اجازه ویرایش برای همه اعضا

سنگ

نویسه گردانی: SNG
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
سنگ چین کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور زمینی را سنگ چیدن و محفوظ داشتن آنرا. گرداگرد زمین بی صاحبی (زمین موات را) سنگ چین کنند بخاطر ح...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سنگ راه شدن . [ س َ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مانعشدن و منع کردن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مزاحم و مانع و انگل شدن . (...
سنگ شوی کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریگ شوی کردن . شستن دانه ای را به آب چنانکه سنگ و ریگ آن ته نشین شود: سنگ شوی کردن خاکشی . رجوع...
بالا سنگ ریزه . [ س َزِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری که در 4 هزارگزی جنوب باختری ساری بر کنار راه فرع...
بر سنگ نشستن . [ ب َ س َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) به سر سنگ نشستن . کنایه از خوار و بی اعتبار شدن . (آنندراج ).
چشمه سنگ نو. [ چ َ م َ س َ ن َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از متعلقات لاسم و نوا میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 235).
خاک زغال سنگ . [ ک ِ زُ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زغال سنگی که از پرویزن بدر آمده باشد و نظایر آن . خرده ٔ زغال سنگ .
سنگ انداز کردن . [ س َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلوخ انداز کردن . می خوردن در آخر ماه شعبان . کنایه از جشن گرفتن : شهریاراماهی آمد بس عزیز و محت...
سنگ سفید آرامه .[ س َ س ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 608 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.