دادا
نویسه گردانی:
DʼDʼ
دادا. ( اِفعل) : دادا = دادآ= به داد برس=ای داد
تخلص شاعر معاصر - مهندس ابوالفضل عظیمی بیلوردی ( پدر سبک زلال )
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
دادا. (اِ) هر کنیزی را گویند عموماً و پیر کنیزکی را که از طفلی خدمت کسی کرده باشد خصوصاً. (برهان ). داه پیر که خدمت اطفال کند و مطلق کنیز ر...
دادا. (اِخ ) (شیخ تقی الدین محمد) از عارفان معاصر امیرشرف الدین مظفربن مبارزالدین محمد از امرای آل مظفر. رجوع شود به تاریخ عصر حافظ ج 1ص 64....
دادا. (اِخ ) : مهندس ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلص به دادا از شاعران معاصر ایران زمین می باشد و در سرایش شعر در دو زبان فارسی و ترکی مهارت کامل دارد.شع...
دادا.( اِ ) : دادا در فارسی به معنای برادر است. در خیلی از شهرهای ایران مثل اصفهان به برادر ، دادا می گویند. دادا در لغت ترکی به معنای پدر یا عارف پ...
دادا.( اِ ) : دادا در فارسی به معنای برادر است. در خیلی از شهرهای ایران مثل اصفهان به برادر ، دادا می گویند. دادا در لغت ترکی به معنای پدر یا عارف پ...
دادا ( تخلص ) -
دادا. (اِخ ) : مهندس ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلص به دادا از شاعران معاصر ایران زمین می باشد و در سرایش شعر در دو زبان فارسی و ترکی...
دادا ( تخلص دادا بیلوردی ) = بنیانگذار شعر زلال
دادا یعنی: پدر ، پیر ، مراد ، برادر بزرگ ، پند دهنده ، عارف بزرگ ، قهرمان
دأداء. [ دَ ] (ع ص ) (لیلة...)؛ سخت تاریک (شب ). (منتهی الارب ). دأداء. دأداة. دأداءة. (منتهی الارب ). || قضا. || فراخ از قلعه ها و وادی...
دأداء. [ دَ دَ ] (ع ص ) دأداءة. دأداء. (لیلة...)، دأداة. سخت تاریک (شب ). (از منتهی الارب ).