مهمد
نویسه گردانی:
MHMD
اگر بهناچار حرفی عربی بر زبان رانند آن را به مخرجی نزدیک ببرند، یا سوی حرفی که طعمی از آن عربی به آن داده باشند، چنانکه حاء را به هاء برمیگردانند و به جای محمد میگویند مهمد.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل الرقی ، مکنی به ابوبکر. رجوع به ابوبکر محمدبن خلیل و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 196 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خویی ... رجوع به ابن خویی قاضی شهاب الدین ابوعبداﷲ شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خیر... رجوع به اشبیلی محمدبن خیربن عمربن خلیفه ابوبکر اموی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دانیال ... رجوع به ابن دانیال و الاعلام زرکلی ج 3 ص 894 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دانیال بن یوسف ... رجوع به ابن دانیال ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود... رجوع به ابن داود ظاهری ابوبکر محمدبن داود... اصفهانی و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 259-261 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود، مکنی به ابوعبداﷲ. فاضل ترین مردم روزگار خویش بود و از نخستین روز خلافت معتز عباسی وزیر او شد. از بسی...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داودبن علی ... رجوع به ابن داود ظاهری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود صنهاجی ، مکنی به ابوعبداﷲ نحوی کتاب اجرومیه ٔ او در نحو مشهور است . وی به سال 723 هَ . ق . درگذشته ا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دشمنزیار...رجوع به ابوحرب بن علاءالدوله محمدبن دشمنزیار شود.