اجازه ویرایش برای همه اعضا

قازی

نویسه گردانی: QAZY
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
قاضی ابن شداد. [ اِ ن ُ ش َدْ دا ] (اِخ ) یوسف بن رافع. رجوع به ابن شداد بهاءالدین شود.
قاضی ابن عربی . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ. رجوع به ابن عربی ابوبکر شود.
قاضی ابن عقیل . [ اِ ن ُ ع َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عبدالرحمن . رجوع به ابن عقیل ابومحمد شود.
قاضی ابن فرضی . [ اِ ن ُ ف َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد. رجوع به ابن فرضی ابوالولید شود.
قاضی ابن حیون . [ اِ ن ُ ح َی ْ یو ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن نعمان بن حیون ، مکنی به ابوالقاسم قاضی القضاة مصر و شام و مکه و مدینه و مغر...
قاضی ابن خمیس . [ اِ ن ُ خ َ ] (اِخ ) حسین بن نصر. رجوع به حسین بن نصر شود.
قاضی ابن خوبی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن خلیل . رجوع به ابن خوبی قاضی شهاب الدین شود.
قاضی ابن القاص . [ اِ نُل ْ ] (اِخ ) احمدبن ابی احمد. رجوع به ابن قاص ابوالعباس احمد شود.
قاضی امیر محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ولد امیر تاج الدین علی . از اعاظم نقباء روضه ٔ رضویه و به محاسن آداب و مکارم اخلاق موصوف است . ...
قاضی تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سبکی شافعی ، مکنی به ابونصر. رجوع به تاج الدین سبکی ، ابونصر عبدالوهاب ش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.