گناه
نویسه گردانی:
GNAH
گناه یا معصیت در ادیان ابراهیمی به معنای نقض اراده و قانون خداوند است و در اصطلاح مذهبی به معنی سرپیچی از فرمان خداوند است. به باور پیروان گروهی از ادیان، انسان جزای گناه را یا در این جهان و یا در دو جهان (این جهان و جهان آخرت )میبیند. محتویات ۱ ریشهٔ سایر گناهان ۱.۱ هفت گناه کبیره ۲ اسلام ۳ منابع ۴ پیوند به بیرون ریشهٔ سایر گناهان گناهان اولیه که ریشهٔ سایر گناهان دانسته شدهاند عبارتند از[نیازمند منبع]: تکبر که در داستان سجده نکردن ابلیس به آدم مدل شده و به رانده شدن ابلیس از بارگاه الهی منجر میشود. حرص که در داستان فریب خوردن آدم و حوا از ابلیس مدل شده و به رانده شدن آنها از بهشت انجامید. حسد که در داستان هابیل و قابیل مدل شده و به کشته شدن هابیل توسط قابیل میانجامد. تقسیمبندیهای دیگری بر گناهان اولیه، مثلاً ۷ تایی نیز وجود دارد. هفت گناه کبیره هفت گناه کبیره در الهیات مسیحی گناهانی هستند که ارتکاب آنها مجازات دوزخ را بهدنبال خواهد داشت. اسلام دره را ترجمهٔ ذنب و گناه صغیره را ترجمهٔ معصیت گرفت. منابع فرهنگ نامه مفید ج ۳ مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «گناه». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۲ دی ۱۳۹۱.
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گناه . [ گ ُ ] (اِ) پهلوی ویناس ۞ (گناه ، خراب کردن )، ایرانی باستان ظاهراً ویناسه ۞ (سانسکریت ویناسه ) ۞ [ انقراض ، زوال ]، ارمنی ونَس ...
بی گناه . [ گ ُ ] (ص مرکب ) بی جرم . (آنندراج ). بی جناه . بی جرم و بی تقصیر. (ناظم الاطباء) : اگر ما بشوریم بر بی گناه پسندد کجا داور هور و ماه ....
گناه بخش . [ گ ُ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ گناه . کسی که از گناه دیگری درمیگذرد. || کنایه از خداوند.
نیم گناه . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نیم گنه . (فرهنگ فارسی معین ).
گناه شویی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) از بین بردن گناه . پاک کردن گناه : چون بحر کنم گناه شویی اما نه ز روی تلخ گویی .نظامی .
گناه بخشی . [ گ ُ ب َ ] (حامص مرکب ) در گذشت از گناه . عفو.
خرده گناه . [ خ ُ دَ / دِ گ ُ ] (اِ مرکب ) گناه صغیر. مقابل گناه کبیر. (یادداشت بخط مؤلف ).
صاحب گناه . [ ح ِ گ ُ ] (ص مرکب ) گناهکار. مذنب : به داور داور فریادخواهان به یارب یارب صاحب گناهان .نظامی .
گناه آمرز. [ گ ُ م ُ ] (نف مرکب ) آمرزنده ٔ گناهان . کنایه از خداوند تعالی : به نام پادشاه پادشاهان گناه آمرز مشتی عذرخواهان .نظامی .
گناه شستن . [ گ ُ ش ُ ت َ ](مص مرکب ) از بین بردن گناه . پاک کردن آن . || بطور کنایه بمعنی بد کسی را گفتن . غیبت کردن .