اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۴.۲۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن یونس (الشیخ الامام ...)، مکنی به ابوالحسن (متوفی در سال 399 هَ . ق .). او راست : الزیج الکبیر الحاکمی ، در د...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد ابیوردی شیعی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی قرة. متکلم قرن دهم هجری . رجوع به علی ابیوردی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أحمد أزرق ، مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین ، و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی أزرق شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد اسدی طوسی ، مکنی به ابونصر. شاعر مشهور. رجوع به اسدی (علی بن احمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد أنصاری . فقیه حنفی . رجوع به علی انصاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد أنطاکی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی أنطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد باسفری . شاعر. رجوع به علی باسفری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بستجی . فقیه بود. رجوع به علی بستجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بستیفی نیشابوری . محدث است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. رجوع به علی قصار شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.