اجازه ویرایش برای همه اعضا

تباه

نویسه گردانی: TBAH
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تباه گردیدن . [ ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تباه گشتن . ضایع و فاسد شدن . خراب گردیدن : علما راست رتبتی در جاه که نگردد بروزگار تباه . اوحدی . || ...
تباه گردانیدن . [ ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تباه کردن . بهمه ٔ معانی رجوع به تباه و تباه کردن و دیگر ترکیب های تباه شود.
تباه خرد گردانیدن . [ ت َ خ ِ رَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دیوانه گردانیدن کسی را: تخبیل ؛ تباه خرد گردانیدن . اختبال . (تاج المصادر بیهقی ).
تبعه . [ ت َ ب َ ع َ ] (اِ) تابعان و پیروان .این جمع تابع است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذاز تازی ، پیروان و تابعین . (ناظم الاطباء). جمع ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ناگرا nâgrâ (سنسکریت: nâgara). فانکو آدینات 09163657861
تبعة. [ ت َ ب َ ع َ ] (اِخ ) پشته ای است در حلذان طائف ، در آن پشته نقبها است . هر نقب بمسافت یک ساعت راه و در آن نقب شمشیرهای عادی و مه...
تبعة. [ ت َ ب ِ ع َ ] (ع اِ) تباعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عاقبت بد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ):...
طباءة. [ طَ ءَ ] (ع اِ) سرشت و خوی مردم هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
لو خلی و طبعه . [ ل َ خ ُل ْ لی َ وَ طَ ع َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) اگر او را به حال خود گذارند. لو خلی و نفسه .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.