اجازه ویرایش برای همه اعضا

دار

نویسه گردانی: DʼR
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
درزبان گیلکی به تیرهای برق از جنس چوب گفته می شد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دامنه دار، مفصل، طولانی
علوفه دار. فرهنگ پهلوی، فرهنگ واژه باب ابوالقاسم پرتو
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دار ملامت . [ رِ م َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیاست : کی باشد و کی تا بروم روز قیامت زین دار ملامت ، بسوی دارسلامت .(از انجمن ...
دار مکاره . [ رِ م َ رِه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این جهان . دنیا که سرای زشتی هاست .
دار مسیحا. [ رِ م َ ] (اِخ ) دار مسیح . دار عیسی .
داوری دار. [ وَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ داوری . داوری کننده . || (اِخ ) خدای متعال . رجوع به داور و نیز رجوع به داوری شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.