اجازه ویرایش برای همه اعضا

حُسن

نویسه گردانی: ḤSN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۴.۲۵ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عبدالمطلب . رجوع به حسن سرورودی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عبداﷲبن عبدالرحمان عتکی . رجوع به حسن سکری شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن حسین بن عبید. رجوع به حسن بشکری شود.
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن حسین بن عبداﷲ. رجوع به حسن بطاینی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین بن مطر جزائری اسدی ، ملقب به عزالدین . شاگرد احمدبن فهد حلی و استاد علی بن هلال جزائری بوده است . (ذریعه ...
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن حسین بن مصعب . رجوع به حسن خزاعی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین بشکری . رجوع به حسن بشکری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین تبریزی شافعی . رجوع به حسن تالشی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین خطاط و شاعر. رجوع به حسن شاملو شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین رومی . رجوع به حسن قره حصاری شود.
« قبلی ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۱۷۳ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.