اجازه ویرایش برای همه اعضا

حُسن

نویسه گردانی: ḤSN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن علی بن عمر اسناوی ، شاگرد شیخ بهاءالدین قفطی . در 718 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 25).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عمران حمیدی . رجوع به حسن یمینی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن فضال کوفی شیعی ، مکنی به ابومحمد. درگذشته ٔ 224 هَ . ق . او راست : «الرد علی المغالبة» و «الابتداء و المبتد...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن قاضی رشید ابراهیم . رجوع به حسن اسوانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن لطف اﷲ بخاری . رجوع به حسن قنوجی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد. رجوع به حسن وخشی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ )ابن علی بن محمدبن ابراهیم . رجوع به حسن قطان شود.
حسن . [ ح َس َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن باری کاتب (382 هَ . ق .). او راست : «حدیث ذات القلاقل ». (ذریعه ج 6 ص 376).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن جعفر. رجوع به حسن صباح شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن عدنان حمدانی . محدث دمشقی ، شاگرد ابن النصیص . او راست : تخمیس لامیة العجم . و درذیحجه ٔ 734 هَ . ق . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.