اجازه ویرایش برای همه اعضا

حُسن

نویسه گردانی: ḤSN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۷ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن بناء بغدادی . رجوع به حسن بن احمدبن عبداﷲ شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ )ابن بابویه دیلمی . رجوع به رکن الدوله ٔ دیلمی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن بهرام جنابی (گناوه ای ) قرمطی . رجوع به ابوسعید جنابی و حسن قرمطی شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن ترکی عزیزی . مکنی به ابوالمجد، شاگرد شیخ علی کرکی است . (ذریعه ج 1 ص 213 از ریاض العلماء).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن تیمورتاش . رجوع به حسن چوپانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ثوبان هوزنی مصری ، مکنی به ابوثوبان . از عکرمه روایت دارد و لیث از وی و به سال 145 هَ . ق . درگذشت . (حسن المحا...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن جعفربن عبدالصمد. رجوع به حسن عباسی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن جعفربن فخرالدین اعرجی حسینی موسوی عاملی کرکی . ملقب به بدرالدین ، درگذشته ٔ 933 هَ . ق . او راست : «المحجة البیضا...
حسن . [ح َ س َ ] (اِخ ) ابن جعفربن علی بن محمدرضابن علی اکبربن عبداﷲ جزائری موسوی شوشتری ، درگذشته ٔ 1323 هَ . ق .او راست : تحفة الاحیاء. (ذریع...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن جعفربن محمد موسوی . رجوع به حسن طالبی شود.
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۷۳ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.