یزدان
نویسه گردانی:
YZDʼN
ایزد، در اوستا "یَزَت" و در سانسکریت "یجت" آمده است و به معنی "درخور ستایش" است. غالبا در اوستا از ایزدان مینوی و ایزدان جهانی یاد شده است. اهورامزدا، در سَرِ ایزدان مینوی و زرتشت در سَرِ ایزدان جهانی است. ایزد را در پهلوی "یزد" و "یزدان" گویند. مراد از یزدان، مفرد خداوند است و نظر به اینکه اهورامزدا، سرور بزرگ مینویان است و در عالم روحانی هر آنکس که در خور ستایش و نیایش باشد، در ذات او که آفریننده همه است، تمرکز دارد، از این جهت او را به صیغه جمع، یزدان نامیده اند. ایزدان، را از همکاران مَهین ایزدان، که آنها را امشاسپندان گویند، شمرده اند.
در دین زرتشت برای هر چیز خوب و نیک، ایزدی قائل شده اند و به او درود و سپاس تقدیم می کنند، در خورشید یشت از هزار و صد ایزد مینوی یاد شده است:
در هنگامی که خورشید بتابد، صد و هزار ایزدان مینوی برخاسته، این فرّ را برگرفته، در روی زمینِ اهورا آفریده، پخش کنند، تا با آن، جهانِ راستی و هستیِ راستی را بپرورانند.[۱]
پلوتارخس، مورخ یونانی که در قرن اول میلادی میزیسته، می نویسد اهورامزدا، ۲۴ ایزد بیافرید. که چندان از حقیقت دور نیست.
در مزدیسنا هر روز ماه را به نام ایزدی می خوانند، روز اول را به اسم هرمزد، خدای یگانه، دومین روز تا هفتمین روز به اسامی امشاسپندان(بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد)، به استثناء روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، بقیه روزها به نام ایزدان معروف چون آذر، آبان، خورشید، ماه، تیر، گوش، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرام، رام، باد، دین، ارشنگ، اشتاد، آسمان، زامیاد، مهراسپند و انیران، خوانده می شوند. ویکی پدیا
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
یزدان . [ ی َ ] (اِخ ) ۞ یکی از نامهای خداوند تبارک و تعالی جل شأنه . (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از فرهنگ جهانگی...
یزدان فر. [ ی َ ف َ / ف َ رر ](ص مرکب ) که فر یزدانی دارد. که فره ٔ ایزدی دارد. که به فره ٔ ایزدی به پادشاهی رسد. (یادداشت مؤلف ).
یزدان فره . [ ی َ ف َرْ رَ / ف َرْ رِ ] (ص مرکب ) یزدان فر. (یادداشت مؤلف ).- یزدان فره ٔ ایرانشهر ؛ فره ٔ ایزدی کشور ایران . (یادداشت مؤلف ) :...
یزدان وار. [ ی َ دان ْ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند خدا. همچون یزدان در فضل و فیض : اگر ذات تو یزدان وار فیض و فضل می راندضمیرم نیز نحل آسا شف...
پاک یزدان . [ ی َ ] (اِ مرکب ) یزدان پاک . خداوند پاک . قدّوس : بزرگی کن و چاره ٔ ما بسازهم از پاک یزدان نه ای بی نیاز. فردوسی .نه از پاک یزدا...
تپه یزدان . [ ت َپ ْ پ َ ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان خزل شهرستان نهاوند است که در سی و شش هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند واقع است و 4...
یزدان بخت . [ ی َ ب ُ ] (اِخ ) نام رئیس مانویه در زمان مأمون خلیفه که به ری بود و مأمون او را امان داد و اسلام عرضه کرد و او گفت خلیفه...
یزدان بخش . [ ی َ ب َ ] (اِخ ) نام وزیر هرمز پور نوشیروان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). نام وزیر هرمز که بنابر نوشته ٔ بلعمی در مأموری...
یزدان داد. [ ی َ ] (اِخ ) نام دختر خسرو اول انوشیروان به نوشته ٔ ابن بلخی . (از یادداشت مؤلف ) : مادرش فیروز جشنده خمرابخت بنت یزدان داد بنت...
یزدان داد. [ ی َ ] (اِخ ) ابن شاپور سیستانی ، یکی از دستیاران ابومنصور المعمری در گردکردن شاهنامه ٔ منثور ابومنصوری . (یادداشت مؤلف ).