اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن موسی بن محمدبن موسی بن ابراهیم بن موسی کاظم بن جعفر الصادق بن محمد باقربن علی زین العابدین بن حسین بن عل...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن وافد، مکنی به ابوالحسن . از تابعیان . رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن هندو بغدادی ،مکنی به ابوالفرج و مشهور به ابن هندو. رجوع به ابن هندو و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی . فقیه و عالم علم فرایض (متوفی در حدود سال 660 هَ . ق .). او راست : 1- الدر فی الفرائض .2- القمر المنیر ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین اردکانی شیرازی (علی رضا...)، مشهور به تجلی . رجوع به علی رضا (ابن حسین ...) و تجلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین اصابی قطیعی یمنی شافعی . رجوع به اصابی و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 72 و هدیة العارفین ج 1 ص 710 و ا...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن حسین أماسی . رجوع به علی اماسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن حسین انصاری ، مشهور به حاجی زینل عطار. از دانشمندان قرن هشتم هجری . رجوع به حاجی زینل عطار شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بدلیسی حنفی ، ملقب به حسام الدین . رجوع به علی بدلیسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بیاعی . محدث . رجوع به علی بیاعی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.