قرقلو
نویسه گردانی:
QRQLW
قرقلو [ قِ / رِ / قْ ] نام تیرهای است منسوب به ترکمانان افشاریه و ذوالقدریه در خراسان و مناطق دیگر ایران. واژۀ قرق (qırıq)، به کسره ق اول، کسره ر و سکون ق دوم، صفتی است ترکی در اصل به معنای شکسته و منفک، و در عهد صفویه مراد از آن تیرهها و خانوادههایی از یک ایل بزرگتر بود که عمدتاً برای انجام وظایف سپاهیگری به صورت جدا از هم در دستههای کوچک متشکل از تیرههای مختلف به محل دیگری کوچ میکردند. این صفت در اصل دربارهٔ گروههای پراکندهای از ترکان کاربرد داشت که در اواخر سدهٔ نهم یا اوایل سدهٔ دهم قمری از قلمرو ذوالقدراوغلی/ذوالقدریه (یا طورقوت اوغلی، واقع در آناتولی مرکزی مخصوصاً در حوالی قیصریه و آنقره) و نیز از میان تراکمهٔ حوالی موصل و شمال حلب، عمدتاً بر اثر فشارهای مالیاتی سلاطین روم و تشتت سیاسی در قلمرو ممالیک شام، به سمت شرق گریخته و در نهایت به صورت متفرقه و در دستههای کوچک متشکل از چند تیره یا خانوادهٔ غیرخویشاوند به ایران آمدند. بخشی از این تیرههای پراکنده و متفرقهٔ تراکمه پس از پیوستن به قوای صفویه ابتدا برای مدتی در حوالی موصل ساکن شدند و در نهایت در عهد شاه عباس به اورمیه کوچیدند. دستههای دیگری از آنان در اوایل عهد صفویه همراه با گروههای بزرگتری از کردهای دیاربکر، عمدتاً متشکل از اکراد چمشگزک (درسیم و تونجلی)، بتلیس، شیروان (در حومۀ وان)، پالو، ارغنی، و راسالعین (سرکان)، برای جلوگیری از حملات اوزبکان به مناطق داخلی ایران و دور کردن آنان از مرزهای شمالی خراسان، به سرحدات آن ایالت کوچانده و در کوهپایههای حد فاصل سرخس تا ابیورد مستقر شدند. در سدهٔ دهم قمری دستههای پراکندهٔ دیگری از تراکمۀ قرقلو منتسب به افشاریه و ذوالقدریه در حوالی اورمیه، قزوین، قم، و گنجه سکونت داشتهاند. گروههایی از قرقلوهای منتسب به افشاریه که عمدتاً از چهار تیرهٔ شیروانلو، بابالو، اَیَرلو، و کوسه احمدلو تشکیل میشدند، در دشت طوس و کوهپایههای شمالی جبال هزار مسجد در حاشیهٔ دشت ابیورد در شمال خراسان ساکن شدند. در اوایل سدهٔ دوازدهم قمری نادرقلی بن امامقلی بن نادرقلی بن محمدقلی بن علی از تیرهٔ اَیَرلو از تراکمه قرقلو افشار که کارشان عمدتاً پوستیندوزی و زین و افسارسازی بود (اَیَر در ترکی به معنای افسار اسب) و در دربند دستگرد (واقع در سه کیلومتری جنوبی شهرستان درگز) به زراعت و دامداری معیشت می کردند، به سپهسالاری رسید، شورش غلزاییه را سرکوب کرد، قوای روس و عثمانی را از شمال و غرب ایران بیرون راند، و در نهایت تحت عنوان نادر شاه بر تخت سلطنت ایران نشست.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.