عقل
نویسه گردانی:
ʽQL
[نیروی شناخت چیزها از راه حواس پنج گانه و اندیشه؛ و دارای دو شاخه است: 1ـ هنر (استعداد، شم): نیروی انجام دادن کاری که همه یکسان آن را ندارند؛ هر گروهی یکی یا دوتا یا چندتای آن را در اندازه های گوناگون دارند: مانند سرایندگی (شاعری)، آوازخوانی، نگارگری، خوشنویسی، نوازندگی، پزشکی، رنگکاری، مکانیکی و...(نگاه کنید به تعریف استعداد) 2ـ گیرایی (شعور): نیروی شناخت پدیده های ذهنی (و نه مادی)، یافتن پیوند میان آنها، یافتن راهکار برای مسائل تازه و یا حل نشده و به روز بودن در همه ی زمینه ها. مانند سیاستمداری، مدیریت، پی بردن به ریشه های رخدادها و انگیزه ی کردارها (تحلیل رفتارها)؛ تفاوت استعداد و شعور در این است که برای نمونه یک پزشک یا فیزیکدان یا شیمیدان برجسته شاید نتواند یک مدیر یا سیاستمدار خوب باشد و بر عکس؛ به کسی که در هر دو شاخه ی عقل، توانمندی بالایی داشته باشد، عقل کل گویند؛ به اندازه و نیز میزان شتاب گیرایی در هر جانداری هوش گفته می شود.]**** این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: خرد xerad. پرمان parmân (سغدی)، سامار sâmâr (سغدی)، ژیریف žirif (پارتی و سغدی: žirift)، ژیت žit (سنسکریت: cita)، سپان sepân (اوستایی: spâna).**** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه واقع در 35هزارگزی جنوب باختری میانه و 35هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز...
اغل . [ اَ غ ِ ] (اِ) جایی باشد که در کوه وصحرا بجهت خوابانیدن گوسفندان سازند. (آنندراج ) (برهان ) (هفت قلزم ). و آن را آغل بالمد نیز خوانند. ...
اغل . [ اُ غ ُ ] (اِخ ) آدم علیه السلام . (شرفنامه ٔ منیری ).
اغل . [ ] (اِخ ) همان اغول حاجب است که از امرای محمد خوارزمشاه درخوارزم بود. (از تاریخ جهانگشا ج 1 ص 97 و 124). همان مغول حاجب است . ر...
آغل . [ غ ِ / غ ُ ] ۞ (اِ) جای گوسفندان و گاوان و دیگر چارپایان بشب در خانه یا کوه وبیشتر کنده ای در زیرزمین باشد. کمرا. شب گاه . شبغا. شوگ...
آغل، آغیل: در هزارستان (مناطق مرکزی افغانستان) به دِه و قریه اطلاق می شود
ات اقل . [ اِت ِ اُ ] (اِخ ) (قاموس الاعلام ). رجوع به ات اکلس شود.
زن آقل . [ زَ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد است که 187 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
عاقل مرد. [ ق ِ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول عامه کسی را گویند که دوران جوانی را گذرانده باشد.
ساری اقل . [ اُ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوران بخش قانشان شهرستان زنجان واقع در 10 هزارگزی شمال قانشان و یک هزارگزی راه مالرو عمو...