها. مانند سیاستمداری، مدیریت، پی بردن به ریشه های رخدادها و انگیزه ی کردارها (تحلیل رفتارها)؛ تفاوت استعداد و شعور در این است که برای نمونه یک پزشک یا فیزیکدان یا شیمیدان برجسته شاید نتواند یک مدیر یا سیاستمدار خوب باشد و بر عکس؛ به کسی که در هر دو شاخه ی عقل، توانمندی بالایی داشته باشد، عقل کل گویند؛ به اندازه و نیز میزان شتاب گیرایی در هر جانداری هوش گفته می شود.]**** این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: خرد xerad. پرمان parmân (سغدی)، سامار sâmâr (سغدی)، ژیریف žirif (پارتی و سغدی: žirift)، ژیت žit (سنسکریت: cita)، سپان sepân (اوستایی: spâna).**** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
لوگوس. (در انگلیسی :Logos /ˈloʊɡɒs/, UK /ˈlɒɡɒs/, or US /ˈloʊɡoʊs/; Greek: λόγος ). برای درک واژهٔ «لوگوس» باید پیشزمینههای یونانی و یهودی آن را بر...
این واژه عربی و اسم فاعل عقل است و پارسی آن اینهاست:
خردمند (پارسی دری)
ژیتاک، ژیتار (ژیت از سنسکریت: چیتَ= عقل + پسوند فاعلی «اک، ار»)
سِپاناک، سِ...
اقل . [ اَ ق َل ل ] (ع ن تف ) کمتر و اندک تر. (ناظم الاطباء) (آنندراج )(غیاث اللغات ). بسیار کم . کوچکتر. (ناظم الاطباء).- اقل الحاج ؛ کمترین ...
عاقل . [ ق ِ ] (ع ص )خردمند. دانا. هوشیار و زیرک . (ناظم الاطباء). ج ، عقلاء و عُقّال و عاقلون . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (اقرب ...
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) وادیی است که اِمَرة در بالای آن و رمه در پائین آن است و پر از طلح بود. (معجم البلدان ).
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن کلبی گوید کوهی است که حارث بن آکل المرار جد امری ءالقیس بدان ساکن بود. (معجم البلدان ).
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) وادیی است بنی ابان بن دارم را. (معجم البلدان ). آبی است بنی ابان بن دارم را و گفته اند وادیی است پایین بطن الرمة و گ...
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد قیس . (معجم البلدان ).
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) نصر گوید ریگی است بین مکه و مدینه . (معجم البلدان ).
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است به نجد. (معجم البلدان ).