بی در کجا. مکان نا آشنا،
غربت.
** بنقل از
لغتنامۀ هخدا (رجوع شود به «
غربت»):
"
غربت. || (اِ) جای دور از خانمان. آنجا که وطن مردنباشد. مقابل وطن. شهر کسان:
عاشق از غربت بازآمده با چشم پرآب
دوستگان را به سرشک مژه برکرد ز خواب.
(منوچهری)"
توضیحات:اسماعیل خویی، شاعر معاصر و مقیم شهر «لندن»، پایتخت انگلستان، بسیاری از اشعار خود را با کلمۀ «بی در کجا» مکانگذاری کرده است، که منظور خاص او در این، شهر «لندن» است. در یک مصاحبۀ تلویزونی با صادق صبا، بتاریخ ۳۰ دی ۱۳۸۸، او از جمله چنین اظهار داشت:
"من نخستین بار در ... در کودکی از مادرم شنیدمِش در ترانه ها ... در ... لالائی هایی که می خوند، یه تیکش که یادمه این بود که «دریغا از غم بی در کجایی». «بی در کجا» یعنی جائی که تو جغرافیاشو نمیشناسی، فرهنگشو نمیشناسی، مردمشو نمیشناسی: ... غربت؛ یعنی دقیقاً همین حسی که ما اینجا در بیرون از ایران داریم."
قابل توجه است که عنوان اصلی کتاب خاطرات «ادوارد سعید» (نظریه پرداز ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی)، «Out of Place»، در زبان فارسی به «بی در کجا» ترجمه شده است.
بی در کجایی. (اسم مصدر)
الف. غریب بودن، در غربت بودن.
مثال:"دریغا از غم بی در کجایی" (منبع:
یک لالایی، بگفتۀ اسماعیل خویی)
ب. بی نظمی و
ناسامانی حاصل از نا آشنایی به اصول.
مثال:"البته از عوامل بیرونی هم نباید غافل شد. بی شک فقدان و کمبود مجلات حرفه ای و رسانه های مرتبط هم به این سکون و «بی در کجایی» دامن زده است، و این تنها سرنوشت شعر دهۀ هفتاد نیست. آن چند مجلۀ شیک هم که اصرار دارند تخصصی هستند، بیشتر در خدمت مدیر مسئول های خود هستند تا پرداختن به صداهای اصیل شعر امروز." (منبع: مصاحبۀ حامد رحمتی با «بهزاد خواجات»، منتشر شده در تارنمای
وازنا -
با اندکی تغییر)