جو جو شدن
نویسه گردانی:
JW JW ŠDN
جو جو شدن jaw خسته ، پریشان حالی ؛ تکه تکه وپارچه پارچه خود را احساس کردن، حالت خیلی ناگوار داشتن
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
پی جو شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جستن اثر پا. مجازاً، درصدد تجسس برآمدن . بجستجو برخاستن .
جو گیر شدن. تحت تأثیر شرایط (بخصوص شرایط زود گذر) قرار گرفتن، بی خود شدن، کم جنبگی نشان دادن.
معنی این عبارت بر اساس این داده قرار دارد که تغییرات ...