غوغا سالار. (غوغا + سالار)
الف. هوادار حکومت «
غوغا سالاری». مترادف این واژه در زبان انگلیسی «ochlocrat» است.
عوام فریب. در این حال، مترادف این واژه در زبان انگلیسی «popular» است.
مثال:"غفلت و کوتاهی و قصور نویسندگان وعدم توجه به نیاز و خواست مردم و نشناختن شرایط و سیاست زدگی، باعث تعطیلی دهها نشریه، و توجه وعنایت مسئولین فرهنگی شعار گرا و
غوغا سالار به آمار و کمیت، منجر به واردات بی رویه کاغذ و چاپ و نشر بیش از هزاران روزنامه و هفته نامه و ماهنامه و گاهنامه در کشور گشته است، که بسیاری ازین آگهی نامه های بی خواننده، جز استفاده از سهمیه های دولتی و درج خبرهای تکراری، عملکرد مشخص دیگری ندارند و نمی توانند داشته باشند." (منبع: تارنمای
شب نیوز)
ب. مبتذل، عامّه پسند. جنجالی.
عوام فریب.
امثال:"عنوان مطلب بسیار ناشیانه و به سبک و
سیاق نشریات « غوغا سالار» و مبتذل انتخاب شده است." (منبع: تارنمای
کابل نیوز)
"با عرض تأسف باید بگویم جامعه ما خیلی
غوغا سالار است. باید درباره یک چیز جنجال شود تا توجه مسؤلان به آن جلب شود. فوتبال، سینما و انتخابات نمونههای خوبی برای
غوغاسالاری هستند و وقتی کسی مثل بچه آدم بخواهد کار خودش را بکند، دچار مشکل میشود." (منبع:
جام جم، سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸ -
با اندکی تغییر)
پ. متشنج، نا آرام.
مثال:"وی با یادآوری تلاش عدهای برای
غوغا سالار نمودن فضای دانشگاهها بیان داشت: حوادث دانشگاه و جامعه در تعامل متقابل هستند اما عدهای درصدد هستند که به ویژه در ماههای آینده فضا را غبارآلودکنند و از آن سوء استفاده نمایند." (منبع:
خبرگزاری فارس، ۲ آذر ۱۳۸۳)
ت. آشوبگر، شورشگر، برهم زنندۀ نظم عمومی. رجوع شود به واژه های
غوغا و
سالار.