اهل حق
نویسه گردانی:
ʼHL ḤQ
اهل حق یا یارسان[۱] به پیروان دین یاری گفته میشود[۲] که بهطور عمده در دو کشور ایران و عراق پیرو دارد. دین یاری دینی است با مناسک عرفانی که تاریخ دقیق شکلگیری آن مشخص نیست، ولی پیروان آن به ازلی و ابدی بودن آیین خود باور دارند. این دین در دورههای مختلف تاریخی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشتهاست. اگرچه قدمت قدیمیترین متون مذهبی دین یاری تا سدهٔ دوم هجری و قدمت برخی از نیایشگاههای آن به پیش از اسلام نیز میرسد، اما ساختار کنونی آن از سدهٔ هفتم هجری و توسط سلطان سهاک بنیان نهاده شدهاست که در اعتقادات مردم یارسان بالاترین جایگاه را در نظم هستی دارد.[۳] اگرچه مجموعهای از اعتقادات خاص در میان اهل حق مشترک است، اما بسته به اینکه سرسپردهٔ کدام یک از خاندانهای ۱۱ گانه باشند، آداب و رسوم و باورهای متفاوتی در میان آنها وجود دارد. دین یاری نشانههایی از تأثیر آموزههای ادیان مختلف را نشان میدهد و شباهتهایی با مذاهب دیگر از قبیل مهرپرستی، مانویت، یهودیت، مسیحیت، تشیع و … در این مذهب به چشم میخورد.[۴] محتویات ۱ نام ۲ تاریخچه ۲.۱ در سدهٔ نوزدهم ۲.۲ بنیانگذاری ۲.۳ تاریخچه سیاسی ۲.۳.۱ کشته شدن در جنگ ایران و عراق ۲.۳.۲ خودسوزیهای اعتراضی ۳ از دیدگاه اسلام ۴ پراکندگی پیروان یارسان ۵ گسترش در ایران ۵.۱ استان کرمانشاه ۵.۲ استان لرستان ۵.۳ استان آذربایجان شرقی ۵.۴ تهران و البرز ۵.۵ مازندران ۵.۶ استان زنجان و همدان ۵.۷ استان کرمان ۵.۸ استان فارس ۵.۹ دیگر کشورها ۶ خاندانها ۷ عقاید ۷.۱ شرط ورود به مسلک ۷.۲ مقدسات ۷.۳ آفرینش ۸ اهل حق کیست ۸.۱ اصول عقاید ۸.۲ ارکان ۸.۳ مظهریت و جامه به جامه (دونادون، باززایی) ۹ نگارخانه ۱۰ جستارهای وابسته ۱۱ منابع ۱۲ پیوند به بیرون نام مردم اهل حق با نامهای مختلفی شناخته میشوند. اگرچه در متون دینی بیش از هر نامی از نام یارسان و یاری استفاده شده و پیروان این دین نیز خود را با نام یار میشناسند، اما در مناطق مختلف نامهای مختلفی مانند اهل حق، کاکهای، صارلی، طایفه، طایفهسان،[۲] گوران، قلخانی، قزلباش، نیازی، اهل نیاز، اهل سر، سرطالبی، شاملو، خواجهوند، غلات، علیاللّهی و … از جانب غیریارسانیان بر روی آنها گذاشته شدهاست. بیشتر این نامها نه به خود دین، بلکه به پیروان آن اشاره دارد و برخی از آنها مانند شیطانپرست، خروسکشان یا چراغ سیندرن نامهایی مغرضانه و بعضاً حتی توهینآمیز محسوب میشوند. در آذربایجان ایران پیروان یارسان را گاه گوران و گاه شاملو مینامند. شاملوها مردمی بودند که توسط امیرتیمور از شام به آذربایجان کوچاندهشدند و در زمان صفویه به دین یارسان گرویدند. در آذربایجان همچنین مردم یارسان را قرهقویونلو، گورنلر (به معنای بینندگان) و در ارومیه ابدال بنی نیز مینامند. همچنین در افغانستان و نیز در ترکیه به پیروان یارسان قزلباش گفته میشود، چرا که پیروان یارسان در آن منطقه در جنبش قزلباشها شرکت کردند. در قزوین پیروان یارسان را کاکاوند و در مازندران خواجهوند مینامند که هر دو نام ایل است و نه نام دین. در زنجان پیروان یارسان را سر طالبی به معنای طالب اسرار مینامند.[۵] همچنین بسیاری از غیر اهل حق پیروان این دین را به اشتباه علیاللهی مینامند که این نام در واقع به فرقهای گفته میشد که در زمان علی بن ابیطالب توسط عبدالله بن سبا تأسیس شد و پیروانش به الوهیت علی اعتقاد داشتند. این نام به سبب وجود بینش انسانخدایی در دین یارسان توسط اعراب و مسلمانان به پیروان یارسان به اشتباه اطلاق شدهاست.[۵] در عراق به پیروان یارسان کاکهای یا صارلی گفته میشد. صارلیها که گروهی از یارسانیان ساکن موصل هستند، از شارزور به آنجا آمده و خان موصل از استرداد آنها جلوگیری کرده و آنها را صارلی یعنی از آن خود خطاب کردهاست.[۵] علاوه بر این لفظ اهل حق نیز که توسط غیریارسانیان به پیروان این دین اطلاق میشود، در واقع از واژگان صوفیه است و به کسی اطلاق میشود که از مراحل شریعت و طریقت و معرفت گذر کرده و به بالاترین مرحلهٔ سلوک یعنی حقیقت رسیدهاست. در واقع اهل حق عنوانی است که صوفیه به یارسان داده و منظور از آن قرار داشتن پیروان یارسان در مرحلهٔ حقیقت است.[۵] بهطور کلی تمام این نامها به پیروان این دین اطلاق میشود و نام خود دین یارسان یا دین یاری است. تاریخچه دربارهٔ تاریخچهٔ مسلک اهل حق بین محققان اختلاف نظر وجود دارد. مکری مسلک اهل حق را یکی از رشتههای انشعابی و وابسته به مذهب تشیع میداند. او معتقد است این مسلک مجموعهای است از عقاید و آرای خاصی که از عهود سالفه وجود داشته و بعدها با ذخائر معنوی اسلام و اساطیر ایران قدیم و افکار فرق غالی که در مناطق غرب ایران پراکنده بودهاند، در هم آمیخته و در برخورد با حوادث، در زمانهای مختلف، اشکال گوناگونی به خود گرفتهاست. اما بر حسب سنت خود پیروان حقیقت، این طریقه دنبالهٔ نوعی احساس ژرف مذهبی است که سینه به سینه از سلف به خلف میرسیده و نیز دنبالهٔ همان اصولی بودهاست که شاه مردان حق علی بن ابیطالب به سلمان و به عدهای از یاران نزدیک خود آموختهاست.[۶] صفیزاده در اینباره در دانشنامه نامآوران یارسان مینویسد: بنا به نامه سرانجام، این مسلک از روز ازل پی ریزی شدهاست.[۷] ولی از اسناد و مدارک خطی چنین برداشت میشود که این مسلک در قرن دوم هجری توسط بهلول کوفی و یارانش با استفاده از عقاید و ذخایر معنوی ایران مانند؛ آیین زردشتی و مانوی و بهرهگیری از دین اسلام و آیین مسیحی و کلیمی و افکار فرقههای غالی پس از اسلام پیریزی شدهاست؛ ولی صفیزاده خود معتقد است پیدایش مسلک اهل حق نوعی ایستادگی در برابر اعراب بودهاست.[۷] مینورسکی مسلک اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه میداند که سرانجام منجر به تشکیل یک سیستم مذهبی مجزا شده و در اساس آن افراطگرایی شیعه قابل مشاهدهاست.[۸] نورعلی الهی در کتاب برهانالحق، مسلک اهل حق را وابسته به مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میداند.[۹] خواجهالدین ریشه مسلک اهل حق را نامشخص دانسته و مینویسد: در کتب قدیمه مربوط به ادیان، مانند الفرق بین الفرق و ملل و نحل شهرستانی که از آثار قرن پنجم و ششم میباشند، نامی از این فرقه برده نشدهاست. همچنین پیروان این فرقه سعی میکردند اسرار خود را فاش نکنند و این امر سبب گردیده کسی از تاریخ پیدایش مرام اهل حق اطلاعی نداشته باشد. او معتقد است برخی از اعتقادات پیروان اهل حق که پایه و اساس مرام اهل حق را تشکیل میدهند، از نظر اسلام مطرود است و معتقد بودن به این گونه عقاید سبب جدایی مسلک اهل حق از اسلام گردیدهاست. او در ادامه میگوید: ولی پیروان اهل حق پیدایش مسلک خود را از عالم الست میدانند.[۱۰] گروه دیگری از نویسندگان معتقدند گر چه اهل حق خود را مسلمان و شیعه میداند و مانند شیعیان به ائمه هدی اعتقاد دارند، ولی اساس مذهب آنها صرفاً اسلامی نیست. بلکه مرام آنها مجموعهای است از عقاید و تعالیمی که تحت تأثیر افکار زرتشتی، مسیحی، مانوی و کلیمی بودهاست. آنها نشانهٔ بارز تشیع در این مسلک را اعتقاد به وجود علی ابن ابیطالب میدانند، ولی معتقدند ایمان و اعتقاد پیروان اهل حق دربارهٔ علی ابن ابیطالب از حد متعارف خارج شده و به درجه غلو رسیدهاست.[۱۱] در سدهٔ نوزدهم بخش زیادی از کردهای ایران تا اواخر سدهٔ نوزدهم میلادی پیروی دین یارسان بودند. هنری بایندر سیاح فرانسوی که در اواخر قرن نوزدهم از کرمانشاه دیدن کردهاست، در سفرنامهٔ خود با عنوان «در کردستان، در بینالنهرین و پرشیا» که در سال ۱۸۸۷ به چاپ رسیدهاست دین غالب مردم را یارسان میداند. او در بازدید از شهر قصر شیرین مینویسد: .... بیشتر کُردان ایران از فرقهٔ علیاللهی هستند. اگر آنها را در انجام کارهایشان آزاد گذارند، آنها هم در کار دیگران مداخله نمیکنند. حس احترام به عقیدهٔ مذهبی دیگران در نزد ایشان بسیار زیاد است.[۱۲] او همچنین در بازدید از شهر کرمانشاه مینویسد: .... کُردان ایالت کرمانشاه مردمی آرام و خوشبرخوردند. آنها به فرقهٔ علیاللهی تعلق دارند که باگذشتترین فرقههای مذهبی هستند. در بعضی از دهکدهها پیروان این فرقه با مسیحیان که گذشت آنها کمتر است آمیزش دارند.[۱۳] هنری راولینسون که در ۱۸۳۶ از پشتکوه دیدن کرده، اغلب ایلات پشتکوه را «علیاللهی» معرفی میکند که به پیروان دین یارسان گفته میشود.[۱۴] بنیانگذاری بر طبق کلام سرانجام (کتاب مقدس اهل حق)، این مسلک آیین از روز ازل وجود داشته و تعلیماتش به صورت سِر نزد انبیا و اولیا بوده و در هر دوران به گروه معدودی از یاران محرم منتقل شدهاست. تا اینکه در قرن هفتم هجری، سلطان سهاک آن اسرار ازلی را به صورت قانون به یارانش ابلاغ کرد، از این رو، بنیانگذار این مسلک محسوب میشود.[۱۵] یاران: یاران سلطان سهاک به گروههای زیر تقسیم شدهاند: هفتن، هفتوانه، هفت نفر اهل قول طاس، هفت هفتوان، چهل تن، چهل چهل تنان، هفتاد و دو پیر، نود و نه پیر شاهو، شصت و شش غلام کمربند زرین، هزار و یک غلام خواجه صفت، بیور هزار غلام و بی ون غلام.[۱۶] هفتن: مخفف هفت تن است، که از یاران طبقهٔ اول سلطان سهاک محسوب میشوند. آنها برای هدایت مردم، در هر دورانی در قالب انبیا و خاصان ظاهر میشوند.[۱۷] هفتن دارای مقام هفت مَلک مقرباند و نام آنها به شرح زیر است: پیر بنیامین (هممقام و همذات جبرئیل و مأمور هدایت جهت رستگاری است) سِمَت پیری بر همهٔ یارسان را داشتهاست. داود (هممقام اسرافیل مأمور نفخ صور جهت بیداری است) سِمَت دلیلی بر عموم یارسان را عهدهدار بود. پیرموسی که وظیفهٔ دفترداری و منشی سلطان را بر عهده داشت. او همذات میکائیل بود که مأمور ثبت اعمال است. مصطفی داودان (همذات عزرائیل مأمور غضب و قبض روح است) ریاست امور انتظامات را عهدهدار بود. خاتون دایراک ملقب به خاتون رمزبار (هممقام حورالعین) علاوه بر اینکه مادر سلطان بود، شفیع یاران و رئیس جامعهٔ زنان یارسان نیز بود. شاه ابراهیم که به همراه بابا یادگار نیابت سلطنت عرفانی سلطان را داشتهاند، از آنجایی که سلطان خودش لقب شاهی معنوی داشت آنان را نیز شاه خطاب کرد. شاه ابراهیم هممقام عقیق (ملک طیار) و بابایادگار هممقام ایوت میباشد.[۱۸] بابا یادگار (شاه یادگار) تاریخچه سیاسی با توجه به عقاید آیین اهل حق و براساس آموزههای دین اسلام، این آیین کافر شناخته شده و رسمیت ندارد [نیازمند منبع]از این رو در انجام امور مربوط به مذهب و مرام خویش یا تبلیغ عقاید و اعتقادات خود آزادی ندارد و بسیاری از حقوق و امتیازاتی که در مورد سایر ادیان رسمی وجود دارد در مورد این دین وجود ندارد؛ به عنوان نمونه نمیتوانند دفاتر ازدواج و طلاق براساس تعالیم خودشان داشته باشند یا قواعد ارثی را غیر از قواعد رسمی کشور اجرا کنند یا مدرسه تأسیس نمایند و همچنین براساس ماده ۱۴ قانون استخدام کشوری، از استخدام پیروان این دین و امثال آن در دستگاههای دولتی جلوگیری میشود. حال آن که در این قبیل امور و احوال شخصیه و در تعلمیات دینی، ادیان رسمی آزاد هستند[۱۹] پیروان این کیش آداب و آیینهای خود را در خفا به جا میآوردند و در طول تاریخ از فعالیت در امور سیاسی پرهیز کردهاند با این حال، طی قرنها شاهد موارد زیادی از فشار و آزار و اذیت اکثراً از جانب مسلمانان یا حکومتها بودهاند. آنها میگویند پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، فشار بر جامعه یارسان افزایش یافته و پیروان این کیش دچار محرومیتها و تبعیضهای زیادی شدهاند.[۲۰] کشته شدن در جنگ ایران و عراق در طول جنگ ایران و عراق، ۷۸۸ تن از پیروان یارسان در استان کرمانشاه کشته شدند که جمهوری اسلامی آنها را به عنوان شهید معرفی کردهاست. همچنین ۱۵۹۸ تن نیز «جانباز» و ۱۳۴ نفر نیز «آزاده» هستند.[۲۱] این آمار پیروان یارسان در استانهای دیگر را در بر نمیگیرد. خودسوزیهای اعتراضی در ماه خرداد سال ۱۳۹۲ هجری خورشیدی، سبیل یک زندانی یارسانی به نام کیومرث در زندان همدان به زور تراشیده شد که این اقدام، توهین به آداب و رسوم پیروان این کیش بهشمار میرود. پس از این واقعه، یکی از جوانان یارسانی همدان به نام حسن رضوی، به نشانه اعتراض در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد که بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی چندین روز بعد در بیمارستان درگذشت.[۲۰] در بامداد چهاردهم خرداد (چهارم ژوئن) همان سال، یکی دیگر از پیروان یارسان به نام نیکمرد طاهری در برابر دوربین، خود را آتش زد و ساعتی بعد جان باخت.[۲۰] در پی این خودسوزیها و رفتارهای توهینآمیز عدهای از پیروان آیین یارسان تجمع اعتراضی برگزار کردند که البته در سخنانشان تأکید کردند که خواستههایشان سیاسی نیست و تنها خواهان ملاقات با مسئولان برای مذاکره در جهت جلوگیری از رفتارهای توهینآمیز با پیروان یارسان و نقض حقوقشاناند.[۲۰] در بامداد شنبه پنجم مرداد (۲۷ ژوئیه) همان سال، یکی دیگر از پیروان کیش یارسان در نزدیکی مجلس شورای اسلامی ایران اقدام به خودسوزی کرد.[۲۲] از دیدگاه اسلام مینورسکی مسلک اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه میداند که سرانجام منجر به تشکیل یک سیستم مذهبی مجزا شده و در اساس آن افراطگرایی شیعه قابل مشاهدهاست.[۲۳] نورعلی الهی در کتاب برهانالحق، مسلک اهل حق را وابسته به مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میداند.[۲۴] یارسان از فرقههای اسلامی نیست.[۲۵] از دیدگاه برخی مراجع شیعه مانند بهجت پیروان آیین یارسان کافر و نجس میباشند.[۲۶] از دیدگاه برخی دیگر از مراجع مانند سیستانی و صافی گلپایگانی این فرقه در هر حال «ضاله» هستند. برخی دیگر نیز مانند مکارم شیرازی آنان را در صورتی پاک میداند که به شهادتین و نبوت باور داشته باشند. پراکندگی پیروان یارسان به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، در آغاز ایجاد مسلک اهل حق پیروان آن وحدت عقیده داشتهاند. با گستردگی جماعت اهل حق و مهاجرت ایلات به دیگر مناطق به تدریج اختلافات میان اهل حق شروع شد و پیروان آن به گروههای مختلفی تقسیم شدند. علت این اختلافها عبارتند از: نقل سینه به سینه کلامها، دسترسی نداشتن پیروان به کلامهای مؤثق، سودجویی برخی از پیشوایان محلی، تفاوت زبان، ملیت، رسوم قومی و اجتماعی پیروان و بیسوادی اکثریت پیروان.[۲۷] گروهی از اهل حق معتقدند دین آنها دین یاری است و سلطان سهاک «در آن دوران» اسرار الهی را به صورت قوانین و ارکان اهل حق به یاران ابلاغ نمود.[۲۸] از این رو ارتباطی با دیگر ادیان ندارند. به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر در اثر آمیزش با فرق دیگر، عقاید خود را با اعتقادات آنها یکی دانستهاند، گر چه خود را یارسان مینامند، ولی عملاً از نظر اعتقادی، گروهی از آنها علیاللهی و گروهی دیگر شیطانپرست هستند.[۲۹] به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر خود را تابع مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میدانند و معتقدند آئین حقیقت، دین نیست و مسلک اهل حق تابع مذهب اثنی عشری جعفری است.[۳۰][۳۱] به گفتهٔ تحفه ناصری، پیروان اهل حق به نامهای مختلف اهل حق، یارسان، نصیری، اهل طایفه، علیاللهی و شیطانپرست معروفاند.[۳۲] اما پیروان این آئین میگویند آنها یارسان یا اهل حق هستند و گروهی، به اشتباه آنان را علیاللهی یا شیطانپرست میخوانند.[۱] بر اساس نگاهی به تاریخ و فلسفه اهل حق یارسان نام بومی و ایرانی پیروان دین اهل حق یا همان علی اللهی است. پیروان کیش یارسان که فارس زبانان آنها را بیشتر به نام علیاللهی میشناسند بیشتر ساکن بخش باختری استان کرمانشاه ایران هستند. کیش یارسان آمیزهای است از دینهای زرتشتی و بودایی و اسلام. آنها مانند بوداییان به وازایش باور دارند یعنی بر این باورند که ما پس از مرگ در پیکر دیگری دوباره زاییده میشویم. مناطق گوران و لرستان مرکز اصلی پیدایش آئین یارسان یا اهل حق است.[۳۳] گسترش در ایران پیشینه پیروان این مسلک در استان کرمانشاه با قومیت کرد میباشد ولی اقلیتی را از بین اقوام آذری، فارسی زبانان و لرها تشکیل میدهند.[۳۴] جمعیت پیروان اهل حق در ایران درحدود یک و نیم میلیون برآورد میشود.[۳۴] گسترش مسلک یارسان در ایران به شرح زیر است:[۳۳] استان کرمانشاه حدود سیزده درصد از جمعیت این استان بر مرام اهل حق استوارند شهرستان کرمانشاه و روستاهای گره بان، روستاهای منطقه عثمانوند و سان رستم، برخی از روستاهای توابع مایدشت، و روستاهای منطقه بیلوار به نامهای: میان دربند، بالا دربند، پشت دربند. بیشتر روستاهای کوزران سنجابی که حدود۱۳۵ روستا میباشد و اکثریت قریب به اتفاق ساکنان خود کوزران پیرو مرام اهل حق میباشند. بخشی از شهرستان اسلامآباد غرب و حومه آن سوران علیا و سفلی، چُنگُر، خسروآباد شهرستان کرند غرب و توابع آن از عمدهترین مراکز اهل حق است. علاوه بر شهر کرند ساکنان قریب به ۱۲۰ روستای تابع گهواره به جز چند روستا که پیرو مذهب شافعی میباشند، اهل حق هستند. از روستاهای معروف منطقه کرند: حریر، سرمیل، سرخه لیزه، بیامد، بروند، قلعه زنجیر، گردکان گور، گورا جوبو توت شامی را میتوان نام برد. جمعیت اهل حق در منطقه کرند حدود۵۰ هزار نفر تخمین زده میشود. علاوه بر این روستاهای دهستان بیونیج(بیونیژ) در حدود ۱۵ روستا همگی اهل حق هستند که جزو کرند میباشند. سرپل ذهاب بخشی از سکنه این شهرستان پیرو مسلک اهل حق میباشند و حداقل ۲۳ روستا از حومه آن نیز همین مسلک را دارند. از روستاهای معروف: پس پس رشید عباس دول الیاس، جلالوند سفلی، بَلَوان و روستاهای قَرَه بُلاغ و روستاهای تابع دهستان بزمیرآباد را میتوان نام برد. روستاهای حومه شهر در شعاع مساحت ده کیلومتری شهر قرار دارند ولی روستاهای دهستان بزمیر آباد (پشت تنگ) بیش از چهل کیلومتر از شهر فاصله دارند. قصر شیرین گر چه هنوز همه سکنه شهرستان قصر شیرین مورد تحقیق قرار نگرفتهاست ولی به نظر میرسد گروهی از مردم آن بر مرام اهل حق میباشند صحنه (کرمانشاه) و دینور اکثریت مردم صحنه پیرو مذهب اهل حق هستند و بسیاری از روستاهای حومه آن همین مرام را دارند. جمعیت اهل حق در بخش دینور نیز قابل توجهاست. کنگاور و اسدآباد جمعیت اهل حق در روستاهایی از کنگاور و اسدآباد نیز قابل توجهاست.. استان لرستان در قسمتهایی از نواحی تابعه استان لرستان نیز فرقه اهل حق بهطور پراکنده سکونت دارند. از جمله این مناطق روستای بلوران از توابع کوهدشت که همگی اهل حق از تیره آتش بگی هستند واقع در جاده اسلامآباد غرب، پل دختر و نیز حومه گراب و روستاهایی از توابع نورآباد و کوهدشت، قسمتهایی از بوالوفا و بخشی از طایفه ذوالنور اهل حق هستند. استان آذربایجان شرقی در بخش ایلخچی از قصبات معروف تبریز (شهری کنار دریاچه ارومیه) و همچنین شهر خامنه از توابع شبستر عدهای از طرفداران «فرقه اهل حق» سکونت دارند. طبق تحقیقات به عمل آمده اهل حقهای این ناحیه معروف به گوران هستندکه به نظر میرسد از منطقه گوران به مرکزیت گهواره (کرند غرب) در استان کرمانشاه در گذشتههای دور به این سمت مهاجرت کرده باشند. همچنین یکی از روستاهای نزدیک مراغه نیز از گوران (جوران)ها هستند. تهران و البرز در هشتگرد، رودهن، بومهن و خود تهران، ساوجبلاغ و همچنین روستاهای محمودآباد، فیلستان و گلزار که هر سه از روستاهای شهرستان پاکدشت هستند… جمعیت زیادی از پیروان یارسان زندگی میکنند. مازندران بخشی از مردم کلاردشت، کجور، شهر پول و روستای فیروزکلا از توابع بخش کجور، یارسان هستند. استان زنجان و همدان در شهرستانهای همدان، اسدآباد، تویسرکان و قسمتهایی از توابع آوج و رزن حد فاصل همدان و زنجان کم و بیش جمعیت اهل حق به صورت پراکنده سکونت دارند. استان کرمان در استان کرمان، در شهرستان بردسیر و شهرستان سیرجان گروههایی از پیروان یارسان زندگی میکنند. منسجمترین گروه باقیمانده از یارسانیها در این ناحیه در روستای سوخته چال زندگی میکند. همچنین مکانهای مقدسی مانند زیارتگاه چهل تن در کوه چهل تن یا بقعهٔ سه تن یا پیر برحق (پیر جارسوز) در این ناحیه زیارتگاه پیروان یارسان است.[۳۵][۳۶] استان فارس ر استان فارس جمعیتی از پیروان یارسان زندگی میکنند. در شهر شیراز و در محلهٔ تلخداش این شهر، جمعیتی از کردهای پیروی یارسان زندگی میکنند که در زمان کریمخان زند به این شهر کوچانده شده و به زندگی در شیراز ادامه دادهاند. والنتین ژوکوفسکی که در سال ۱۸۸۲ به شیراز آمدهاست، دربارهٔ مردم تلخداشک مینویسد: روستای تلخیدشک در جنوب غربی شیراز در حومهٔ باغ کمالالملک (باغ عفیفآباد) واقع شده، ساکنان آن کرد بوده و از طایفه کوزیوند (غازیوند) از ایل گوران میباشند که از آئین و مذهب ویژهای برخوردارند.[۳۷] دیگر کشورها کردستان عراق در سراسر کردستان عراق به ویژه در استانهای کرکوک و استان سلیمانیه و شهر خانقین پیروان کیش یارسان با نام کاکایی وجود دارند. با عناوین مختلف، علاوه بر فرقه اهل حق فرقههای دیگر نیز در این نواحی موجود بوده که ریشه در فرهنگ یارسانی دارند.[۳۸] جمعیتی بالغ بر ۳۰۰٬۰۰۰ نفر در عراق[۳۴] تخمین زده شدهاست. سوریه در کشور سوریه جمعیت قابل توجهی وجود دارند که تحت عناوین علویان (سوریه)، علویین، نصیریه و علی اللهی معروف هستند و عمدتاً در کردستان سوریه و در شمال و شمال غرب سوریه و در استانهای ساحلی سوریه (استان لاذقیه و استان طرطوس) سکونت دارند. خاندانها طبق دستور دین یارسان هر یک از پیروان مکلف به داشتن پیر و دلیل برای سرسپردن میباشند.[۳۹] در زمان سلطان سهاک، پیر بنیامین سمت پیری و داود کهو سوار سمت دلیلی بر همهٔ پیروان یارسان داشتند؛ ولی به دلیل متأهل نبودن و نداشتن فرزند، سلطان سهاک هفت خاندان یا دوده به نام خاندانهای حقیقت دائر نمود تا نسلهای آیندهٔ پیروان یارسان، در هر زمان پیر و دلیل داشته باشند.[۴۰][۴۱] نام خاندانها (دودهها) عبارتاست از: خاندان خاموشی خاندان شاه ابراهیمی خاندان عالی قلندر خاندان یادگاری خاندان میرسوری خاندان مصطفایی خاندان حاجی باویسی (بابو عیسی) بعد از سلطان سهاک در قرون یازدهم و دوازدهم و سیزدهم هجری چهار خاندان دیگر نیز به اسامی زیر دائر گردید.[۴۲][۴۳] ۸- خاندان ذوالنوری ۹- خاندان آتش بیگی ۱۰- خاندان شاه حیاسی ۱۱- خاندان بابا حیدری همچنین خاندان دیگری به نام سید درویشی از نسل سید درویش وجود داشتهاست که پیشتر بخشی از خاندان یادگاری بودهاست و اکنون پیروان آن سیادت خاندان خاموشی را پذیرفتهاند و بخشی از این خاندان شدهاند.[۴۴] این خاندانها به جانشینی از پیر بنیامین که پیر ازلی یارسان بودهاست انجام وظیفه میکنند. جانشینی داود کهو سوار، دلیل ازلی را نیز فرزندان هفتاد و دو پیر بر عهده دارند. اما در مواردی به پیر اختیاری برای انتخاب دلیل داده شدهاست و بنابراین یاران برخی خاندانها با اجازهٔ صاحب خاندان نسل بعدی میتواند به سمت دلیل مریدان آن خاندان انتخاب شود.[۴۰] اما سلطان سهاک جایگاه خود را به کسی تفویض ننمود.[۴۴] عقاید شرط ورود به مسلک سرسپردن: بر طبق کلام سرانجام هر فرد یارسان (ذکور و اناث) مکلف است به پیر و دلیل سرسپرده شود، و در غیر اینصورت یارسان محسوب نمیشود.[۴۵] افراد سرسپرده به دو گروه چکیده و چسبیده تقسیم میشوند. چکیده شامل کسانی است که نسل اندر نسل یارسان بودهاند. چسبیده شامل گروهی است که بر اثر بیداری باطن و از روی علاقه به مسلک یارسان گرویدهاند.[۴۶] سبیل مُهر: طبق کلام سرانجام، سبیل یکی از مقدسات آیین یارسان است و بر مردان پیروی یارسان واجب است سبیل خود را نتراشیده و مُهر (دست نخورده) نگاهداری کنند. شرط ورود به مراسم جم و نشستن در حلقهٔ جم داشتن سبیل دست نخوردهاست. تراشیدن سبیل موجب خروج از دین و باطل شدن سرسپردگی به دین یاری میشود.[۴۷] در سرانجام از زبان داود که وسوار آمدهاست: سێوێل یار شوڕهن وه رووی لێوانا تا یار بناسۆ خێش وه بیگانا سبیل پیروی آیین یاری بلند است و روی لبها را میپوشاند، تا یار، خودی را از بیگانه بازبشناسد.[۴۸] مقدسات کلام سرانجام: کلام سرانجام عبارت است از آداب و رسوم مسلکی و عبادات اهل حق که توسط سلطان سهاک و یارانش بیان و نسل به نسل منتقل شدهاست.[۴۹] در قرون اولیهٔ تأسیس مسلک اهل حق، انتقال این متون توسط کلامخوانها صورت میگرفت، ولی بعدها ثبت آنها آغاز شد. این کلامها به تدریج به سبب سهلانگاری بعضی از کلام خوانها، فراموشی و همچنین سروده شدن کلامهایی به زبانهای کردی، ترکی توسط بزرگان اهل حق با یکدیگر تفاوتهایی پیدا کردند که این عوامل سبب جدایی برخی از جماعتهای اهل حق شد و امروزه نمیتوان کلامهایی که در بین اهل حق یافت میشود را همگی معتبر محسوب کرد.[۵۰][۵۱] جم و جم خانه: محلی است که اهل حق برای اجرای مراسم خاص خود در آنجا جمع میشوند. از اینرو در بین پیروان اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است.[۵۲] از نظر اهل حق شرکت در جم به جای عبادات دائمی، کافی است.[۵۳] مینورسکی معتقد است در میان پیروان اهل حق عبادت فردی کمتر مورد توجه قرار گرفته بهطوریکه آنها اهمیت فراوانی برای اجتماع کردن (جم) قایلاند، زیرا در نزد آنها جم گشایندهٔ مشکلها است. جم در وقت ثابتی تشکیل میشود و در جم خانه به هنگام عبادت کلامها همراه با تنبور و با صدای بلند خوانده میشود. مراسمی مانند سرسپردن، ازدواج و نامگذاری کودک و… نیز در جمخانه انجام میشود.[۵۲] نذر و نیاز: آنچه در جمخانه به عنوان نذر و بر طبق قانون اهل حق دعا داده شود را نذر گویند.[۵۴] نذر و نیاز از واجبات یارسان است[۵۵] و در نزد اهل حق از اهمیت و احترام ویژهای برخوردار است.[۵۶][۵۷] روزه اهل حق: هر اهل حق موظف است سه روز در سال روزه دار باشد. پیروان اهل حق غالباً، آن را در زمستان به جای میآورند و به آن «روزه مرنوی» گویند. با این حال در مورد تاریخ و نام این سه روز بین تمامی گروههای اهل حق وحدت عقیده وجود ندارد. حتی گروههایی از اهل حق از جمله آتش بگی روزه مرنوی را بر خود حرام میدانند و آن را بهجای نمیآورند.[۵۸] آفرینش یارسانیان اعتقاد دارند که خداوند جهان را در دو مرحله آفرید: آفرینش جهان معنوی و آفرینش جهان مادی. آنان میگویند که «در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهنای دریای محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن در پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسی) - عزرائیل (مصطفی داوودان) - حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار)»[۵۹] اهل حق کیست اهل حق به کسی گفته میشود که مراحل شریعت و طریقت و معرفت را طی نماید تا به مقام حقیقت برسد.[۶۰] بدین ترتیب: در مرحلهٔ نخست که شریعت است، مؤمن به دین آدم بوده و از ملت ابراهیم و امت محمد و مذهب امامان شیعه باشد. در مرحلهٔ دوم که طریقت است، مؤمن به ولایت علی ابن ابیطالب باشد. یعنی با طی طریق شارع نبوی و پیوند زنجیره وار به امامان شیعه و تولا به ولای علی، تحت لوای ولایت به مسلک اهل حق درآید. اهل حق علیاللهی نیستند، مشرک هم نمیباشند. فقط علی را به مقام مظهریت و مشیتالله میشناسند. در مرحلهٔ سوم که معرفت است، با فرمان برداری از اولوالامر، مقام معرفت را درک نماید تا به پایهٔ من عرف نفسه فقد عرف ربه نائل شود؛ و اولوالامر از نظر اهل حق، امامان شیعه هستند. سپس هر کس در هر زمان با پیوند رشتهٔ ایمان به آن خاندان به مقام مظهریت و مشیت رسید، یعنی انسان کامل و مظهر جلوهٔ ذات حق باشد، چنانکه ارادهاش عین مشیتالله شد، آنگاه او اولوالامر است. آنگاه در مرحلهٔ چهارم، حق و حقیقت را دریابد تا کمال را در وصال و بقا را در فنا ببیند، چنان باشد قطرهٔ نم وجودش را به دریای الهی نابود و محو سازد؛ یعنی فنا فیالله محض گردد. اصول عقاید در مسلک اهل حق اصول عقاید بر این نهج میباشد.[۶۱] علاوه بر پنج اصل اصول دین و مذهب شیعه، یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت، نکتههای زیر نیز باید رعایت گردد: خدا را به تعریف و توصیفی باید شناخت که همه پیامبران و اولیا و یکتاپرستان واقعی شناختهاند. با توجه به عدل الهی چون همه موجودات آفریده خداست و هیچ موجودی بیحکمت الهی به وجود نیامده، پس هر شیئی را به جای خود نیک باید دید. اگر از موجودی به علتی عمل زشتی ناشی شود و آن عمل مورد بیزاری است باید به اندازه توان تلاش و مبارزه جهت ریشهکن ساختن آن عمل و نظایر آن نمود. باید علت را جست و برطرف کرد. به گفته دیگر اهل حق هیچ شیئی را نباید بد داند و بد گوید و خار نماید… زیرا هر وجودی به علتی اعم از مستقیم یا غیر مستقیم از رشحهٔ فیض واجبالوجود موجود میشود، ذاتاً بد نیست، عوارض است سبب امکان قلب ماهیت میگردد، پس بر رفع عوارض بد باید به وسایل ممکنه کوشید. روی این اصل ادیان خدایی هم هر یک به اقتضای زمان خود درست و معتبر است. هر وجود مفید و محترمی را به هر اسم و رسم، و به هر وضعیت و کیفیت، و به هر مرتبه و مقامی هست باید به همان تناسب نیک شمرد و احترام نمود. آنچه را به اقتضای زمان و مکان نزد خردمندان پسندیدهاست یا هر کس بر خود روا میدارد باید بر دیگران نیز روا داشته، حتیالامکان برخوردارشان نماید؛ و آنچه را ناپسند است، یعنی به گونهای است که هر کس از او هراسان گردد باید برای رفع و دفع آن بر خود و دیگران یکسان بکوشد. دنیا را کشتزار آخرت داند و بکوشد تا نیک بکارد تا نیک بدرود. ارکان دین یاری دارای چهار اصل است: پاکی، راستی، نیستی و ردا.[۶۲][۶۳] پاکی: اهل حق باید درون و برونش از هر حیث و هر جهت، و به هر اسم و رسم پاک باشد. یعنی در ظاهر جسم و لباس و مکان و کسب و خوراکش، و در باطن اندیشه و گفتار و کردارش، تماماً پاک و بیغل و غش باشد. راستی: راه راست رفتن است، و آن به جای آوردن دستورها و ترک نواهی خداست. بعبارةاخری بندگی به خدا و پرهیز از دروغ و گناه را راه راست گویند. نیستی، یعنی نیست و نابود کردن کبر و غرور و خودپسندی و خودخواهی و هوا و هوس نفسانی و طغیان شهوانی و تمام رذایل اخلاقی از خودش، و بهطور مطلق تسلیم مقدرات شود: غیر از رضای خدا چیزی نخواهد، و بعبارةاخری از خود بیخود و فنا فیالله گردد. ردا، خدمت و کمک و فداکاری بیریا نسبت به مخلوق خداست، چنان باشد «رنج خود و راحت یاران طلب» بر او صدق کند. مظهریت و جامه به جامه (دونادون، باززایی) نوشتار اصلی: دونادون مظهریت: مظهر در اصطلاح اهل حق یعنی روحی که در نتیجه سیرکمال صیقل پیدا کرده و نور ذات الهی را منعکس میکند.[۶۴] اعتقاد به مظهریت در مسلک اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است. در مورد مظهریت برخی میگویند دین یاری مبتنی بر اصل وحدت وجود است.[۶۵] برخی نیز میگویند اهل حق برکسی اطلاق میشود که در جستجوی جلوه ذات حق در انسان باشد. زیرا مظهریت آینهای است که منعکسکننده خداست.[۶۶] دونادون (جامه به جامه): انسان با گردش در جامههای مختلف نتایج اعمال زندگی قبلی خود را میبیند و در انتها با عوض کردن هزار و یک قالب، روحش به ابدیت ملحق میشود.[۶۷] خواجهالدین میگوید: پیروان اهل حق به حلول روح و تناسخ معتقدند و این اعتقاد آنها را از اسلام جدا کردهاست.[۶۸] در این مورد میان پیروان اهل حق اختلاف نظر است. گروهی از آنها به حلول روح اعتقاد دارند نه به تناسخ.[۶۹] گروهی به سیرکمال و معاد و بازگشت روح در قالب زندگیهای متوالی با تعداد معین و زمان محدود برای طی مسیر کمال معتقدند، و از نظر آنها تناسخ و حلول روح مردود است.[۷۰] نگارخانه زیارتگاه بابایادگار، از بزرگان یارسان در دامنه کوه تخت سرانه در روستای زرده زیارتگاه داود کهو سوار، از بزرگان یارسان در روستای زرده جستارهای وابسته دینهای ایرانی دین در ایران تاریخ مذاهب ایران اقلیتهای مذهبی در ایران ایزدیان علویان (سوریه) (نصیریه) علویان (ترکیه) شبک (دین) زبان گورانی دونادون منابع «نگاهی به آئین یارسان یا اهل حق». بیبیسی فارسی. ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱–۰۶ آذر ۱۳۹۰. دریافتشده در ۴ اکتبر ۲۰۱۲. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک) وزارت مهاجرت و یکپارچهسازی دانمارک: ایران: یارسان (انگلیسی)، نوشتهشده در ۶ آوریل ۲۰۱۷، ص ۴؛ بازدید در ۱۵ اوت ۲۰۲۰. میرحسینی، زیبا. ۱۹۹۶، اعتقادات، آیینها و فرهنگ در میان اهل حق، در فرهنگ و هویت کُردی، کرینبرک، فیلیپ، و آلیسون، کریستین، لندن، زد، ص ۱۳۴–۱۱۱. مردانی، محمد، سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۳ طاهری، طیب، تاریخ و فلسفهٔ سرانجام: فرهنگ یارسان و شرحی بر نحلههای فکری و اعتقادی در کرستان، کردستان عراق: اربیل، چاپ یکم: ۲۰۰۹؛ ص ۱۱۹–۱۱۷. نعمتالله جیحونآبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۶۳، مکری، مقدمه صدیق صفیزاده، دانشنامه نامآوران یارسان، ۱۳۷۶ مینورسکی، سه گفتار تحقیقی در آیین اهل حق، ۱۳۷۸، ص ۳۸ نورعلی الهی، برهانالحق، ۱۳۷۳، ص ۱۰ سید محمد علی خواجهالدین، سرسپردگان، ۱۳۴۹، ص ۱ و ۱۲ تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، میرزا شکرالله سنندجی، با تصحیح حشمتالله طبیبی، ۱۳۶۶، مقدمه، ص چهل و یک بایندر، هنری. سفرنامهٔ هنری بایندر: کردستان، بینالنهرین و ایران، ترجمهٔ کرامتالله افسر، تهران: انتشارات فرهنگسرا (یساولی)، چاپ اول: ۱۳۷۰؛ ص ۳۸۲. بایندر، هنری. سفرنامهٔ هنری بایندر: کردستان، بینالنهرین و ایران، ترجمهٔ کرامتالله افسر، تهران: انتشارات فرهنگسرا (یساولی)، چاپ اول: ۱۳۷۰؛ ص ۴۰۳. راولینسون، هنری. ۱۸۳۹. یادداشتهایی دربارۀ سفر از زهاب در دامنههای زاگرس در امتداد کوهها به خوزستان (شوش) و از آنجا از استان لرستان به کرمانشاه در سال ۱۸۳۶ (به انگلیسی)، در مجلۀ جامعۀ جغرافیایی پادشاهی، شمارۀ ۴، ۱۸۳۹، ص ۵۲؛ بازدید در ۲۳ بهمن ۱۳۹۸. صفیزاده، اهل حق، ۱۳۸۷، ص ۲۱ نورعلی الهی، برهانالحق، ۱۳۷۳، ص ۴۵ صفیزاده، اهل حق، ص ۲۵ برهان الحق، ص ۴۹ و ۳۳۳ حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، سید محمد هاشمی، نشر دادگستر، ۱۳۷۸، صص ۱۹۳–۱۸۳ «خودسوزی یکی دیگر از پیروان یارسان، اینبار در میدان بهارستان». بیبیسی فارسی. ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۳. خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا): کرمانشاه از حیث تعداد شهدای زن دومین استان کشور است، نوشتهشده در ۱۷ مرداد ۱۳۹۴؛ بازدید در ۲۰ تیر ۱۳۹۷. «اقدام به خودسوزی فردی در نزدیکی ساختمان مجلس». ایسنا. ۵ مرداد ۱۳۹۲. مینورسکی، سه گفتار تحقیقی در آیین اهل حق، ۱۳۷۸، ص ۳۸ نورعلی الهی، برهانالحق، ۱۳۷۳، ص ۱۰ Z. Mir-Hosseini, Inner Truth and Outer History: The Two Worlds of the Ahl-e Haqq of Kurdistan, International Journal of Middle East Studies, Vol.26, 1994, p.267-268 محمد تقی, بهجت. مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله بهجت http://v0.bahjat.ir/index.php/ahkam/esteftahat/213-7.html. Missing or empty |title= (help) دائرةالمعارف تشیع، ج دوم، ص ۶۱۰ نیکنژاد، گنجینه یاری، ص ۱۰۳ دائرةالمعارف تشیع، ص ۶۱۳ دائرةالمعارف تشیع، ج دوم، ص ۶۱۳ الهی، برهان الحق، ص ۲۵۵ طبیبی، تحفه ناصری، مقدمه، چهل و دو گ. مرادی، نگاهی به تاریخ و فلسفهٔ اهل حق (یارسان)، هایدلبرگ، ج دوم «Ahl-e Haqq». دانشنامه لوک لکس. دریافتشده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۳. مجلۀ بخارا: فریدون آدمیت و اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، در یادنامه دکتر فریدون آدمیت؛ بازدید در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۵. خواجه الدین، سیدمحمدعلی؛ سرسپردگان، تبریز: چاپخانهٔ خورشید، ۱۳۴۹۹، ص ۵–۱۰۴. صداقتکیش، جمشید، کوردان پارس و کرمان، ارومیه: صلاحالدین ایوبی، ۱۳۸۱. گ. مرادی، نگاهی به تاریخ و فلسفهٔ اهل حق (یارسان)، هایدلبرگ خواجهالدین، سرسپردگان، ص ۵۱ آزادی، علی محمد، آشنایی با عقاید و آداب و رسوم دینی اهل حق در استان کرمانشاه، کرمانشاه: مؤسسهٔ فرهنگی، هنری و سینمایی کوثر، چاپ دوم: ۱۳۸۲، ص ۱۶۹. صفیزاده، دانشنامه نام آوران یارسان، ص ۱۰۴ الهی، برهانالحق، ص ۷۳ آزادی، علی محمد، آشنایی با عقاید و آداب و رسوم دینی اهل حق در استان کرمانشاه، کرمانشاه: مؤسسهٔ فرهنگی، هنری و سینمایی کوثر، چاپ دوم: ۱۳۸۲، ص ۱۸۱–۱۶۹. آزادی، علی محمد، آشنایی با عقاید و آداب و رسوم دینی اهل حق در استان کرمانشاه، کرمانشاه: مؤسسهٔ فرهنگی، هنری و سینمایی کوثر، چاپ دوم: ۱۳۸۲، ص ۱۷۰. سید کاظم نیک نژاد، گنجینه یاری نسخه خطی، ص ۱۲ صفیزاده، دانشنامه نام آوران یارسان، ص ۲۵ خبرگزاری یاری یارسان: سبیل یکی از اصول دین یاری؛ بایگانیشده در ۹ ژانویه ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine بازدید در ۹ ژانویه ۲۰۱۵. سرانجام، پژوهش و نوشته از طیب طاهری، ویراستار کلامها استاد سروش و جمعی از سادات یارسان، عراق، سلیمانیه: انستیتو فرهنگی کُرد، چاپ اول ۲۰۰۷، ص۸۸۵. صفیزاده، نامه سرانجام، ۱۳۷۵، مقدمه، ص ۱۱ و ۱۳ صفیزاده، نامه سرانجام، ص ۲۰ ژان دورینگ، موسیقی و عرفان، ۱۳۸۲، ص ۴۸ مینورسکی، دائرةالمعارف اسلامی، ص ۴۷۲ افضلی ابراهیمی، دائرةالمعارف تشیع، ج سوم، ص ۶۵۹ الهی، برهانالحق، ص ۲۷ صفیزاده، اهل حق، ص ۴۲ افضلی ابراهیمی، دائرةالمعارف تشیع، ج سوم، ص ۶۶۱ خواجهالدین، سرسپردگان، ص ۴۸ مینورسکی، سه گفتار تحقیقی در آیین اهل حق، ص ۴۵ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۸۷ برهان الحق، نورعلی الهی. برهان الحق، نورعلی الهی صفیزاده، دانشنامه نام آوران یارسان الهی، برهانالحق، ص ۲۲ الهی، برهانالحق، ص ۱۷۲ مجیدالقاضی، مجموعه آیین و اندرز و رمز یاری، ۱۳۵۹، ص ۷ ژان دورینگ، موسیقی و عرفان، ص ۳۸ صفیزاده، اهل حق، ۲۲ خواجهالدین، سرسپردگان، ۱۲ افضلی ابراهیمی، دائرةالمعارف تشیع، ج سوم، ص ۶۶۰ دائرةالمعارف تشیع، جلد دوم، ۱۳۸۶، ص ۶۱۳ پیوند به بیرون Ahle Haqq music, Razbar Ensemble حاج نعمتالله جیحونآبادی، مشاهیر اهل حق نگاهی به آئین یارسان یا اهل حق، بیبیسی پارسی، ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱ نبو یارسان نبو دین در کردستان نبو دین نبو عراق جمعیتشناسی عراق ردهها: اهل حق ادیان توحیدی دین در ایران دین در ترکیه دین در عراق دین در کردستان دین در کرمانشاه دینهای ایرانی عرفان فرهنگ و هنر کردها این صفحه آخرینبار در ۷ فوریهٔ ۲۰۲۱ ساعت ۱۸:۴۵ ویرایش شدهاست
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اهل حق . [ اَ ل ِ ح َق ق ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )آن که پیرو حق است . || قومی که با حجت و برهان خود را بدانچه در پیش خدایشان حق است ...
اهل حق . [ اَ ل ِ ح َق ق ] (اِخ ) نامی است که نُصَیریان یعنی علی اللهیان بخود دهند. نصیری . علی اللهی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).