زَهوار در رفته. زوار در رفته (رجوع شود به «
زوار»). سخت پیر یا سخت ضعیف. سخت بیکاره و ناتوان: یک کالسکۀ زهواردررفته. یک پیر زهواردررفته. (منبع:
لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «
زَهوار») درب و داغون، فاقد کارآیی،
قزمیت. (بر اساس واژۀ «قُزمیت» در
فرهنگ فارسی معین)
توضیح: در گویش، بخصوص گویش عامیانه،
زَهوار در «زهوار در رفته»
زَوار (بدون «ه») تلفظ می گردد. رجوع شود به واژۀ «
زوار».
مثال:"حتماً پدربزرگ الان کت و شلوار قهوه ای و
زهوار در رفته اش را پوشیده و از پشت عینک ته استکانی به ساعت چوبی خیره شده تا بتواند به موقع به ایستگاه راه آهن برسد." (منبع: مقالۀ «نگاهی به حوادث حاشیه خطوط راه آهن»،
روزنامۀ همشهری، چهار شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۲)