اجازه ویرایش برای همه اعضا

قازی

نویسه گردانی: QAZY
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
ینگجه قاضی . [ ی ِ گ ِ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برگشلوی بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 13/5هزارگزی خاور ارومیه ، با 120 تن سکنه . آ...
کلاته قاضی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . در دامنه واقع شده و معتدل است . سکنه 132 تن . آب آ...
کلاته قاضی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته قاضی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
قاضی همدان . [ ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) قاسم بن حکیم بن کثیر. رجوع به قاسم عرنی شود.
قاضی مشهدی . [ ی ِ م َ هََ ] (اِخ ) (مولانا... عبدالوهاب ) مردی دانشمند و ذوفنون بود و قاضی شهر مشهد، و در فن انشاء نظیر نداشت . و در کتابة قلعه ...
قشلاق قاضی . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 9 هزارگزی جنوب سقز و 4500 گزی شوسه ٔ سقز به بانه . موقع جغرافی...
قاضی یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم معروف به ابویوسف . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.
قاضی یقینی . [ ی َ ] (اِخ ) عبداﷲ. اصلش از لاهیجان است و هم در آنجا شهادت یافته . او راست :یک سخن نشنیدم از وی پیش مردم تا بکی هر زمان نق...
قـاضی القضاة به معنی داورداوران، سرداوران، قاضی­قاضیان است. برخی قاضی را تازی شدۀ موبدموبدان می­دانند. زیرا موبد، قاضی زرتشتی بوده است (دهخدا؛ مصاحب، ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.