اجازه ویرایش برای همه اعضا

مهمد

نویسه گردانی: MHMD
اگر به‌ناچار حرفی عربی بر زبان رانند آن را به مخرجی نزدیک ببرند، یا سوی حرفی که طعمی از آن عربی به آن داده باشند، چنان‌که حاء را به هاء برمی‌گردانند و به جای محمد می‌گویند مهمد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
اغلان محمد. [ ] (اِخ ) از امرای مغول . رجوع به جامعالتواریخ رشیدی ص 178 و 216 و حبیب السیر ص 136 شود.
خواجه محمد. [ خوا / خا ج َ / ج ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس . این دهکده در دشت قرار دارد ...
چنانه محمد. [ چ َ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان چنانه بخش شوش شهرستان دزفول که در 24 هزارگزی باختر شوش و 28 هزارگزی باختر...
محمد غضائری . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ غ َ ءِ ] (اِخ )، مکنی به ابویزید. رجوع به غضائری شود.
ابوسعید محمد بن سُرخ نیشابوری (به عربی: محمد بن صرخ النیسابوری) (مرگ ۴۵۰ هجری) از دانشمندان و متفکران بزرگ اسماعیلی مذهب ایرانی اهل نیشابور در سدهٔ پن...
آقای محمد صفیاری فرزند مسلم
محمد بختیار. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ب َ ] (اِخ ) (خلجی ) نخستین از حکام بنگاله (599 - 602 هَ . ق .). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 426).
درویش محمد. [ دَرْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 5هزارگزی شمال باختری مرند و 3هزارگزی را...
اصحاب محمد. [ اَ ب ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب رسول و صحابه ، و فهرست عیون الانباء و فهرست تتمه ٔ صوان الحکمة شود.
قراجه محمد. [ ق َ ج ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 21هزارگزی شمال باختری مرند و 4000گزی شو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.