اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۶ ثانیه
علی ذوالقدرلو. [ ع َ ی ِ ذُل ْ ق َ ] (اِخ ) (علی بیک ...). حاکم شیراز. رجوع به علی بیک ذوالقدرلو شود.
علی طغاتیموری .[ ع َ ی ِ طُ ت َ ] (اِخ ) (سلطان ...) ابن پیرک پادشاه .وی آخرین پادشاه طغاتیموری بود که بر جرجان حکومت میکردند. پدرش پیرک پ...
علی صاحب الزنج . [ ع َ ی ِ ح ِ بُزْ زَ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد علوی . مشهور به صاحب الزنج . رجوع به صاحب الزنج شود.
علی شاه بنگالی . [ ع َ هَِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به علاءالدین . سومین تن از سلاطین بنگاله ٔ غربی . رجوع به علاءالدین (علی شاه ) شود.
علی شاه تبریزی . [ ع َ هَِ ت َ ] (اِخ ) (خواجه ...) ملقب به تاج الدین جیلانی یا علیشاه جیلانی . وزیر سلطان محمد خدابنده . رجوع به تاج الدین ...
علی شاه جیلانی . [ ع َ هَِ ] (اِخ ) (خواجه ...) یا تبریزی . ملقب به تاج الدین . وزیر سلطان محمد خدابنده . رجوع به تاج الدین علیشاه جیلانی شود...
علی سیاه خراب . [ ع َ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور، بخش صحنه ، شهرستان کرمانشاهان . واقع در 24هزارگزی شمال باختری صحنه ، و 4هزارگزی ...
علی رکاب سالار. [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بغدادی جوهری ، ملقّب به علم الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علم الدین جوهری شود.
علی حکیم آبادی . [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن عبدالعظیم تبریزی خیابانی حکیم آبادی . رجوع به علی تبریزی شود.
علی حناوی زاده . [ ع َ ی ِ ح ِن ْ نا دَ/ دِ ] (اِخ ) ابن محمد حناوی زاده ، ملقّب به علاءالدین . نام او در کشف الظنون به صورت «علی بن امراﷲ حن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.