۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طغیان . [ طُغ ْ ] (ع مص ) درگذشتن از اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ) : فمایزیدهم الا طغیا...
طغیان کردن . [طُغ ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) موج زدن آب . جوشش سیل و دریا و جز آن . || نافرمانی کردن : حرف زهرش گفته ام شکّر لبم را میگزددرد ...