اجازه ویرایش برای همه اعضا

قازی

نویسه گردانی: QAZY
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) داوران داور. سرداوران . قاضی قاضیان . صاحب تجارب السلف درباره ٔ جلال الدین علی بن علی بن هبة...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم ، مکنی بن ابن خلکان . رجوع به ابن خلکان شمس الدین شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) ابراهیم بن عبدالرحیم . رجوع به ابن جماعة ابراهیم شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن حسن بن قاضی الجبل حنبلی ، ملقب به شرف الدین . رجوع به احمدبن حسن بن قاضی الجبل شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن خلیل ملقب به ذوالفنون و شهاب الدین یا شمس الدین و مکنی به ابوالعباس و مشهور به حجة الاسلام . در بل...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن علی بن حجر عسقلانی ، مکنی به ابن حجر. رجوع به ابوالفضل شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن عمر. رجوع به قاضی مزجد شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالجباربن احمد. رجوع به قاضی عبدالجبار شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمدبن احمدبن قدامه جماعیلی حنبلی مقدسی صالحی ، ملقب به شمس الدین . رجوع به قاموس الاعلام ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمد، مکنی به ابن جماعة. رجوع به جماعة ابوعمر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.