عنقا
نویسه گردانی:
ʽNQA
ـ عنقا مرغی را گویند افسانه ای که بر فراز کوه قاف سکنی دارد، این مرغ هر زمانی که قصد یار کند تخمی نوین گذاشته و آنچنان بروی آن تخم بال بال می زند تا خود در از حرارت و شوق وصال یار آتش گرفته می سوزد و از خاکستر وجودش ،فرزندش بارور شده و تولد می یابد... گویند در تمام هستی تنها یک مرغ عنقا وجود دارد و آشیان بر قله قاف که بلند ترین قله وجود هست ، دارد!!
ـ عنقا را به اشتباه با سیمرغ یکی می دانند. هر چند داستان سیمرغ و عنقا در نهایت در یک سوی می باشد و هر دو این داستان ها تعالیمی عرفانی در بر دارند اما واژگانی مجزا می باشند!
- مرغی اسطوره ای که در عربی عنقا و در پارسی ققنوس و به انگلیسی phoenix گویند. رجوع شود به ققنوس یا ققنس در همین لغت نامه.
ـ عارف کامل حضرت جلال الدین میر ابولفضل عنقا از پیران مکتب طریقت اویسی شاه مقصودی هستند که فرزندان ایشان نیز صاحب کمالات عرفانی بوده وپیران سلسله دراویشی اویسی شاه مقصودی می باشند
حضرت میر قطب الدین محمد عنقا ، حضرت محمد صادق شاه مقصود عنقا و نیز حضرت صلاح الدین نادر عنقا که استاد و پیر دراویش اویسی شاه مقصودی در زمان حال می باشند.
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نغمه ٔ عنقا. [ ن َ م َ / م ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) نام نوایی است از موسیقی . (برهان قاطع) (آنندراج ).
خانه ٔ عنقا. [ ن َ / ن ِ ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوایی از موسیقی است . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : مساز توشه ٔ راه از ریا که نتو...
عنقاء مغربة. [ ع َ ءُ م ُ رِ ب َ ] (اِخ ) همان عنقاء و عنقاء مُغرب است . رجوع به عنقا و عنقاء مُغرب شود.
عانقاء. [ ن ِ ] (ع اِ) سوراخ کلاکموش . (از المنجد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
انقاء. [ اِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || فربه شدن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقر...
انقاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نقا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ نَقا، نَقْو، نِقْو. (از اقرب الموارد). ج ِ نَقْو، نِقو. (منتهی...
انقع. [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) فرونشاننده تر مر تشنگی را. (ناظم الاطباء). تشنگی فرونشاننده تر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تسکین دهنده تر. (یادداشت ...
انقع. [ اَ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ نَقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- امثال :انه لشراب بانقع . رجوع به نقع و منتهی الارب شود...
انغاء. [ اِ ] (ع مص ) گفتن سخنی که فهمیده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). القاء کردن سخن را. (از اقرب الموارد).