اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدبن محمدبن حسین بن سلیمان بن أیوب انصاری أوسی خزیمی بیهقی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بیهقی و ظ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیل ، مکنی به ابوالحسن ، علی بن سهل طبری . کاتب مازیاربن قارن است . وی چون به دست خلیفه مسلمانی گرفت ، مقرب شد...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین . در عجایب البلدان خاطره ای از وی درباره ٔ کوه دماوند ذکرشده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 674 شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین العابدین بن هاشم عراقی حسینی فاسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی عراقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین نصرانی . او راست : کتاب الاَّداب و الامثال علی مذاهب الفرس و الروم و العرب . (از الفهرست ابن الندیم ). اما احتم...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ساعاتی ، علی بن رستم بن هردوز، مشهور به ابن ساعاتی و ملقب به بهاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن ساعاتی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ساعی ، علی بن أنجب بن عثمان بن عبداﷲبن عبیداﷲبن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی ، مشهور به ابن ساعی و ملقب به تاج ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سالم ، نام او علی بن خلیل بن احمدبن سالم شافعی ، و ملقب به علاءالدین است . رجوع به علی شافعی (ابن خلیل بن احمد...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سالم بن عبدالناصر غزی شافعی . رجوع به علی غزی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سالم بن مخارق والبی ، مولای عباس بن عبدالمطلب . رجوع به علی والبی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.