اجازه ویرایش برای همه اعضا

شعر زلال

نویسه گردانی: ŠʽR ZLAL
زلال . ( زُ ) (ع اِ ) : شعری است با طول وزن پلّه ای که بطور مساوی از کم شروع شده و در کم نیز به اتمام می رسد . این نوع شعر دارای 5 الی 11 سطر می باشد . از لحاظ وزن به طولانی ترین سطر که سطر وسطی می باشد « سطر مادر » و سطرهای اطراف آن را « سطرهای قرینه » می گویند . زلال دارای دو نوع ( عروض و آزاد ) می باشد که هرکدام برای خود اصول و تعاریف خاصّی دارند.


توضیح کامل :

در شعر « زلال » ، نحوه ی حرکت اوزان با صعود و نزولشان ، تصویر فتح قلّه ای را در وزن مصوّر مثلثی به تجسّم ذهنی رسانده و فضای هندسی جالبی را در عالم خیال و معنا ، نمایان می سازد .اوزان عروضی در این نوع سبک و قالب شعر ، بیشتر روی آهنگ بیرونی یا روی نوعی حالت ریتمیک و ملودیک موسیقیایی سوار است و بصورت امواج ، صعود و نزول پله ای منظّم دارد .
وزن موسیقیائی زلال ، با معلوم شدن تعداد ضرباهنگ سطر اوّل و یا کشف ریتم سطر مادر بدست می آید.
« زلال » بهترین قالب منظّم تازه بنیاد برای ظهور تخیّل و تصویر در آغوش استعدادهای تازه به میدان رسیده است و جلوه های عاشقانه و حسّ های عرفانی و تصاویر نادر ماورائی در این نوع شعر در زبانی ساده و شفّاف به اوج خود می رسد . به عبارتی ، زلال ، قالبی است بیشتر برای شورهای عاشقانه و عرفانی و ماورائی به زبانی ساده و شفّاف و پیام های اجتماعی را نیز اغلب ، رک و پوست کنده می گوید .
در نزول و صعود وزن مصوّر مثلّثی شعر زلال ، احساسهایی عمیق می توانند تموّج داشته باشند که اغلب حرکات آیینه گونشان از گوشه گوشه های آن نشأت گرفته و سحر سخن با کوتاهترین کلام ، چون شفقی بر سر قلّه ، نمایان است .
این نوع شعر ، زبان خاصّ خودش را دارد و با ریتم خاصّ موسیقیایی بر طبق سلیقه و ذوق شاعر ساخته می شود و دقیقاً حرکتی منظّم در موج های آهنگین را همراهی میکند . شعری زلال واقعی است که علیرغم رعایت ریتم و فاصله ی گام به گام و اصول تعریف شده ی خاصّ خود ، در ریتمی هماهنگ نوشته شود . هرچند که این فنّ ، استادی و مهارت و حوصله ی زیادی می طلبد امّا بعنوان بهترین قالب برای بروز عاطفه ها ، عروس عصر اینترنت و ارتباطات فضایی می باشد . « زلال » تحرّک می خواهد ، چنانچه از طرحش پیداست ، اندازه می خواهد . نظم می خواهد . گوشه می خواهد . برای شکار اسرار و حرفهای مگو ، خلوتی زنده می خواهد . زلال ، دقت و ظرافت و مهارت می خواهد تا در کمترین حجم ، محکمترین یا شیرینترین سخن را در قالبی منظّم و با اصولی پیشرفته تر به عرصه ی ظهور برساند .
معمولا در زلال ، جان کلام در کوچکترین حجمی هنرمندانه ، بصورت شفّاف بیان میگردد.


مزِیّت زلال نویسی :

مهمّترین حسن زلال نویسی در این است که شاعر را مشتاق و مکلّف می کند که هنر خود را بر خلاف عادت گذشته ، در جدیدترین و پیشرفته ترین قالب بی سابقه و بی نظیر نیز به عرصه ی ظهور رسانده و حرف و پیامش را در قالبی حسّاس جمع و جور بکند . و سعی بر این داشته باشد که عصاره ی تصویر در کلام را به صحنه ی دید بکشد . هرچند که این فنّ به دلیل نظم و زبان و خصوصیّات خاص خود ، تمرکز زیادی می طلبد امّا شیرینترین تخیّل و تصویر و احساس را می توان در این قالب به روحی سرزنده و ماندگار پیوند داد .
در « زلال » همه نوع استعداد می تواند میدان بگیرد ، از استعداد کلاسیکی و نیمایی و سپید و آزاد گرفته تا طرح های مختلف ادبی .



انواع زلال :

بطور کلّی « زلال » به چهار نوع تقسیم شده است که عبارتند از :


الف- زلال عروضی قافیه دار

ب- زلال عروضی بدون قافیه

ج- زلال آزاد

د- زلال پیوسته


در هر چهار نوع فوق ، قانون کلّی زلال مراعات می شود ، لیکن با این تفاوت که :

در زلال عروضی قافیه دار ، وزن با آهنگ موسیقیائی روان عروضی پیش می رود و از قافیه نیز بطور حساب شده استفاده می شود . بدین ترتیب که دو سطر اول و دو سطر آخر دارای قافیه و بقیّه ی سطرها یک در میان دارای قافیه می باشند .

در زلال عروضی بدون قافیه ، وزن با آهنگ موسیقییایی روان عروضی پیش می رود اما شاعر مقیّد به قافیه نیست ، می تواند اصلاً استفاده نکند و یا در دو سه سطر ، بعنوان آرایه ی ادبی جهت زیبایی به کار ببرد.
در زلال آزاد ، از آهنگ روان عروضی برای سطرها استفاده نمی شود و مسلماً ردیف و قافیه ای هم در کار نیست .

در زلال پیوسته ، دو یا چند زلال پشت سر هم در یک مضمون نوشته می شوند . به عبارتی ، اگر در یک موضوعی دو یا چند زلال از یک نوع تعریف شده را زیر هم قرار دهیم به آن زلال پیوسته می گویند. در این هم تمام سطرهای قرینه و سطرهای مادر با لنگه های همترازشان در یک وزن و آهنگ و یا در یک اندازه ی هجایی می باشند و این خود سه نوع می باشد :



الف- زلال پیوسته ی عروضی قافیه دار

ب- زلال پیوسته ی عروضی بدون قافیه

ج- زلال پیوسته ی آزاد

توجّه = هرگاه خواستید بدانید که شعری زلال است یا نه ، ابتدا به بندهای ششگانه ی قانون کلّی « زلال » مراجعه فرمایید !

در ضمن ، یکسان بودن وزن سطرهای مادر ، در زلال پیوسته مهم و ضروری می باشد .قابل توجّه است که سطرهای متقارن ، باید آهنگ موسیقیایی این وزن را به هم نزدیک نمایند و با سطر مادر همراهی در ریتم داشته باشند .



قانون کلّی « زلال » :


1- سطر اول و آخر دارای حداکثر پنج ضرباهنگ در وزن مثلّثی عروضی و یا حداکثر شش عدد هجا در وزن مثلّثی آزاد باشد.

2- تعداد ضرباهنگ بین دو سطر ( تفاوت پلّه ای بین دو سطر همجوار از هم ) در وزن مثلثی عروض ، فقط 2 عدد .

و تعداد هجا در وزن مثلثی آزاد حداکثر تا شش عدد که با یک فاصله ی مساوی بطور پله ای نزول و صعود داشته باشد. ( مثال :یعنی اگر تعداد ضرباهنگ سطر دوم از تعداد ضرباهنگ سطر اول ، دوتا بیشتر باشد باید تعداد ضرباهنگ سطر سوم هم از سطر دوم ، دو تا بیشتر باشد . به همین ترتیب دو به دو و پله ای صعود می کند تا سطر مادر و بعد به همان اندازه بطور متقارن و با فاصله ی یکسان کاهش می یابد . )

3- ریتم موسیقیایی از ابتدا تا آخر بطور روان حفظ گردد.

4- تعداد سطرهای هر زلال ، از 5 کمتر و از 11 بیشتر نباشد.

5- سطرها زیر هم نوشته شوند.

6- سطرهای متقارن ، از لحاظ طول وزن عروض یا تعداد هجا و

تعداد ضرباهنگ باهم مساوی باشند .

(توجه:تعداد ضرب بین سطرها در همه ی زلالهای عروضی فقط 2 است )



الف- زلال عروضی قافیه دار



در این نوع ، زلال سوار بر آهنگ و ریتم روان عروضی است .

قانون زلال عروضی قافیه دار:

1- تعداد سطر هر زلال 5 الی 11

2- طول وزن سطرهای اول و آخر حداکثر تا 5 ضرباهنگ

3- تفاوت طول وزن بین دو سطر مساوی با 2 ضرباهنگ

4- طول وزن یا آهنگ سطرهای متقارن باهم مساوی

5- دو سطر اول و آخر زلال هم قافیه و بقیّه ی سطور یک در میان دارای قافیه ( می تواند سطور اول و آخر در شعر قافیه داری که دارای ردیف هم هست، فقط ردیف بشود، مثل زلال شماره ی 3 )

توجّه : ضرباهنگ های ناقص ( در هوا مانده ) به شمارش نمی آیند . به عبارتی ، ترتیب موسیقییائی در نیم هجای اضافه در برخی شعرها که اتفاق می افتد ، رعایت می گردد ، امّا به نوشتار نمی آید ، مثال :

ضرباهنگ مساوی با سه و نیم ، سه نوشته می شود .



به نمونه های زیر توجّه فرمایید :



زلال شماره ی ( 1 )



به نام خدا

خداوند شاه و گدا

عزیزی که جان مرا خلق کرد.

توکّل دریـن ابـتـدا

بدان مقتدا



بررسی شعر بالا :

ض = ضرباهنگ

( قبل از هرچیز وزن و آهنگ سطر مادر را بدست می آوریم تا ببینیم آیا سطرهای متقارن از لحاظ موسیقییائی از مادر تبعیّت کرده اند یا نه ؟! و بدین ترتیب شروع به شمارش تعداد ضرباهنگ در ریتم به تبعیّت از مادر می کنیم . )



2- به نام خدا = 4 ض

1- خداوند شاه و گدا = 6 ض

+- عزیزی که جان مرا خلق کرد. = 8 ض

1- توکّل دریـن ابـتـدا = 6 ض

2- بدان مقتدا = 4 ض



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ = ( 4-6-8-6-4 )

تعداد ضرباهنگ بین سطرها = 2

تعداد کل سطرها = 5



+= سطر مادر =

عزیزی که جان مرا خلق کرد.

دارای 8 ضرباهنگ

فعولُن فعولُن فعولُن فَــعُــل



1و1= سطرهای قرینه =

خداوند شاه و گدا

توکّل دریـن ابـتـدا

هرکدام دارای 6 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر

فعولُن فعولُن فَــعُــل



2و2= سطرهای قرینه =

به نام خدا

بدان مقتدا

هر کدام دارای 4 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر

فعولُن فَــعُــل



نتیجه : شعر فوق طبق قانون کلّی « زلال » از نوع شعرهای زلال عروضی قافیه دار محسوب می شود.



زلال شماره ی ( 2 )



بهار را بنگر!

وَ چشم ناز یار را بنگر!

فدای آن لب شیرین پر ز آب عسل

تو گرمی کنار را بنگر!

خمار را بنگر!



بررسی شعر بالا :

ض = ضرباهنگ



2- بهار را بنگر!=3ض

1- وَ چشم ناز یار را بنگر!= 5ض

+- فدای آن لب شیرین پر ز آب عسل= 7ض

1- تو گرمی کنار را بنگر!= 5ض

2- خمار را بنگر!= 3ض



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ = ( 3-5-7-5-3)

تعداد ضرباهنگ بین سطرها = 2

تعداد کل سطرها = 5



+= سطر مادر = فدای آن لب شیرین پر ز آب عسل

دارای 7 ضرباهنگ

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات



1و1= سطرهای قرینه =

وَ چشم ناز یار را بنگر!

تو گرمی کنار را بنگر!

هرکدام دارای 5 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر

مفاعلن مفاعلن فعلات



2و2= سطرهای قرینه =

بهار را بنگر!

خمار را بنگر!

هر کدام دارای 3 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر

مفاعلن فعلات



نتیجه : شعر فوق طبق قانون کلّی « زلال » از نوع شعرهای زلال عروضی قافیه دار محسوب می شود



به نمونه دیگر توجّه فرمایید:



زلال شماره ی ( 3 )



به تو گفتم برو!

تأخیر مکن صبحدم برو!

این شب دوباره جان مرا می درد وَ تو

خوشدل مباش بر دوسه لب بوسه های پر ز غم برو!

دیدم کسی زپشت صدا میکند تورا و تو هی پرسه می زنی!

انگار عـاشقی به مـن ، اگـر آماده ای سپرم بر تو تمام دلم برو!

باری بـرو برای جهانی امیــر باش بــرو ای شکستــه دل

خود را اسیر درد مکن پای هـزاران عـدم بـــرو!

دریا برای شعله نمی نازد عار کن!

اینبار نجوش هیچدم برو!

برو! محکم برو!



بررسی شعر بالا :

ض = ضرباهنگ



5- به تو گفتم برو!=4ض

4- تأخیر مکن صبحدم برو!=6ض

3- این شب دوباره جان مرا می دَرد وَ تو=8ض

2- خوشدل مباش بر دوسه لب بوسه های پر ز غم برو!=10ض

1- دیدم کسی زپشت صدا میزند تورا و تو هی پرسه می زنی=12ض

+- انگار عـاشقی به مـن،اگـر آماده ای سپرم بر تو تمام دلم برو!=14ض

1- باری بـرو برای جهانی امیــر باش بــرو ای شکستــه دل=12ض

2- خود را اسیر درد مکن پای هـزاران عـدم بـــرو!=10ض

3- دریا برای شعله نمی نازد عار کن!=8ض

4- اینبار نجوش هیچدم برو!=6ض

5- برو! محکم برو!=4ض



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ = ( 4-6-8-10-12-14-12-10-8-6-4 )

تعداد ضرباهنگ بین سطرها = 2

تعداد کل سطرها = 11



+= سطر مادر =

انگار عـاشقی به مـن،اگـر آماده ای سپرم بر تو تمام دلم برو!

دارای 14 ضرباهنگ



1و1= سطرهای قرینه =

دیدم کسی زپشت صدا میزند تورا و تو هی پرسه می زنی

باری بـرو برای جهانی امیــر باش بــرو ای شکستــه دل

هرکدام دارای 12 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر



2و2= سطرهای قرینه =

خوشدل مباش بر دوسه لب بوسه های پر ز غم برو!

خود را اسیر درد مکن پای هـزاران عـدم بـــرو!

هر کدام دارای 10 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر



3و3= سطرهای قرینه =

این شب دوباره جان مرا می درد وَ تو

دریا برای شعله نمی نازد عار کن!

هرکدام دارای 8 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



4و4= سطرهای قرینه =

تأخیر مکن صبحدم برو!

اینبار نجوش هیچدم برو!

هرکدام دارای 6 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



5و5 = سطرهای قرینه =

به تو گفتم برو!

برو! محکم برو!

هرکدام دارای 4 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



نتیجه : شعر فوق طبق قانون کلّی « زلال » از نوع شعرهای زلال عروضی قافیه دار محسوب می شود.



به نمونه ی دیگر توجّه فرمایید :



زلال شماره ی ( 4 )



عشــق را

می پرستـم عشق را

قطره ای وحشت نـدارم از بُتان

بر دل دیوانه با یک بوسه بستم عشق را

بـاز آتش می زنم بـر خویشتن در عالم دیـوانـگی

باز از بند منیّت های بی معنای سر در گم گسستم عشق را

عقل مغـرور آسمانم را غبـار آمیـز نتوانست کرد

ناگهان تسلیم شد چون دید مستم عشق را

نام عشقم عشق خواهد مانـد

بـاز هستم عشق را

عشــق را



بررسی شعر فوق :



5- عشــق را=2ض

4- می پرستـم عشق را= 4ض

3- قطره ای وحشت نـدارم از بتان= 6ض

2- بر دل دیوانه با یک بوسه بستم عشق را= 8ض

1- بـاز آتش می زنم بـر خویشتن در عالم دیـوانـگی=10ض

+- باز از بند منیّت های بی معنای سر در گم گسستم عشق را=12ض

1- عقل مغـرور آسمانم را غبـار آمیـز نتوانست کرد= 10ض

2- ناگهان تسلیم شد چون دید مستم عشق را= 8ض

3- نام عشقم عشق خواهد مانـد= 6ض

4- بـاز هستم عشق را= 4ض

5- عشــق را= 2ض



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ = ( 2-4-6-8-10-12-10-8-6-4-2 )

تعداد ضرباهنگ بین سطرها = 2

تعداد کل سطرها = 11



+= سطر مادر =

باز از بند منیّت های بی معنای سر در گم گسستم عشق را

دارای 12 ضرباهنگ



1و1= سطرهای قرینه =

بـاز آتش می زنم بـر خویشتن در عالم دیـوانـگی

عقل مغـرور آسمانم را غبـار آمیـز نتوانست کرد

هرکدام دارای 10 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر



2و2= سطرهای قرینه =

بر دل دیوانه با یک بوسه بستم عشق را

ناگهان تسلیم شد چون دید مستم عشق را

هر کدام دارای 8 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر



3و3= سطرهای قرینه =

قطره ای وحشت نـدارم از بتان

نام عشقم عشق خواهد مانـْدْ

هرکدام دارای 6 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



4و4= سطرهای قرینه =

می پرستـم عشق را

بـاز هستم عشق را

هرکدام دارای 4 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



5و5 = سطرهای قرینه =

عشــق را

عشــق را

هرکدام دارای 2 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر

نتیجه : شعر فوق طبق قانون کلّی « زلال » از نوع شعرهای زلال عروضی قافیه دار محسوب می شود.



زلال شماره ی ( 5 )



چشمت هنوز

مـانـنـد آفتـاب روز

رود عطش روانده به لب های آب

ای وای و داد ازین حرارت مابین این دو سوز

اشکم فغان نمود وَ گشتم کباب

باشد به داغ جان فروز

عشقم بـروز



بررسی شعر فوق :



3- چشمت هنوز = 3ض

2- مـانـنـد آفتـاب روز = 5ض

1- رود عطش روانده به لب های آب = 7ض

+- ای وای و داد ازین حرارت مابین این دو سوز = 9ض

1- اشکم فغان نمود وَ گشتم کباب = 7ض

2- باشد به داغ جان فروز = 5ض

3- عشقم بـروز = 3ض



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ = ( 3-5-7-9-7-5-3 )

تعداد ضرباهنگ بین سطرها = 2

(توجه:تعداد ضرب بین سطرها در همه ی زلالهای عروضی فقط 2 است )

تعداد کل سطرها = 7



+= سطر مادر =

ای وای و داد ازین حرارت مابین این دو سوز

دارای 9 ضرباهنگ



1و1= سطرهای قرینه =

رود عطش روانده به لب های آب

اشکم فغان نمود وَ گشتم کباب

هرکدام دارای 7 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر



2و2= سطرهای قرینه =

مـانـنـد آفتـاب روز

باشد به داغ جان فروز

هر کدام دارای 5 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر



3و3= سطرهای قرینه =

چشمت هنوز

عشقم بـروز

هر کدام دارای 3 ضرباهنگ با وزن موسیقیایی برابر

نتیجه : شعر فوق طبق قانون کلّی « زلال » از نوع شعرهای زلال عروضی قافیه دار محسوب می شود.



ب- زلال عروضی بدون قافیه



این نوع زلال ، چنانچه از اسمش پیداست ، دارای ریتم و آهنگ روان عروضی بوده ولی در قید قافیه نمی ماند.

به نمونه ی زیر توجّه فرمایید :



زلال شماره ی ( 6 )



یک نفر آنجا

داخل پارک پر از ماتم

در کنار شمعدانی ها برای خود

نور می گردد وَ باران محبّت زندگانی را

آُف برین مهری که من دارم تو داری !

لا به لای آرزوهایی

اُف برین باور



تشریح و بررسی شعر فوق :

ض = ضرباهنگ



3- یک نفر آنجا (3ض)

2- داخل پارک پر از ماتم (5ض)

1- در کنار شمعدانی ها برای خود (7ض)

+- نور می گردد وَ باران محبّت زندگانی را (9ض)

1- آُف برین مهری که من دارم تو داری! (7ض)

2- لا به لای آرزوهایی (5ض)

3- اُف برین باور (3ض)



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ ( 3 – 5 – 7 – 9 – 7 – 5 – 3 - )

تعداد ضرباهنگ بین دو سطر = 2

(توجه:تعداد ضرب بین سطرها در همه ی زلالهای عروضی فقط 2 است )

+= سطر مادر = نور می گردد وَ باران محبّت زندگانی را (9ض)



1و1= سطرهای قرینه:

در کنار شمعدانی ها برای خود (7ض)

آُف برین مهری که من دارم تو داری! (7ض)

دارای آهنگ یکسان



2و2 = سطرهای قرینه:

داخل پارک پر از ماتم (5ض)

لا به لای آرزوهایی (5ض)

دارای آهنگ یکسان



3و3 = سطرهای قرینه :

یک نفر آنجا (3ض)

اُف برین باور (3ض)

دارای آهنگ یکسان



طبق قانون کلّی زلال ، شعر فوق زلال و از نوع عروضی بدون قافیه است.

نکته ی قابل توجّه : گاهی اوقات در بعضی زلال ، ضربی که در هوا می ماند به شمارش نمی آید . به عبارتی ، نیم هجای اضافی در ترتیب موسیقیائی شعر رعایت می گردد امّا نوشته نمی شود .



و نمونه ای دیگر :



زلال شماره ی ( 7 )



یـک نفـر آنـجا

زیـر گلهای اقاقی ها

نوحه می خواند برای سالگرد خود

عاشقی از خنده هایش بوی شبنم را نمی گیرد

آه- از این حال تنهائی و بد بختی

درد پشت درد می روید

عشق می میرد



تشریح و بررسی شعر فوق :

ض = ضرباهنگ



3- یـک نفـر آنـجا (3ض)

2- زیـر گلهای اقاقی ها (5ض)

1- نوحه می خواند برای سالگرد خود (7ض)

+- عاشقی از خنده هایش بوی شبنم را نمی گیرد (9ض)

1- آه- از این حال تنهائی و بد بختی (7ض)

2- درد پشت درد می روید (5ض)

3- عشق می میرد (3ض)



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ ( 3 – 5 – 7 – 9 – 7 – 5 – 3 - )

تعداد ضرباهنگ بین دو سطر = 2

+= سطر مادر = عاشقی از خنده هایش بوی شبنم را نمی گیرد(9ض)



1و1= سطرهای قرینه:

نوحه می خوانَد برای سالگرد خود (7ض)

آه – از این حال تنهائی و بدبختی (7ض)

دارای آهنگ یکسان



2و2 = سطرهای قرینه:

زیر گلهای اقاقی ها (5ض)

درد پشت درد می روید (5ض)

دارای آهنگ یکسان



3و3 = سطرهای قرینه :

یک نفر آنجا (3ض)

عشق می میرد (3ض)

دارای آهنگ یکسان

نتیجه : طبق قانون کلّی زلال ، شعر فوق زلال و از نوع عروضی بدون قافیه است.



نمونه دیگر:

شعر زیر را تشریح و بررسی فرمایید :



زلال شماره ی ( 8 )

ای عشق

پر کن تو مرا اینک

در اوج تمنّـائـی و شـوری

بنشان به لب چشم عطش بر دوسه بوسه

چـندی مگـر آسایـم ازین غـربت رنـج آور و تـاریـک

ای عشق تو ای در همه جا چشمه ی جاری

در قلّه ی چشمان مثلّث

مافوق پلنگم من

بـر تـاب !



تشریح و بررسی شعر فوق :

4- ای عشق (2ض)

3- پر کن تو مرا اینک(4ض)

2- در اوج تمنّـائـی و شـوری(6ض)

1- بنشان به لب چشم عطش بر دوسه بوسه(8ض)

+ چـندی مگـر آسایـم ازین غـربت رنـج آور و تـاریـک(10ض)

1- ای عشق تو ای در همه جا چشمه ی جاری(8ض)

2- در قلّه ی چشمان مثلّث(6ض)

3- مافوق پلنگم من(4ض)

4- بـر تـاب !(2ض)



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ : ( 2-4-6-8-10-8-6-4-2)

تعداد ضرباهنگ بین دو سطر = 2

+- سطر مادر :چـندی مگر آسایم ازین غـربت رنـج آور وتـاریـک

دارای 10 ضرباهنگ

سطرهای قرینه ی 1 :

1- بنشان به لب چشم عطش بر دوسه بوسه(8ض)

1- ای عشق، تو ای در همه جا چشمه ی جاری(8ض)

هر کدام دارای 8 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



سطرهای قرینه ی 2 :

2- در اوج تمنّـائـی و شـوری(6ض)

2- در قلّه ی چشمان مثلّث(6ض)

هر کدام دارای 6 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



سطرهای قرینه ی 3 :

3- پر کن تو مرا اینک(4ض)

3- مافوق پلنگم من(4ض)

هر کدام دارای 4 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر



سطرهای قرینه ی 4 :

4- ای عشق (2ض)

4- بـر تـاب !(2ض)

هر کدام دارای 2 ضرباهنگ با وزن موسیقیائی برابر

نتیجه : شعر فوق طبق قانون کلّی « زلال » از نوع عروضی بدون قافیه است .





ج- زلال آزاد



زلال آزاد مقیّد به ردیف و قافیه و اوزان عروضی نیست و در این نوع از زلال ، بیشتر روی تصویر و تخیّل و کوتاه و محکم گویی و روی آرایه های نادره ، تمرکز حواس می شود . و گاهی هم می بینید که سادگی موضوع بخاطر اهمیت پیام ارجحتر از به کار بردن سایر افاده های ادبی است.

توجّه فرمایید که زلال آزاد ، از قانون کلّی خارج نمی شود . آزادی این ، فقط از قید اوزان عروضی و ردیف قافیه می باشد . در این شعر طبق قانون کلی زلال ، فاصله ی بین سطرها با شمارش هجاها مراعات می گردد.

قانون زلال آزاد:

1- سطر اول و آخر هر کدام دارای حداکثر شش عدد هجا باشد.

2- تعداد هجای بین دو سطر ( تفاوت پلّه ای بین دو سطر همجوار از هم ) حداکثر تا شش عدد بوده و با یک مقدار تفاوت بطور پله ای نزول و صعود داشته باشد. ( تبصره : در زلال آزاد ، معمولاً اختلاف بین سطور با یک هجا را تا حدّی که شکل قالب را به هم نزند ، نادیده می گیرند.)

3- ریتم ساده ی هجایی از ابتدا تا آخر بطور یکسان حفظ گردد.

4- تعداد سطرها از 5 کمتر و از 11 بیشتر نباشد.

5- سطرها زیر هم نوشته شوند.

6- سطرهای قرینه یا متقارن ، از لحاظ طول وزن و تعداد هجا و تعداد ضرباهنگ باهم مساوی باشند .

زلال شماره ی ( 9 )

فـردا

در این مکان

به روی پوست من

نـا مسلمان نـویـسنـد

با خون عشقی که از تو دارم ،

و مـرا به جـای کفـر

بــه دار کشنـد

نمـی دانـد

کسی



تشریح و بررسی شعر فوق :

هـ = هجا = رِیتم = گام

اگر در بررسی ، ریتم یا وزن سطر اوّل برایمان معلوم باشد و یا آهنگ موسیقییائی سطر مادر کشف شود ، تعداد ضرباهنگ یا هجا ها ، آسانتر و درست بدست می آید. مثلاً وزن سطر اوّل در این شعر معادل می شود با : یَفْـعَل = یَــفْ + عَــلْ = 2 هـ

4-فـردا

= فر+دا= ( 2هـ )

3- در این مکان

=در+این+مک+ان= ( 4هـ )

2- به روی پوست من

=به+رو+یِ+پوس+تِ+من ( 6 هـ )

1- نـا مسلمان نـویـسنـد

= نا+مُــ+سَل+مان+نِ+ویـ+سَـنـْ+دْ ( 8 هـ )

+- با خون عشقی که از تو دارم ،

= با+خو+نِ+عش+قی+که+از+تو+دا+رَم ( 10 هـ )

1- و مـرا به جـای کفـر

= و+م+را+به+جا+ی+کف+ر ( 8 هـ )

2- بــه دار کشنـد

= به+دا+ر+ک+شن+د ( 6 هـ )

3- نمـی دانـد

= ن+می+دا+ند ( 4 هـ )

4- کسی

= ک+سی ( 2 هـ )



نوع ساختار نظم شعر : هجایی

فرم هجا = ( 2 – 4 – 6 – 8 – 10 – 8 – 6- 4- 2 )

تعداد هجای بین دو سطر = 2

تعداد کلّ سطرها = 5

+= سطر مادر = دارای 13 هجا

1و1= سطرهای قرینه ( هرکدام دارای 9 هجا و برابر )

2و2= سطرهای قرینه ( هر کدام دارای 5 هجا و برابر )

نتیجه : شعر فوق با توجّه به بررسی های به عمل آمده و با توجه به قانون زلال ، شعر زلال آزاد است .



نمونه ای دیگر از زلال آزاد :

زلال شماره ی ( 10 )

در این زمانه

خدا را دیدن مشکل است

می خواهم پری گیرم از جنس ماوراء

و خـــودم را جـــدا بکنـم

از هر بهانه

بررسی شعر فوق :

هـ = هجا



2- در این زمانه = 5 هـ

1- خدا را دیدن مشکل است = 9 هـ

+- می خواهم پری گیرم از جنس ماوراء = 13 هـ

1- و خـــودم را جـــدا بکنـم = 9 هـ

2- از هر بهانه = 5 هـ



نوع ساختار نظم شعر : هجایی

فرم هجا = ( 5-9-13-9-5 )

تعداد هجای بین سطرها = 4

تعداد کل سطرها= 5

+ = سطر مادر دارای 13 هجا

1و1= سطرهای قرینه= هر کدام دارای 9 هجا و برابر

2و2= سطرهای قرینه= هر کدام دارای 5 هجا و برابر

نتیجه : شعر بالا طبق قانون کلّی زلال از نوع شعرهای زلال آزاد محسوب می شود .





د- زلال پیوسته



دارای دو یا بیشتر ، شعر زلال ، در یک موضوع و مضمون و همسان از لحاظ وزن و تعداد سطور و تقارنها .

زلال پیوسته خود دارای دو نوع ( عروضی و آزاد ) می باشد .

و زلال عروضی نیز به دو نوع ( عروضی قافیه دار و عروضی بدون قافیه ) تقسیم می گردد :

قانون زلال پیوسته ی عروضی قافیه دار:

1= تعداد سطر هر زلال 5 الی 11

2= طول وزن سطرهای اول و آخر حداکثر تا 5 ضرباهنگ

3= تفاوت طول وزن بین دو سطر مساوی با 2 ضرباهنگ

4= طول وزن یا آهنگ سطرهای متقارن باهم مساوی

5= دو سطر اول و آخر هر زلال هم قافیه و بقیّه ی سطور یک در میان دارای قافیه ( می تواند سطور اول و آخر در

شعر قافیه داری که دارای ردیف هم هست، فقط ردیف بشود. )

6= تعداد سطور زلال ها باهم مساوی

7= طول وزن یا آهنگ سطرهای مادر باهم مساوی

نمونه ای از زلال پیوسته ی عروضی قافیه دار :



زلال شماره ی ( 11 )

زلال بگو!

ازان می حلال بگو!

بگو ز وصـل منوّر بـه زیـر پرتو عشق

شبیه چشمه روان شو وَ حرف را در اوج حال بگو!

بگو ز عاشقی از شور و مهربانی و گرمی ، بگو ز خلوت ماه

وَ از قرابت جــاری وَ حکمت و ره کمال بگو!

نه اینکه برکه ی خاموش و بی رمق بشوی!

نه اینکه مثل لال بگو ،

زلال بـگــو!

*

زلال بخوان!

خوش آبتر در عاطفه مان

برایم حال بده از فنون عشوه گری

بیا دو بوسه جلوتر وَ چند چشم معطّر چو آب روان

بخوان به وزن زلال و بزن به ریتم زلال و بنـوش باز مرا

کسی نشسته شبیه تو در اریکه ی قلبم بدون زبان

تکان بده دل بشکسته را کمر به کمر

و راز این حکایت جان

بگیر عیان

*

صدای مرا

بنوش های های مرا

ببین چقدر به یاد تو زنده تر شده ام

من از تبار جنونم شنو به گوش دو چشمت ندای مرا

بیـا که رقص من از دامن نگاه تو اینک چـو آب می ریـزد

نموده ای به خودت پر عجیب ای گل خوشبوی!جای مرا

و من بجز تو کسی را رها نمی بینم

بگیر دردهای مرا

وَ های مرا



یک نمونه ی دیگر از زلال عروضی پیوسته ی قافیه دار :



زلال شماره ی ( 12 )

عاشق شدم تو را

آخــر چــرا مــرا ای آشنـا

در این سرای دلهره باور نمی کنی؟!

دانی کشیده ام ز جدایی من بی خواب و خور چه ها ؟!

دیوانه گشته ام ز غم هجر بی حساب

باری نباشد ا ین چنین روا

غمگین کنی مرا

*

بی تو نمی شود

اوقات را دلم بسر کند

یـا در میـان پنجه ی آتـشْ بیــاری ات

چون اژدها تحمّل سوزش به جانفشانی ام دهـد

ای نیزه های دور دو چشمت نشان مرا

بی رحمی ات فزون شد از عدد

زخمم برین سند

*

بس بی ثمر شدم

گویا هدف به بد نظر شدم

با اینکه زیر پاست زمین با تمامی اش

انگار من به ناز تو در حـاشیه زیر و زبَـر شدم

ای ماه من بتاب که جانی نمانده است

در کوی عشق در به در شدم

پر دردسر شدم

*

فـریـاد از آتشت

کُشتی مرا تو داد از آتشت

ای وای ازان ادای پر از عشوه های شور

کس را ندیده ام که بـه یادت شود آزاد از آتشت

شیرین نگشت بر سر هجران در عالمی

آن تلخی فرهاد از آتشت

ای داد از آتشت



تشریح و بررسی شعر فوق:

ض= ضرباهنگ



3- عاشق شدم تو را = 4 ض

2- آخــر چــرا مــرا ای آشنـا = 6 ض

1- در این سرای دلهره باور نمی کنی؟! = 8 ض

+- دانی کشیده ام ز جدایی من بی خواب و خور چه ها ؟! = 10 ض

1- دیوانه گشته ام ز غم هجر بی حساب = 8 ض

2- باری نباشد این چنین روا = 6 ض

3- غمگین کنی مرا = 4 ض

*

3- بی تو نمی شود = 4ض

2- اوقات را دلم بسر کند = 6ض

1- یا در میان پنجه ی آتش بیاری ات = 8ض

+- چون اژدها تحمّل سوزش به جانفشانی ام دهد = 10 ض

1- ای نیزه های دور دو چشمت نشان مرا = 8 ض

2- بی رحمی ات فزون شد از عدد = 6 ض

3- زخمم برین سند = 4 ض

*

3- بس بی ثمر شدم = 4 ض

2- گویا هدف به بد نظر شدم = 6 ض

1- با اینکه زیر پاست زمین با تمامی اش = 8 ض

+- انگار من به ناز تو در حاشیه زیر و زبر شدم = 10 ض

1- ای ماه من بتاب که جانی نمانده است = 8 ض

2- در کوی عشق در به در شدم = 6 ض

3- پر دردسر شدم = 4 ض

*

3- فریاد از آتشت = 4 ض

2- کُشتی مرا تو داد از آتشت = 6 ض

1- ای وای ازان ادای پر از عشوه های شور = 8 ض

+- کس را ندیده ام که به یادت شود آزاد از آتشت = 10 ض

1- شیرین نگشت بر سر هجران در عالمی = 8 ض

2- آن تلخی فرهاد از آتشت = 6 ض

3- ای داد از آتشت = 4 ض



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ ( 4-6-8-10-8-6-4 )

تعداد ضرباهنگ بین دو سطر = 2

تعداد سطور هر زلال = 7

+= سطور مادر:

دانی کشیده ام ز جدایی من بی خواب و خور چه ها ؟! = 10 ض

چون اژدها تحمّل سوزش به جانفشانی ام دهد = 10 ض

انگار من به ناز تو در حاشیه زیر و زبر شدم = 10 ض

کس را ندیده ام که به یادت شود آزاد از آتشت = 10 ض

هرچهار سطر متقارن مادر ، با همدیگر در یک طول وزن و آهنگ قرار دارند

سطرهای قرینه : ( 1 )

در این سرای دلهره باور نمی کنی؟! = 8 ض

دیوانه گشته ام ز غم هجر بی حساب = 8 ض

یا در میان پنجه ی آتش بیاری ات = 8ض

ای نیزه های دور دو چشمت نشان مرا = 8 ض

با اینکه زیر پاست زمین با تمامی اش = 8 ض

ای ماه من بتاب که جانی نمانده است = 8 ض

ای وای ازان ادای پر از عشوه های شور = 8 ض

شیرین نگشت بر سر هجران در عالمی = 8 ض

هر هشت سطر متقارن با همدیگر دارای طول وزن و آهنگ یکسان هستند .

سطرهای قرینه: ( 2 )

آخــر چــرا مــرا ای آشنـا = 6 ض

باری نباشد این چنین روا = 6 ض

اوقات را دلم بسر کند = 6ض

بی رحمی ات فزون شد از عدد = 6 ض

گویا هدف به بد نظر شدم = 6 ض

در کوی عشق در به در شدم = 6 ض

کُشتی مرا تو داد از آتشت = 6 ض

آن تلخی فرهاد از آتشت = 6 ض

هر هشت سطر متقارن با همدیگر دارای طول وزن و آهنگ و ضرباهنگ موسیقییائی یکسان هستند .

سطرهای قرینه: ( 3 )

عاشق شدم تو را = 4 ض

غمگین کنی مرا = 4 ض

بی تو نمی شود = 4ض

زخمم برین سند = 4 ض

بس بی ثمر شدم = 4 ض

پر دردسر شدم = 4 ض

فریاد از آتشت = 4 ض

ای داد از آتشت = 4 ض

هر هشت سطر متقارن با همدیگر دارای طول وزن و آهنگ و ضرباهنگ موسیقییائی یکسان هستند .

نتیجه : طبق قانون زلال ، شعر فوق زلال و از نوع عروضی پیوسته ی قافیه دار می باشد .




یک نمونه ی دیگر :



زلال شماره ی ( 13 )


فریاد ازین زمان

فریاد ازین زمان پر فغان

دیدی کسی درون من آهی کشید و رفت؟!

غرق است باز کشتی مردم به زیـر موج ناگهـان

بر زیر پلک من بنویس : ای غریب! ایست !

این غم نمی شود دگر نهان

رازت بگو عیان

*

آخر بگو که باز

بر دل نیامدست چاره ساز

تنهائی ام مبارک اهل زمین مباد

آخر بگو که خسته ام از زاهدان پر ز جهل و آز

آیا نمی شود به من از پشت ننگرند؟!

باری بگو به مدّعـی راز

بشکست سرو ناز



بررسی شعر فوق:



3- فریاد ازین زمان=4ض

2- فریاد ازین زمان پر فغان=6ض

1- دیدی کسی درون من آهی کشید و رفت؟!=8ض

+- غرق است باز کشتی مردم به زیـر موج ناگهـان=10ض

1- بر زیر پلک من بنویس : ای غریب! ایست !=8ض

2- این غم نمی شود دگر نهان=6ض

3- رازت بگو عیان=4ض

*

3- آخر بگو که باز=4ض

2- بر دل نیامدست چاره ساز=6ض

1- تنهائی ام مبارک اهل زمین مباد=8ض

+- آخر بگو که خسته ام از زاهدان پر ز جهل و آز=10ض

1- آیا نمی شود به من از پشت ننگرند؟!=8ض

2- باری بگو به مدّعی راز=6ض

3- بشکست سرو ناز=4ض



نوع ساختار نظم شعر : عروضی

فرم ضرباهنگ ( 4-6-8-10-8-6-4 )

تعداد ضرباهنگ بین دو سطر = 2

تعداد سطور هر زلال = 7



+= سطور مادر:

غرق است باز کشتی مردم به زیـر موج ناگهـان=10ض

آخر بگو که خسته ام از زاهدان پر ز جهل و آز=10ض

هر دو سطر متقارن مادر با همدیگر در یک طول وزن و آهنگ و ضرباهنگ موسیقییائی یکسان قرار دارند.





سطرهای قرینه ی ( 1 ) =

دیدی کسی درون من آهی کشید و رفت؟!=8ض

بر زیر پلک من بنویس : ای غریب! ایست !=8ض

تنهائی ام مبارک اهل زمین مباد=8ض

آیا نمی شود به من از پشت ننگرند؟!=8ض

هر چهار سطر متقارن با همدیگر دارای طول وزن و آهنگ و ضرباهنگ موسیقییائی یکسان هستند .



سطرهای قرینه ی ( 2 ) =

فریاد ازین زمان پر فغان=6ض

این غم نمی شود دگر نهان=6ض

بر دل نیامدست چاره ساز=6ض

باری بگو به مدّعی راز=6ض

هر چهار سطر متقارن با همدیگر دارای طول وزن و آهنگ و ضرباهنگ موسیقییائی یکسان هستند .



سطرهای قرینه ی ( 3 ) =

فریاد ازین زمان=4ض

رازت بگو عیان=4ض

آخر بگو که باز=4ض

بشکست سرو ناز=4ض

هر چهار سطر متقارن با همدیگر دارای طول وزن و آهنگ و ضرباهنگ موسیقییائی یکسان هستند .

نتیجه : طبق قانون زلال ، شعر فوق زلال و از نوع عروضی پیوسته ی قافیه دار می باشد .


نمونه ای از زلال های دادا بیلوردی:



نمی شود ( زلال عروضی قافیه دار )



اینجا نمی شود

اینگونه درب وا نمی شود

باید ز خاک هم قَــدَری زیرتر نشست

بـا آبـشار پـارک ریـا جان تو دریـا نمی شود

باید ز دل گذشت و عمیق و عمیقتر

پُـر گشت وَ اِلاّ نمی شود

در وا نمی شود



فریاد ازین عمل ( زلال عروضی قافیه دار )



فـریاد ازیـن عمل

این که نموده ای تو باز حل

رشوه درون چائی زهد پر از ریا

در اعتقاد و باور مخلوق کـه آورده ای خلل

آیا نماز را به چه قیمت فروختی ؟!

حرمت نگاهدار بـر ملل

ای سست و مبتذل!



کم آی ولی ... ( زلال عروضی قافیه دار )



ای اشک امانم ده !

فرصت به فراسوی زمانم ده !

خاموش نکن شعله ی پنهان مرا باز

کم آی ولی داغتر از آتش و بس داغ به جانم ده !

در خرمن زخمم همه از ردّ تو بینم

پس قدرت سوزنده نشانم ده !

غسلی به روانم ده !



بنگر! ( زلال عروضی قافیه دار )



بهار را بنگر!

وَ چشم ناز یار را بنگر!

فدای آن لب شیرین پر ز آب عسل

تو گرمی کنار را بنگر!

خمار را بنگر!



محکم برو! ( زلال عروضی قافیه دار )



به تو گفتم برو!

تأخیر مکن صبحدم برو!

این شب دوباره جان مرا می درد وَ تو

خوشدل مباش بر دوسه لب بوسه های پر ز غم برو!

دیدم کسی زپشت صدا میکند تورا و تو هی پرسه می زنی!

انگار عـاشقی به مـن ، اگـر آماده ای سپرم بر تو تمام دلم برو!

باری بـرو برای جهانی امیــر باش بــرو ای شکستــه دل

خود را اسیر درد مکن پای هـزاران عـدم بـــرو!

دریا برای شعله نمی نازد عار کن!

اینبار نجوش هیچدم برو!

برو! محکم برو!



عشق را ( زلال عروضی قافیه دار )



عشــق را

می پرستـم عشق را

قطره ای وحشت نـدارم از بتان

بر دل دیوانه با یک بوسه بستم عشق را

بـاز آتش می زنم بـر خویشتن در عالم دیـوانـگی

باز از بند منیّت های بی معنای سر در گم گسستم عشق را

عقل مغـرور آسمانم را غبـار آمیـز نتوانست کرد

ناگهان تسلیم شد چون دید مستم عشق را

نام عشقم عشق خواهد مانـد

بـاز هستم عشق را

عشــق را



ای وای ( زلال عروضی قافیه دار )



چشمت هنوز

مـانـنـد آفتـاب روز

رود عطش روانده به لب های آب

ای وای و داد ازین حرارت مابین این دو سوز

اشکم فغان نمود وَ گشتم کباب

باشد به داغ جان فروز

عشقم بـروز



اُف برین باور ( زلال عروضی پیوسته ی بدون قافیه )



یک نفر آنجا

داخل پارک پر از ماتم

در کنار شمعدانی ها برای خود

نور می گردد وَ باران محبّت زندگانی را

آُف برین مهری که من دارم تو داری !

لا به لای آرزوهایی

اُف برین باور

*

یـک نفـر آنـجا

زیـر گلهای اقاقی ها

نوحه می خواند برای سالگرد خود

عاشقی از خنده هایش بوی شبنم را نمی گیرد

آه- از این حال تنهائی و بد بختی

درد پشت درد می روید

عشق می میرد



برتاب ! ( زلال عروضی بدون قافیه )



ای عشق

پر کن تو مرا اینک

در اوج تمنّـائـی و شـوری

بنشان به لب ِ چشم عطش بر دوسه بوسه

چـندی مگـر آسایـم ازین غـربت رنـج آور و تـاریـک

ای عشق تو ای در همه جا چشمه ی جاری

در قلّه ی چشمان مثلّث

مافوق پلنگم من

بـر تـاب !



نمی داند کسی ( زلال آزاد )



فـردا

در این مکان

به روی پوست من

نـا مسلمان نـویـسنـد

با خون عشقی که از تو دارم ،

و مـرا به جـای کفـر

بــه دار کشنـد

نمـی دانـد

کسی



تجزیه ( زلال آزاد )



در این زمانه

خدا را دیدن مشکل است

می خواهم پری گیرم از جنس ماوراء

و خـــودم را جـــدا بکنـم

از هر بهانه



آهای! ( زلال آزاد پیوسته )



آرام شو!

اینجا قلب من است

ورود نا خالصی ها ممنوع

اینجا مکان تولّد عشقی است دریائی

محّبت در رگهایم می جوشد

می شناسی مرا تو ؟!

به کجا ؟!

*

با توأم !

دست بردار از من

سردم شده از نفس خشک تو

و چشمهات نرم نرمک بوی حسد می دهد

مـتـنـفّـرم از بـــرف زودرس

آهای! با تو هستم

دِ برو !



زلال بگو ! ( زلال عروضی پیوسته ی قافیه دار )



زلال بگو!

ازان می حلال بگو!

بگو ز وصل منوّر به زیر پرتو عشق

شبیه چشمه روان شو وَ حرف را در اوج حال بگو!

بگو ز عاشقی از شور و مهربانی و گرمی ، بگو ز خلوت ماه

وَ از قرابت جــاری وَ حکمت و ره کمال بگو!

نه اینکه برکه ی خاموش و بی رمق بشوی!

نه اینکه مثل لال بگو ،

زلال بـگــو!

*

زلال بخوان!

خوش آبتر در عاطفه مان

برایم حال بده از فنون عشوه گری

بیا دو بوسه جلوتر وَ چند چشم معطّر چو آب روان

بخوان به وزن زلال و بزن به ریتم زلال و بنـوش باز مرا

کسی نشسته شبیه تو در اریکه ی قلبم بدون زبان

تکان بده دل بشکسته را کمر به کمر

و راز این حکایت جان

بگیر عیان

*

صدای مرا

بنوش های های مرا

ببین چقدر به یاد تو زنده تر شده ام

من از تبار جنونم شنو به گوش دو چشمت ندای مرا

بیـا که رقص من از دامن نگاه تو اینک چـو آب می ریزد

نموده ای به خودت پر عجیب ای گل خوشبوی! جای مرا

و من بجز تو کسی را رها نمی بینم

بگیر دردهای مرا

وَ های مرا



فریاد از آتشت ( زلال عروضی پیوسته ی قافیه دار )



عاشق شدم تو را

آخــر چــرا مــرا ای آشنـا

در این سرای دلهره باور نمی کنی؟!

دانی کشیده ام ز جدایی من بی خواب و خور چه ها ؟!

دیوانه گشته ام ز غم هجر بی حساب

باری نباشد این چنین روا

غمگین کنی مرا

*

بی تو نمی شود

اوقات را دلم بسر کند

یا در میان پنجه ی آتش بیاری ات

چون اژدها تحمّل سوزش به جانفشانی ام دهد

ای نیزه های دور دو چشمت نشان مرا

بی رحمی ات فزون شد از عدد

زخمم برین سند

*

بس بی ثمر شدم

گویا هدف به بد نظر شدم

با اینکه زیر پاست زمین با تمامی اش

انگار من به ناز تو در حاشیه زیر و زبر شدم

ای ماه من بتاب که جانی نمانده است

در کوی عشق در به در شدم

پر دردسر شدم

*

فریاد از آتشت

کُشتی مرا تو داد از آتشت

ای وای ازان ادای پر از عشوه های شور

کس را ندیده ام که به یادت شود آزاد از آتشت

شیرین نگشت بر سر هجران در عالمی

آن تلخی فرهاد از آتشت

ای داد از آتشت



رازت بگو عیان ( زلال عروضی پیوسته ی قافیه دار )



فریاد ازین زمان

فریاد ازین زمان پر فغان

دیدی کسی درون من آهی کشید و رفت؟!

غرق است باز کشتی مردم به زیـر موج ناگهـان

بر زیر پلک من بنویس : ای غریب! ایست !

این غم نمی شود دگر نهان

رازت بگو عیان

*

آخر بگو که باز

بر دل نیامدست چاره ساز

تنهائی ام مبارک اهل زمین مباد

آخر بگو که خسته ام از زاهدان پر ز جهل و آز

آیا نمی شود به من از پشت ننگرند؟!

باری بگو به مدّعـی راز

بشکست سرو ناز



فریاد از خندیدنت ( زلال عروضی قافیه دار )



امــروز فــردا میکنی

راز دلم کی دوست،پیدا میکنی ؟!

فـریـاد از خنـدیـدنت ، ای داد از لنگیدنت

کم کم مـرا انگار رسوا میکنی !

خود را هویدا میکنی



« من » را ز « تو » پیدا کن ! ( زلال عروضی پیوسته ی قافیه دار )



در عشق سفر باید

تا کوی تو ترک دل و سر باید

باید ننشست و نشکست و ز هوا بگذشت

یعنی زلب سنگ و خط رنگ و سر ننگ گذر بایـــد

دنیا نه چنانست که جان بسته ی او بینم

از ماندن خود نیز حذر باید

بی چون و اگـر باید

*

یـک بوسه تو لب واکن !

احساس مرا در خودت اجرا کن !

تا چند قدم مانده به بن بست ز دستم گیر

آنوقت دل لُخت در آغوش زلال ، عـاشق در یـا کن !

در اوج تـلاطم بـگشا صــورت زیبـایـت

باری تو چنین حـلّ معمّا کن !

«من»را ز«تو» پیدا کن!



جواب عشق ( زلال عروضی قافیه دار )



دیدم که نگاری را

می بُرد به خود رنگ بهاری را

گفتم چه عجب بی خبر از این دل صد پاره ؟!

گفتا تو فقیری ز تحمّل که کشی زحمت خاری را

بسیار پشیمان شدم از پرسش و شرمنده از عشقی که جواب آورد

پس بوده دوصد قافله ناز ، همسفری نزد خماری را !

یارب به من خسته رسان معرفتی باری

حالی که کند گرم کناری را

آن لذّت جاری را



حرمت نگاه دار ! ( زلال عروضی قافیه دار )



فریاد ازین عمل

این که نموده ای تو باز حل

غم را درون باده ی خون پر از خزان.

در اعتقاد و عاطفه و عشق که آورده ای خلل

آیا بهار را به چه قیمت فروختی ؟!

حرمت نگاه دار بر ملل

با حق مکن جدل



برو ! ( زلال عروضی قافیه دار )



طی شد جوانی ات

سودی نداد مهربانی ات

یک دفعه هم مرا ننشاندی کنار خود

یعنی که کال ماند دگر میوه ی شیرین زبانی ات

بیهوده از محبّت و از عشق دم زدی!

شاید که بوده آن خزانی ات

از نــا تـوانی ات

*

ای یادگار من!

هرچند کشته شد بهار من

از جان و دل ولی به خدا می سپارمت

چون دوست دارمت ز بلا در امان تو را هزار من!

بی من اگر تو راحت و خوشبخت میشوی

بر خیز بُـرو ، داغدار من!

از روزگـار من



آنطرف مهمانی اَست ( زلال عروضی پیوسته )



پـلّه پـلّه تـا خـدا

تـا مـقام اتّـصال مـوج هـا

تا زلالی مانده بر لب های شیرین حضور

تا خودم،تا آن شروع و ابتدا

میشود این تن جدا

*

خوش برین دل باز هم

می شود پـایـان را آغـاز هم

باز بر نوری به نام عشق ملحق می شوم

میکند بر من وفا و ناز هم

اهـل حـقّ و راز هم

*

زیـر پـایـم خـاک هـا

می شود بالش به من افلاک ها

دل ازو هست و ز نو بر سوی او خواهد شتافت

مثل سرمستان و سینه چاک ها

خـارج از ادراک هــا

*

آن طرف مهمانی اَست

بـاز ابر چشم ها بارانی اَست

در شتابم ، در تقلّایی پر از شور و جنـون

روح،مشتاق قدح گردانی اَست

اوّل حیــرانی اَست

*

دم ز مطلق می زنم

باز فـریاد انـاالحق می زنم

باز دریای نگاهم عاشق و طوفـانی اَست

دل به امواجی موفّق می زنم

راه بر حق می زنم


اشعار و مطالب بالا برگرفته از نوشته های خالق زلال ، مهندس ابوالفضل عظیمی بیلوردی ، شاعر معاصر متخلص به دادا می باشد .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
زلال . ( زُ ) (ع اِ ) : 1- سطر اول و آخر دارای حداکثر پنج ضرباهنگ در وزن مثلّثی عروضی و یا حداکثر شش عدد هجا در وزن مثلّثی آزاد باشد. 2- تعدا...
نگاهی دقیق به جریان شعر زلال چکیده: پرداخت عمیق و دقیق بر جریانی چون ظهور « شعر زلال » در ادبیات، راهگشای تکثیر معلومات درست برای نسل آینده ا...
فنون زلالسرایی *** (ظهور سبک زلال ) *** تاریخ پیدایش و تعریف و قوانین قالب شعر زلال تاریخ و محل پیدایش زلال « زلال » به عنوان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۸۹/۱۲/۱۴ Iran
0
0

تعدادی از شاعران معاصر ازجمله کارشناسان شعری سایت "شعر نو" به نشانی www.shereno.com
اعتقاد دارند که این شیوه قبلا توسط شاعری از اهالی اورمیه بنام آقای محمد فردین ابداع شده و آقای ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلص به - دادا - با تغییراتی و تبدیل نام آن به زلال ، آنرابعنوان ابداع خود معرفی کرده است - به هر حال این موضوع قابل بررسی است و تا زمانی که نتیجه و مبدع آن مشخص نشود، قطعی بودن این ادعا محل تردید است .

علی عظیمی
۱۳۹۰/۱۲/۲۰ Iran
0
0

متنی از پروفسور حکیم آوا

( محقق و استاد ادبیات دانشگاه تاجیکستان )

در خصوص شعر زلال + دو زلال از ایشان:



از روزی که شعر زلال به توسط جناب دادا بیلوردی به عالم ادبیات معاصر وارد شد، دو سال سپری می شود.طی این مدت کوتاه سبک زلال هواداران و پیروان خودرا کسب کرد.جای خوشحالی است که امروز شاعرانی از ممالک ایران،افغانستان،تاجیکستان،آذربایجان، عربستان و ... در این سبک شعر ایجاد می کنند.بر پایه اطلاعی که بنده دارم امروزه حدود 200 نفر در نقاط مختلف جهان زلال می گویند و برخی بعد از آشنایی با زلال، سراغ شکل های دیگر شعری نرفته اند. شاعران بسیاری هستند که اگر بخواهیم نام ببریم در مجال مطلب نمی گنجد و از اینکه این رشد ادامه دارد شاید عده ای از قلم افتاده باشند و دلگیر شوند. بی شک، شاعران قدرتمندی هستند که از سبک جدید « زلال » استقبال کرده و با کمال مهارت زلال می گویند.
مسلماً در بدیعیت یک شعر،ابعاد هنری آن یعنی: سبک بدیعی، قوانین ژانری، ریتم و آهنگ و کاربرد و صنایع و آرایه های ادبی و ساختار بیرونی قابل توجّه است. تحقیق و بررسی ابعاد هنری شعر زلال نیاز به کاوش های عمیق و دقیق دارد، زیرا در یک نگرش سطحی نمی توان همه ی ویژگی های زلال را به عنوان پدیده ای جدید در عالم شعر، برشمرد. با این حال آن چه غیر قابل انکار است ظرفیت و توان قالب زلال می باشد که پاسخگوی همه ی انتظارات یک شاعر است و شایسته می باشد از این ظرفیت ها که در انواع و قالب های شعری دیگر نیز کم نیستند، استفاده ی ماهرانه ای صورت گیرد، بعید نیست که بشنویم: زلالی خلق خواهد شد که کام همه ی تشنگان ادب را در این قالب زیبا شیرین خواهد کرد.چنین امری اتفاق نخواهد افتاد مگر با تلاش و زحمات پیگیرانه ی زلالسرایانی ماهر.

خوشبختانه زلال هایی که تا امروز ایجاد شده اند اکثراً نوید دهنده ی آینده ای درخشان از سبک زلال می باشند. هیچ جای تردید نیست که زلال در آینده ای نه چندان دور جایگاه واقعی خود را در ادبیات جهانی کسب خواهد کرد.

دکتر ثریّای حکیم اوا، استاد دانشگاه خجند. تاجیکستان.

علی عظیمی
۱۳۹۰/۱۲/۲۰ Iran
0
0

دو زلال از سرکار خانم دکتر ثرّیا حکیم اوا :




جلوه (زلال عروضی قافیه دار)


پنجـره ام بـاز شد

مرغ ِ دل، آماده ی پرواز شد

می روم اکنون بـه تمـاشـای پسِ ِ پـنجـره

صفحه ای از زندگی آغاز شد

عشق مرا ناز شد





نگار می رسد (زلال عروضی قافیه دار)


نگار می رسد

نگـار ِ بـا وقـار می رسـد

دلـم بـرای او بهـانـه جـو نـمی شـود

دوباره آن قرار می رسد

خمار می رسد

زلال
۱۳۹۱/۰۷/۲۹ Iran
0
0

با سلام خدمت خوانندگان عزیز
از زمانی که شعر زلال به توسط دادا بیلوردی معرفی شده است حسودان نمی دانند چه گونه به تهمت و افترا وارد شوند و دارند سر در گم می گردند.
مورد بررسی شد، اینگونه شعر و قالبی اصلاً قبلاً وجود نداشته و سند و مدرکی از سوی مدّعی ها نیست. لذا این قالب را اولین بار دادا بیلوردی در بهمن ماه سال 1388 به عالم ادبیات ارائه داده است.

دوستداران زلال
۱۳۹۱/۰۹/۲۹ Iran
0
0

اثبات سبک زلال ( بخش اول )


( تمامی مخالفان سبک زلال میتوانند جوابشان را از این مقاله بردارند )

( این مقاله را بسیار با دقت و با حوصله بخوانید )


به نام خدا
خداوند شاه و گدا
عزیزی که جان مرا خلق کرد.
توکل درین ابتدا
بدان مقتدا


تعریف سبک
لغت « سبک » در اصل یعنی : قالب ریزی فلزات و ریخته گری
و همچنین به معنای روش و طریقه است. اما این معنا در مقوله ی شعر نیاز به تشریح دارد.
سبک در شعر یعنی: روشی که منحصر به فرد باشد و شعر با آن روش، نوع خودش را بشناساند و یا به عبارتی : سبک در شعر عبارت است از طریقه ای که سروده،با آن خودش را از دیگر شعرها در جهان ادبیات متمایز گرداند.

انواع سبک
بطور کلی در جهان، دو نوع سبک شعر وجود دارد و دیگر سبک ها زیر شاخه های آن هستند. و آن دو سبک عبارتنداز:

1- سبک محتوایی
2- سبک فرمی

اینک به توضیح هر کدام می پردازم:

۱- سبک محتوایی:
عبارت است از نحوه ی بیان و خوانشی که در آن به کار می رود. شاید این نحوه به روالی ساده یا پیچیده و با آرایه هایی مصوّر گردد که زمان نیز در آن بی تاثیر نیست.
سبک محتوایی خود به دو بخش تقسیم می گردد که عبارتند از:
الف- سبکهای مکانی:
عبارت از سبک ایرانی، سبک مصری، سبک آمریکایی، سبک انگلستانی، سبک فرانسوی ( یا سبک اروپایی)، سبک ژاپنی و....
ب- سبکهای زبانی:
عبارت از سبک فارسی(ترکستانی، عراقی، اصفهانی ...)، سبک انگلیسی، سبک عربی، سبک آلمانی، سبک ترکی و....
تذکر: در گذشته روی سبک فارسی تقسیم بندی دقیقی صورت نگرفته است و این کار بسیار با عجله انجام یافته و متاسفانه قرنها ست ما نسل به نسل، مقلدّ چنین تقسیم بندی بسیار کلی و ساده هستیم و یکی از علّتهای کند بودن پیشرفت ادبیاتمان نیز همین است. این تقسیم بندی های گذرا بخصوص به جریان گذاشتن عبارتهایی چون دوره ی بازگشت، خود عامل تنبل پروری و سدّی برای پیشرفت نسل جدید ادبیات ما می باشد. لذا در هیچ ادبیاتی دوره ی بازگشت نداریم. در غیر این صورت و با تصور اینکه زمان در سبک ها تاثیر دارد، ادبیات ما رشدی نکرده و در همان دوره ی اول ( کلاسیک) در جا می زند. اما اگر قبول داشته باشیم که در زمان حال قرار داریم پس باید این را هم بقبولانیم که شعر در هر سبکی استعداد پیشرفت و تغییر دارد و چرخش زمان به تغییر جدیدی از فرم و بیان و محتوا سبب خواهد شد. آیا بر این فکر کرده اید که علت اینکه خیلی ها می خواهند از قالب فرار کنند چیست؟! برای اینکه تنبل پروری را در جوامع بشری رواج داده اند. و ما هیچوقت این خیانتها را هضم نخواهیم کرد. امروزه اگر بخواهند فرهنگ موسیقی فارسی و ترکی این تمدن بزرگ را از بین ببرند ابتدا قالب های عروضی شعر را از مُد می اندازند. و این یعنی خیانت .
چرا برخی از جوانان ما از قانون و عروض و قالب فرار می کنند؟! چرا کم کم اصالت موسیقی های ما به جای اینکه با تنوّعی شور انگیز ثبات پیدا کنند، از بین می روند!؟ چرا باید بنیان فرهنگ و اصالت ما این چنین شکاف بر دارد؟
آیا می دانید علتش چیست؟! علتش به قلّه نشاندن احساس های هرج و مرج و بدون در و دیوار ی است که به عنوان فرهنگ ( که معلوم نیست از کجای دنیا هم سرچشمه گرفته) بر پیکره ی شعر فارسی و ترکی تزریق می شود. البته نزدیک به نود و نه درصد آنهایی که از قالب فرار کرده اند از لحاظ عروض و فنون شعری بی سوادند و اگر درست کنکاش شود خواهیم دید که یک غزل درست و حسابی هم ندارند. اما تبلیغ چنان قوی است که فرار از وزن و قالب و ساختار ، نرم نرمک بر ذهن اساتید عروض نیز اثر می گذارد. دوستم استاد غزل است اما نثر را بر غزل ترجیح می دهد!!! خیلی جالبه!!! آن طوری که هایکوی ژاپن را تبلیغ می کنند به بایاتی آذربایجان تعصبی ندارند!!!
براستی، خلق سخن در قالب های عروضی مهارت و شایستگی می خواهد، برای اینکه شاعر شدن کار هرکس نیست. کسی که از قافیه یابی خسته شده باشد و از نظم و وزن فرار کرده و به قالب شعر اهمیتی نداده باشد ، به اصالت ادبیات مملکتش در عرصه ی شعر کمکی نکرده است. چنانکه اگر یک زرگر، نتواند نگین انگشتری را ساییده و جلا بخشد خارج از جرگه ی هنرمندان است. متن های زیبای تخیل انگیز بدون قانون و قالب و نظم از دوران حضرت آدم (ع) بوده و خواهد بود. چه بهتر که توانائی خلق سخن در قالب را داشته و بر تاثیر و زیبائی حرفمان بیفزاییم.

روان تشنه ی ما را به جرعه ای دریاب
چو می دهنـد زلال خضر ز جام جمت
حافظ

۲- سبک فرمی
عبارت است از نحوه ی شکل گیری خارجی شعر و نحوه ی قرارگیری ابیات یا سطور در ساختار خارجی قالبی که دارای تعریف و قانون و اندازه می باشد و بطور کلی به دو بخش تقسیم می گردد:

الف- دوره اول
ب- دوره دوم

الف – سبک های دوره ی اول:
سبک فرمی دوره ی اول به دو نوع بوده:
۱- سبک کلاسیک اولیه ی اصیل
۲- سبک کلاسیک اولیه ی ترانه
در سبک های کلاسیک، هر چند که اغلب، پیام و بیان در محتوای کلام، تحت تاثیر گذشت زمان ، متغیر می باشد، اما عامل شکل گیری در ساختار شعر کلاسیک، « بیت » می باشد.
بیت یعنی دو مصرع که از لحاظ طول وزن باهم مساوی هستند. چه بطور طبقاتی در ترانه قرار گیرند و چه در تک بیتی ، غزل و...
مثال در شعر زبان فارسی و زبان ترکی:
بطور کلی همه ی اشعاری که شکل ساختاری آنها به صورت مربع و مستطیل در می آید در سبک کلاسیک قرار دارند (غزل، رباعی،مثنوی، قصیده،دوبیتی،تک بیتی، یا ترکیبی از غزل و مثنوی و ترکیبهایی مانند اینها مثل مخمس... و یا ترکیبی از ابیات کوچک و بزرگ در ترانه های کلاسیک که در این صورت ابیات با مصرع های مساوی و مستقل که به شکل ساختاری مربع و مستطیل در می آیند و روی هم چینش دارند. و در شعر ترکی مثال: بایاتی،غزل،مثنوی، بئشلیک، گرایلی، قوشما، دیوانی و....)
آن که در سبک فرمی دوره ی اول (کلاسیک)، شکل ساختاری را پی ریزی می کند، بیت ها هستند که چه بطور مستقل و چه بطور جمعی یا ترکیبی، بطوری که مصرع هایشان همسایه ی دیوار به دیوار باشند،تشکیل یافته است.
فرض کنید فرم زیر یک تک بیتی یا بیت کوچکی از ترانه ی کلاسیک است:

فاعلاتن فاعلاتن قاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

بصورت مستطیل در آمد
حالا اگر دو بیت، زیر هم قرار گیرند شاید بطور کلی بصورت مربع یا مستطیل در می آید.

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

این روند ویرایش در قالب هایی چون غزل و رباعی یک پارچه شکل می گیرد اما ممکن است در برخی ترانه های کلاسیک مستطیل های خوابیده، بطور نامنظم و کوتاه و بلند روی هم قرار گیرند، اینطوری:

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلان
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلانن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

در ترانه ی فوق ، بیت اول یک مستطیل خوابیده ، بیت دوم یک مستطیل خوابیده و کمی بزرگتر از اولی، بیت سوم یک مستطیل خوابیده و کمی بزرگتر از بالایی ها. و بدین ترتیب بیت ها، مستطیل های خوابیده روی هم را نمایان می سازند.
پس شکل های مربع و مستطیل که اساس تشکیلشان از « بیت » شروع شده است در سبک فرمی دوره ی اول جای می گیرد و قالب های سبک کلاسیک دوره ی اول عبارتند از :
۱- قصیده
۲- غزل
۳- قطعه
۴- مثنوی
۵- ترجیع بند
۶- ترکیب بند
۷- مسمط
۸- مستزاد
۹- رباعی
۱۰- دوبیتی
۱۱- تصنیف
۱۲- چارپاره
۱۳- مفردات
۱۴- ترانه ها کلاسیکی
و امثالهم...

مثالی از چند فرم کلاسیک:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

مربع ، مستطیل (غزل)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

مستطیل (غزل)


لاحول ولا قوت الاّ بالله
لاحول ولا قوت الاّ بالله
لاحول ولا قوت الاّ بالله
لاحول ولا قوت الاّ بالله

مستطیل یا مربع ( رباعی)


فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

مستطیل (تک بیتی)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

مستطیل ( مثنوی، قصیده )

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

مستطیل (ترانه )
( تشکیل شده از مسطیل های کوتاه و بلند با چینش روی هم )


فاعلاتن فاعلات فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

مستطیل، مربع (ترانه)


فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

مستطیل (ترانه)

در هر حال ، در ترانه های کلاسیک هم ، اثری پیدا نخواهیم کرد که بدون « بیت» باشد. بنابر این « بیت » یعنی دو مصرع مساوی که وقتی زیر هم ویرایش شوند شکل ساختاری مستطیل را تشکیل می دهند. چه مستطیل ساده باشد و چه مرکب.

ب- سبک های دوره دوم :

۱- سبک کلاسیک ثانویه اصیل ( در این زبان و بیان متغیر و به روز بوده اما فرم ساختاری از نوع کلاسیک اولیه است)
۲- سبک کلاسیک ثانویه ترانه ( در این زبان و بیان متفاوت و به روز بوده اما فرم ساختاری از نوع کلاسیک اولیه است)

یک بیت مثال از کلاسیک اولیه:

ای پسته ی تو خنده زده بر حدیث قند
مشتـاقم از بـرای خـدا یـک شکر بخند


یک بیت مثال از کلاسیک ثانویه:

در جبهه ی تبسم ما رعد و برق شو
رگبار زن به محنت و خمپاره ای بخند

توجه:
هیچوقت به جای کلاسیک اولیه عبارت «زبان کهن» و به جای کلاسیک ثانویه ، عبارت « زبان نو » نگذارید. ما در شعر، زبان نو و زبان کهنه نداریم. در بین کلاسیک های اولیه چنان بیت هایی پیدا می شود که به روزتر از امروز است و در میان کلاسیک های ثانویه، غزل هایی پیدا می شود که دیروزی تر از امروز است. اگر امروز کسی غزلی بنویسد که عبارتهایی از آن را تا به حال،مخاطب ندیده است تصور خواهد کرد که غزلی امروزی بوده و خلاقیت تازه ای در عبارات رخ داده ، در حالی که بهتر از آنها را قبلاً به کار برده اند. مثلاً اگر امروز شاعری در غزلش عبارتهایی چون « پلنگ عشق » و « نهنگ فقر » را به کار برده باشد این چنین استعاره ای بر مخاطبی که تا به حال نخوانده است تازه گی خواهد داشت . مثال از دیوان شمس:
پلنگ عشق چه ترسد ز رنگ و بوی جهان؟
نهنـگ فقـر چـه تـرسـد ز دوزخ آشــامـی؟

عبارت « پلنگ عشق » تا زمانی که پلنگ ها در جنگل های دنیا زاد و ولد می کنند جدید و به روز است.
و یا غزلی از عبدالجبار کاکایی که از کلاسیک ثانویه بوده و حال و هوای کلاسیک اولیه را می دهد. اما حرفی دارد که عین آن را قبلاً نگفته اند. بنابر این هر شعر در هر زمانی لذت بخصوصی دارد . عبارتهایی چون « این شعر در زبان کهنه » است و « آن شعر در زبان نو است » را از دکان ها بردارید. چون اندیشه ها فرق می کنند و عصاره ی اشعار ، هر کدام در یک رنگ است، لذا دوره ی بازگشت نیز نداریم. ادبیات ما رو به پیشرفت است. با وجود کلماتی چون ساغر و می و میکده و مست و قبا در یک غزل، نمی توان گفت که آن غزل ، برگشت کرده و امروزی نیست. نوع پیام و بیان، اندیشه و القای طریق در شعر ، از نشانه های پیشرفت شعر امروز می باشد.

باران گــرفت و گریـــه ی پنـهان مــا ندید
خوابیــد شهــر و خـواب پریشان مـا ندیـد
تـاوان بـی نـزاکتی از عــاشقـان گـــرفت
آن کـور دل کــــه چاک گریبـان مـــا ندیـد
مــا خــود بریـــده ایــم قبـا را مگر کسی
در روز مـــرگ پیــکر عــریــان مـــــا ندیــد
بــر ایــل مــا چـه رفت که دلتنگ ما نشد
در عکس ما چه دید که در جان ما ندید؟!
مست است آنـکــه یــاد حریفـان ما نکرد
خــواب است آنکه خون شهیدان ما ندید
عبدالجبار کاکایی

۳- سبک زلال ( قالبهای تعریف شده ای مثل زلال عروضی قافیه دار، زلال عروضی بی قافیه، زلال عروضی پیوسته، زلال آزاد و... که فرمشان مثلث و لوزی و به ندرت بیضی و دایره می باشند در این سبک قرار دارند)

مثالی از چند فرم زلال

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

مثلث (زلال تکی)



فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن

مثلث (زلال پیوسته )



مستفعلن
مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن
مستفعلن

مثلث (زلال تکی ۱۱ سطری)



سبک زلال، سبکی جهانی است و شکل ساختار خارجی قالب هایش طبق قانون نوشتاری ، بصورت لوزی و دایره و مثلث و بیضی در می آید.
هم اکنون قالب های زیر در شعر فارسی و ترکی در سبک زلال قرار دارند:

۱- زلال عروضی قافیه دار
۲- زلال عروضی بی قافیه
۳- زلال عروضی تمام قافیه
۴- زلال آزاد
۵- زلال عروضی قافیه دار پیوسته
۶- زلال عروضی بی قافیه پیوسته
۷- زلال عروضی تمام قافیه پیوسته
۸- زلال عروضی یک در میان قافیه
۹- زلال آزاد پیوسته

قانون نوشتاری در زلال
در زلال، وقتی که سطرهای قرینه و سطر مادر متناسب طول وزنشان ، ویرایش می شوند، شکل خارجی شعر در کنار صفحه به حالت مثلث و در وسط صفحه به حالت لوزی و یا به ندرت به صورت بیضی و دایره در می آید. چنان که بر هر مربع و مستطیلی در قالب های سبک دوره ی اول نمی توان غزل، رباعی و... گفت ، به هر مثلث و لوزی نیز نمی توان زلال نام نهاد. برای اینکه اینها تعریف و قانون دارند و ویرایش از روی تعریف و قانون صورت می گیرد. بنابر این وقتی نوشته ای از این قوانین و تعاریف خارج گشت، نام قابل تعریفی چون زلال را بر خود نخواهد گرفت.
در زلال، سطر مادر که در وسط قالب قرار می گیرد از لحاظ تعداد هجا و طول وزن ، بزرگترین است و سطور قرینه طبق تعریف، هرچه از مادر فاصله می گیرد کوچکتر می شود. شاید شاعری زلال بنویسد و قالبش را ویرایش نکند و بی سلیقه نگهدارد این کار در قالب هایی چون غزل و رباعی و...هم صورت می گیرد اما آنکه اهل فن است زود تشخیص می دهد که شعر مورد نظر آیا واقعاً زلال یا غزل است یا نه؟. لذا بهتر است که در پرداخت زیبائی ساختار، نظافت در شعر رعایت گردد.
وقتی که در زلال از سطور قرینه صحبت به میان می آید، منظور مصرع های دوقلویی هستند که در بینشان جدایی افتاده و در فاصله ی مساوی از سطر مادر ( به طوری که سطر مادر در میانشان باشد)، قرار می گیرند.
با این تعریف به عنوان مثال، نام ساختار زیر را نمی توان زلال نهاد:

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

امثال فرم بالا مربوط به دوره ی اول بوده و در ردیف ترانه های کلاسیکی قرار گرفته و اینگونه اشعاری را در گذشته نوشته اند، برای اینکه دارای « بیت» می باشند و « بیت » همانا مستطیل ساز است.
بنابر این فرم بالا به دلیل قرار گرفتن در انحصار هنجار کلاسیکی از ردیف سبک زلال خارج می باشد. هنجار در اینجا همان شکل مربع یا مستطیل است که مختص دوره ی اول بوده است. ( خواهشمند است دوستان عزیز در مطالعه ی سبک زلال موشکافی ها ی منطقی داشته و در قضاوتهایشان عجله نفرمایند، چرا که یک شبهه، چه بسا جوانانی علاقمند بر زلال را از ادامه ی کارشان سست و بی مسئولیت گرداند.)
اگر عنایت داشته باشید می بینیم این نوع شعر که در طبقه ی سبک فرمی دوره ی اول قرار گرفته است از مستطیل های خوابیده ی کوتاه و بلند، که از شکل های هنجار کلاسیک می باشد تشکیل یافته و دارای بیت می باشد. «بیت» ( چه کوتاه چه بلند) از هنجارهای کلاسیکی در دوره ی اول است. توجه فرمایید:

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
.
امثال فرم بالا که ناشی از ابیات می باشد، در یک هنجار قرار دارند. اما زلال به علت خروج از هنجار کلاسیکی و دارا بودن راز « ۲ » سطر به سطر، به تغییر بیان باعث می گردد که همین تغییر بیان ، یکی دیگر از دلایل سبک بودن شعر زلال می باشد.
با این توصیف، فرم زیر که اختصاصاً مربوط به زلال است، بعنوان سبک در ادبیات جهانی، جایگاه بخصوصی دارد. در اینجا از «مستطیل» خبری نیست برای اینکه از «بیت» خبری نیست. اینجا صحبت از سطر مادر است. صحبت از سطر قرینه است. صحبت از ضرباهنگ است.

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات

نگاه کلی به سبک را مرور می کنیم:

انواع سبک در جهان:
۱- سبک محتوایی( سبک های مکانی، سبک های زبانی)
۲- سبک فرمی (سبک های دوره اول، سبک های دوره دوم)
سبک های مکانی (محلی): عبارت از سبک ایرانی، سبک مصری، سبک آمریکایی، سبک انگلستانی، سبک فرانسوی ( یا سبک اروپایی)، سبک ژاپنی و....
سبک های زبانی: عبارت از سبک فارسی(ترکستانی، عراقی، اصفهانی ...)، سبک انگلیسی، سبک عربی، سبک آلمانی، سبک ترکی و....
سبک های دوره اول:
۱- سبک کلاسیک اولیه ی اصیل ( قالب هایی چون غزل، مثنوی، رباعی که فرمشان مربع و مستطیل است ....در این سبک قرار دارند)
۲- سبک کلاسیک اولیه ی ترانه ( قالب های مختلف ترانه که شکل گیری شان بر اساس بیت بوده و اغلب به صورت مستطیل هایی طبقاتی و پلّه ای در می آید در این سبک قرار دارند)
سبک های دوره دوم :
۱- سبک کلاسیک ثانویه اصیل ( در این زبان و بیان متغیر و به روز بوده اما فرم ساختاری از نوع کلاسیک اولیه است)... مثل سبک فارسی ایرانی، سبک فارسی افغانی، سبک فارسی تاجیکی، سبک ترکی آذربایجانی، سبک ترکی استانبولی، سبک عربی عراقی و....
۲- سبک کلاسیک ثانویه ترانه ( در این زبان و بیان متفاوت و به روز بوده اما فرم ساختاری از نوع کلاسیک اولیه است)
۳- سبک زلال ( قالبهای تعریف شده ای مثل زلال عروضی قافیه دار، زلال عروضی بی قافیه، زلال عروضی پیوسته، زلال آزاد و... که فرمشان مثلث و لوزی و به ندرت بیضی و دایره می باشند در این سبک قرار دارند)
توجه: آنچه را که ما مورد بحث قرار می دهیم بر حسب نیاز بیشتر مربوط به شعر زبان فارسی و زبان ترکی می باشد.

هنجار چیست؟

روشی است که مدّت مدیدی عادت باشد، مثلاً: « بیت » به عنوان هنجار در قالب های سبک کلاسیک که شکل قالب را نیز به فرم مستطیل و مربع نشان می دهد، دخالت دارد. در اشعار کلاسیکی « بیت » عامل تشکیل این هنجار است و هر بیت ویرایش شده ، اغلب بصورت مستطیلی خوابیده دیده می شود و گاهاً این مستطیل های خوابیده در ترانه های کلاسیکی بصورت پلکانی روی هم قرار می گیرند بنابر این یک ترانه ی کلاسیکی می تواند ترکیبی از چند مستطیل کوچک و بزرگ باشد. و همچنین در رباعی و غزل و.....
توجه: بیان و خوانش می تواند چسبیده به هنجار باشد.

انحراف از هنجار چیست؟

یعنی ترک عادت و خارج شدن از روش رایج
وقتی می گوییم در زلال ، انحراف از هنجار صورت گرفته و « انحراف از هنجار » نشانه ی سبک بودن است ، یعنی این:
در زلال از بیت خبری نیست
در زلال از مربع و مستطیل خبری نیست
در زلال از عروض هموار خبری نیست ( عروض هموار این است که مثل غزل همه ی بیتها و مصرع ها از اول تا آخر در یک طول و وزن و چینش ارکان باقی بمانند)

در عوض:
در کلاسیک از سطر مادر خبری نیست
در کلاسیک از سطور قرینه خبری نیست
در کلاسیک از راز (۲) خبری نیست ( راز ۲ یعنی اینکه فاصله ی سطرها از لحاظ تعداد هجا از هم مساوی و در نوع عروضی فقط با فاصله ی دو ضرباهنگ از همدیگر قرار گیرند )

این عوامل در بیان نیز بی تاثیر نیستند.
شما یک غزل شش بیتی را با احساس بخوانید و ضبط کنید. همزمان یک زلال عروضی قافیه دار نه سطری را نیز با احساس بخوانید و ضبط کنید، سپس به صدایتان گوش کنید و مقایسه فرمایید ببینید چقدر از لحاظ بیان با همدیگر فرق دارند؟! همین تفاوت بیان ، حاصلی از تفاوت هنجار است.

« انحراف از هنجار» نشانه ی سبک بودن است.
آیا سبک شناسان و محققین و اساتید ادبی ما، کاری به این بزرگی را نمی بینند؟!

به چند بیت غزلی از حضرت حافظ توجه فرمایید:

کی شعــر تــر انگیــزد خاطر که حزین باشد
صد نکتـه ازیـن معنی گفتیـم و همین باشد
از لعل تــــو گــر یـابــم انگشتـــری زیـنـهـــار
صد ملک سلیـمـانـــــم در زیــــر نگین باشد
غمناک نبـایــد بـــود از طعن حســود ای دل
شایــد که چــو وا بیــنـی خیر تو درین باشد
هر کــو نکند فهمی زیـن کلک خیــال انگیــز
نقشش به حــرام ار خود صورتگر چین باشد
آن نیست که حافظ را رنـدی بشد از خـاطــر
کاین سابقـه ی پیشیـن تـا روز پسین باشد

و به دنبالش زلال زیر را نیز بخوانید:

مثالی از زلال:

شعر تر می بایدت
صافی ِ تو در هنر می بایدت
عشقبازی در زمین ِ ساده ی ما سهل نیست
قدری از آهن، کمر می بایدت
گاو نر می بایدت

ای اسیر قیل و قال!
جاری ِ هر دل نمی باشد زلال
شاعری می خواهد از رنگ می و جنس بلور
تا که سوی و رمزها گیرد ز خال
در خیابان جمال

وزن:

فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات


فرم قوافی:

......قافیه
..............قافیه
.........................آزاد
..............قافیه
......قافیه

بنابر این، در مقایسه، در می یابید که نحوه ی بیان و گویش زلال، به طور کلی با کلاسیک متفاوت است. این یعنی سبک. انحراف از هنجار در زلال بطوری عمل کرده که نحوه ی گویش و بیان را اختصاصی تغییر می دهد.

راز ۲ در زلال چیست؟

راز دو در زلال این است که همه ی سطرهای همسایه در شعر زلال با فواصل مساوی بزرگ و کوچک گشته و سطرهای همسایه در نوع عروضی فقط با دو ضرباهنگ نزول و صعود دارند.
(توجه داشته باشید که اینجا صحبت از « بیت » نیست بلکه صحبت از سطر است. یعنی بیتی وجود ندارد . در شعر زلال، سطر مادر و سطر قرینه داریم.)

مثال:

فاعلاتن فاعلات (۴ضرباهنگ)
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (۶ ضرباهنگ)
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (۸ضرباهنگ)
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (۶ضرباهنگ)
فاعلاتن فاعلات(۴ضرباهنگ)


۲- فاعلاتن فاعلات
۱- فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
+- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات ( سطر مادر)
۱- فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
۲- فاعلاتن فاعلات

شماره های ۱ و ۲ سطرهای قرینه هستند.
و سطر وسطی سطر مادر.

این حالت نه تنها در کلاسیک فارسی بلکه در هیچ کدام از شعرهای دنیا وجود ندارد و فقط مختص شعر زلال می باشد.
قالب های شعر زلال که در دوره دوم سبک فرمی قرار دارند، بی نظیرند. یعنی قبلاً وجود نداشته اند و اینها برای اولین بار در تاریخ دوم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری شمسی تولد یافته اند.
نکته های قابل توجهّی که زلال را سبک کرده و این نکات در سایر شعرها تا به حال دیده نشده است عبارتند از:
۱- راز «۲»
۲- سطر مادر
۳- سطور قرینه
۴- موج منظم در ریتم موسیقییائی
۵- فرم ساختاری منحصر به فرد
۶- نحوه ی منحصر به فرد بررسی

توجه: سطور قرینه (دوقلوهای قرار گرفته در اطراف مادر) باید از لحاظ طول ریتم موسیقییائی باهم برابر باشند.
حتماً این حرف را گوش تاریخ ادبیات از نسل آینده بیشتر خواهد شنید:
چه زیبا و هنرمندانه است که قطعه های خیال انگیز و نوشته های موزون ادبی و طرح و نثرواره های شاعرانه را در قالب های سبک زلال بنویسیم.
مهمترین خاصیت شعر دوانی در سبک زلال، رُک گویی و رساندن پیام به صورت زلال (شفاف ) می باشد. لیکن شعر زلال برای خود قالب ها و قوانینی دارد که در حصار همان نگین ، شاعر ،خودبخود با تمرکز حواس بر اینکه اصل پیام را در اولویّت قرار دهد،به شفافگوئی و زلالگویی در بیانی منحصر به فرد، مجبور می گردد. و این را هم قبول دارم که زلالگوئی بهتر است با شعریتی قوی و با استعاره هایی زلال پیش رود که در این زمینه هم جوانان با استعدادی وارد عرصه می شوند.
شاید از بین شعرهای زلال ، شعرهایی پیدا شوند که از لحاظ فنّی و از لحاظ آرایه و محتوا، بسیار ضعیف هستند اما این دلیل قالب و سبک نبودن زلال نمی تواند باشد. ( مجدداً این را خاطر نشان می سازم که در یک اتفاقی نادره در تاریخ ادبیات، « زلال » هم اسم قالب شعر است هم اسم سبک شعر ).

زلال چه چیزی بر ادبیات ما اضافه می کند؟

از مهمّترین مأموریتهای الهامی زلال ، یکی ایجاد انقلاب اساسی در موسیقی ادبیات می باشد( البته در نوع عروضی هایش) و در نوع آزاد هم از لحاظ زیبایی و جذابیت و ظرفیت پذیرش محتوا، از لحاظ ساختاری که بر اساس تعریف و قوائد خاص تشکیل می شود قابل توجه بوده و در زلال آزاد نیز رساندن پیام بصورت شفاف مدّ نظر است. زلال در بیان بخصوصی شور عرفانی و لذت خوانش در امواجی منظم را در ادبیات برایمان ارمغان آورده است. زلال، زلالگویی را مقدمتر از هر چیزی پیامدار می داند.
زلال ، عشق و عرفان و لذت از بیانی آهنگین را بر ادبیات ما می افزاید و.... رازهایی که شاید در آینده کشف گردند.
هر سخن و پیامی را بر همه ی قالب ها نمی توان تحمیل کرد و نمی توان به شیرینی خاص خودش گفت. شاید آن لذت محتوای عاشقانه یا عارفانه ای که در یک زلال عروضی گفته می شود در رباعی و یا در غزل به آن اندازه دلنشین نباشد. و یا همین شکل ظاهری قالب زلال آزاد، خود نمای بخصوص ساختار شعر را نشان می دهد. امروزه وقتی که به مغازه ی قنادی فروشی می روید می بینید انواع مختلف شیرینی در شکل های متفاوت وجود دارند. آیا گذشته از طعمش، از شکلش هم لذت نمی برید؟ ما نمی گوییم که بر داخل قالب زلال ، هوا پر کنید! می گوییم اگر بتوانی شیرینی خاص خودش را پر کنی آنوقت است که شاهکار کرده ای! امروزه همه می دانند که نثرهای عاشقانه و قطعات ادبی موزون از زمان حضرت آدم (ع) بوده و تا قیامت هم خواهد بود. ما می خواهیم به زیبائی ها بیفزاییم. حرف اینجاست که شما هم بهترین شعریّت و محتوا را داشته باشید و هم ساختار را متناسب تعریف قانونی و مکتوبش، حفظ کنید. تنبلی موقوف.

مو شکافی:

توجه: چنانکه دستورش مکتوب است، شکل ساختار زلال در اثر رعایت تعریف و قوانینش می باشد که همان شکل حاصل از رعایت دقیق قانون در فرم سبک شناسی مد نظر است.
به عنوان مثال:
شکل زیر هر چند که به ظاهر شبیه مثلث است اما در قالب تعریف شده ی زلال نمی گنجد. زیرا که تحت تاثیر رعایت دستور و قانون زلال به دست نیامده است:

فاعلاتن
فاعلاتن فاعلا
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلا
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعل
فاعلاتن فاعلاتن
فاعلات

اگر دقت فرمایید می بینید در ساختار بالا:
۱- سطر مادر وجود ندارد
۲- برخی سطرهای زیر هم به جای اینکه دو ضرباهنگ فاصله یابند، تقریبا همطول هستند و یا متفاوت با لنگه ی شبه قرینه شان.
۳- جمع کل سطور زوج است در حالی که باید فرد باشد تا سطر مادر و سطور دوقلو داشته باشد ( زلال ها پنج سطری، هفت سطری، نه سطری و یازده سطری هستند)
۴- در یک ریتم موسیقییائی پیش نرفته است.
و.... چندین دلیل دیگر.
سرانجام اینکه: مطابق قانون زلال نمی باشد.

نقد جایز، تمسخر و افترا ممنوع

بنده به همین علّت های ذکر شده عرض می کنم که منتقدین، ابتدا زلال را بطور دقیق بفهمند بعد دهن به انتقاد و مخالفت بگشایند و در لباس نقد با حاصل زحمات چندین ساله و حیثیّت و شرافت زلالسرایان عزیز بازی نکنند. نقد کردن کار هر کس نیست. نقد اصول دارد. اگر نقد کننده عجول و ناشی باشد و از موشکافی های سبک ها سر در نیاورد خطا می رود. نقد می نویسد اما در پشت پرده ی طراحی شده ی نقد، جار می کشد که فلانی دزد است!! نحوه ی نقد در پیشرفت ادبیات جهانی خیلی موثر است. نقد را با افترا عوضی نگیرید! فلانی نه از ضرباهنک سر در می آورد و نه عروض زلال را می داند ، رفته در جایی مثلثی دیده آمده هیاهو به راه انداخته و دادا هیچ بلکه کل ایران را به محاکمه می کشد که: آی هارای آی داد.... دادا دزدی کرده!!! دادا گفته موطن اصلی زلال ایران است....آهای هارای داد!!!! ایران دزد است. چون من در فلان کشور مثلث دیدم. بعضی ها هم دور از انصاف دنبال چنین آب گل آلودی هستند که ماهی شکار بکنند. واقعاً جای تأسّف دارد.
اگر قرار باشد هر سه گوشی اسمش زلال باشد آنوقت چرا اسم مثلث را برایش می نهادند؟!
پس هر مثلثی قالب زلال نیست چنانکه هر مستطیلی قالب غزل و رباعی و مثنوی و امثالهم نیست.
به عبارتی: هر مثلثی از سبک زلال نیست چنانکه هر مستطیلی از سبک کلاسیک نیست.


نکته

سبک به مرور زمان تولید نمی شود.
سبک یک دفعه تولّد می یابد، به مرور زمان منتشر و تکمیل می گردد.
چه بسیار سبک هایی که متولد شده اند و به علت فراهم نبودن بستر رشد، از بین رفته اند. بستر زلال به لطف خدا فراهم بود، لذا بلافاصله بعد از تولد، رشد کرد و تکثیر یافت، بطوری که از شاخه هایش در فراتر از مرزهای ایران نیز مشهود است. اگر زلال را بعد از تولدش، فقط خودم می نوشتم و خودم می خواندم و بستری برایش فراهم نمی شد، زود از بین می رفت. بخصوص اگر دوربرش را علف های هرز و انگل هایی می گرفتند که مهلت به بذر افشانی هم نمی دادند، هنوز نامی از زلال نبود و در نتیجه خشک می شد و می مُرد.
ولی چون زلال رشد کرده و تکثیر یافته است بنابر این تثبیت شده است. خوشبختانه همه ی تأیید کننده های زلال، و بسیاری از زلالسرایان عزیز، دانشمندان و متخصصین محترم ادبیّات می باشند. من به خدا شکر می کنم که زحماتمان به هدر نرفته است.

گسترش سبک زلال در جهان دور از انتظار:

علت اینکه گفته می شود « زلال » هم اسم سبک است و هم اسم قالب شعر، به اعماق ظرفیت پذیری آن بر می گردد.
چنانکه مستحضر هستید، ریشه های زلال تعریف گشته و از آن ریشه، چند شاخه ی اصلی رشد نموده است. اما نمی توان گفت که سبکی به این گستردگی ، مثل یک گلدان مصنوعی راکد و ثابت خواهد ماند. مسلماً برای چنین سبکی با چنین ریشه ای قوی ، احتمال ریشه دوانی های زیاد و ایجاد شاخه هایی متنوّع و گسترده وجود دارد و جلوی پیشرفت را هم نمی توان گرفت ، زیرا که تنوّع دوستی در ضمیر همه ی انسانها و بخصوص صاحبان احساس وجود دارد . بنابر این زائیده شدن قالب های مختلف در این سبک دور از انتظار نمی باشد. ( چنانکه در قالب های سبک کلاسیک هم اخیراً به قالب های متنوّعی چون غزل مثنوی و امثالهم شاهد هستیم ) .
از عمر زلال چند سالی نگذشته هنوز می بینیم دوستانی از تعاریف اساسی و مصطلح قالب های زلال مشتق گرفته و از خودشان خلاقیّت های بخصوصی انجام داده اند. مثلاً بنده در تعاریف و تقسیم بندی های قبلی ام در مبحث قالب های زلال به موارد زیر اشاره نکرده بودم اما می بینم برخی از دوستان ذوقشان می کشد که به طریقه های زیر هم بنویسند:
۱- زلال عروضی تمام قافیه ( در این نوع، ضمن رعایت قوانین کلی سبک زلال، تمام سطور را بدون استثنا قافیه دار می کنند)
۲- زلال عروضی یک در میان قافیه ( در این نوع ضمن رعایت قوانین کلی زلال، سطور را یک در میان قافیه دار می کنند )
...
و در ضمن روی ارکان نیز چینش های تازه ای انجام می پذیرد و هیچ بعید هم نیست که قالب های متنوّعی که ما به ذهنمان نمی رسد به مرور زمان در این سبک به ظهور برسند. (توجه: در روی ارکان، هر گونه چینشی هم که انجام پذیرد راز « ۲ » محفوظ است )
امید است قالب های متنوّع و مختلفی بر اساس ذوق هایی دلنشین در این سبک به ظهور رسیده و نسل مهربان بشریّت را از لذتهای جاری سیراب گرداند.
باید اعتراف نمایم که مزیّت زلال های عروضی قافیه دار نسبت به زلال های عروضی بدون قافیه و آزاد به مراتب بیشتر است. لذا نوشتن زلال عروضی قافیه دار ، پختگی بیشتر می خواهد تا ضمن حفظ سلامتی ساختار، بر شیرینی کلام و شعریّت محتوای داخل ساختار، افزوده گردد. و حتّی دور از انتظار نیست اگر از سوی نسل ها پیشنهاد گردد « نامه های عاشقانه و دلنوشته های پر احساس و قطعه های ادبی منظوم و نثرهای با شعریت قوی را در سبک زلال بنویسند تا در ساختاری خوشگل جا بگیربد.»

ادّعاهای بعد از تولد زلال:

بعد از پخش بذور زلال به گلستان ادبیات در دوم بهمن ۱۳۸۸ هجری شمسی به توسط اینجانب، ادّعاهای زیادی از جاهای مختلف رشد کرد مبنی بر اینکه این تعاریف و قوانین و توضیحات و بررسی هایی که دادا مکتوب کرده، قبلاً بوده و دادا از جای دیگر اقتباس نموده است. اما بعد از بررسی متوجّه شدیم که ادّعاها دارای مدارک معتبری نبوده و بذور حرفهای مخالف، تنها برای شبهه افکنی پاشیده شده است.
در برخی مواقع هم دیدیم که بدون دقت بر تعاریف و قوانین و بررسی های ساختار زلال ، در اظهار نظرها عجله شده است. و یا غرضی در کار است. سخنانی مشابه در دنیا را بغل هم چیده و سه گوشی را کنار ش خوابانده، زلال را با سایه ی مثلثات عوضی گرفتند. شبیه این است که آجری را دیده و ادعا کنیم که به دلیل تشابه در مکعب مستطیل بودن،در اختراع رادیو از آجر اقتباس شده است.
گروهی آمدند به لحن تمسخر گفتند: اصلاٌ این زلالی که تو می گویی قالب و طریقه نیست و نوعی توهم است. عجیبش اینجاست که همانهایی که مرا به سخره گرفته بودند، بعد از مدّتی گفتند: قالب و سبک است اما از جای دیگر کپی و اقتباس شده است!!!! معطل ماندم که اینها با زلال مشکل دارند یا با دادا؟!
همه بر این واقف هستند که قالبهای سبک کلاسیک مثل رباعی و غزل و دو بیتی و قصیده .... تعریف دارند، قالب های زلال هم برای خود تعریف دارند.
گروهی آمدند گفتند: در فلان جا فلانکس صحبت از سه گوش بودن کرده و در آن به اوزان عروضی هم اشاره شده لذا دادا این اندیشه و طرح را از آن دزدیده است. بنابر این مخترع اصلی رادیوی زلال، کسی دیگر است نه دادا.
بسیار جای تعجب و تأسف دارد که من این زخمها را از همزبانهای ترک زبانم نیز خورده ام.
به خدا قسم من به دنبال شهرت نیستم. زلال به من در تپه ی باغ ائل گؤلی تبریز الهام شد و نشستم چهل شبانه روز زحمت کشیدم و آنچه را که بر مغزم گذاشته شده بود مکتوب و قابل فهم کردم تا امین امانت باشم و نسل حال و آینده از این نعمت الهی لذت ببرند. راضی هستم زلال های عروضی به زبان ترکی مرا وارد موسیقی ترکیه و آذربایجان بکنند اما اسم من در میان نباشد. زلالها بخصوص در موسیقی های عرفانی محشر بپا می کنند.
گروهی آمدند قطعاتی از نیمایی را در سبک زلال نوشتند( بصورت ساختار قانونی زلال تنظیم کردند) و گفتند زلال نوعی اقتباس و کپی از نیمایی است.و حتّی ترانه ی کلاسیکی را در اینترنت به حالت مثلّث یا لوزی نوشتند، و گفتند فلانکس در فلان سال اینگونه نوشته و بنابر این دادا از آن کتاب دزدیده است. و نوعی اقتباس و کپی می باشد. اصل سند چاپی و کتاب را به دست آوردیم دیدیم که در روی فرم شعر جهت اغفال مردم، دستکاری شده و بصورت مثلث در اینترنت نوشته شده است ( البته بصورت ناشیانه و با عجله ). بطوری که حتی دستکاری شده اش نیز با قانون زلال جور در نمی آید... بر جامعه ی ادبی تاسف خوردیم.

هشدار و توجه:

طراحان محترم سایتها به خوبی واقفند که می توان تاریخ ایجاد و ارسال مقاله ای را در اینترنت تا چندین سال عقب کشید و در نوشته ها و تاریخ کامنتها و بحث ها نفوذ و ویرایش کرد.
لذا این امکان وجود دارد که کسی از مطالب زلال ( بعد از تولد زلال ) بدون سر و صدا اقتباس هایی انجام داده و تاریخ مقاله اش را به قبل از دوم بهمن ۱۳۸۸ تنظیم کرده و یا با ویرایش مقاله ی چندین سال قبل خود و افزایش مطالبی از زلال بر آن، چنین ترفندی را عملی کرده و حتّی بر جاهای دیگری هم لینک بدهد ، سپس ادّعا نماید که در فلان تاریخ، بحثهایی در این رابطه در فلان سایتها و وبلاگها داشتم لذا دادا از آنجا دزدیده است. بنابر این سندهای اینترنتی در چنین قضیّه های حساسی معتبر نیستند.
گروهی آمدند گفتند: این زلالی که تو طراحی کرده ای دست و پا را می بندد. اما غافل از این که همین زلال دست و پا گیر الآن دارد در لذت خوانش و انتقال پیام زلال و موسیقی و شورآفرینی های عرفانی دگرگونی می آفریند. اگر بخواهیم در موسیقی، انقلاب اساسی ایجاد کنیم باید تنبلی را کنار بگذاریم و زلالهای عروضی قافیه دار را گسترش دهیم.
و....
و.....
دوباره تکرار می کنم: این قالب در باغ ائل گؤلی تبریز ، بدون اینکه قبلاً مشابه اش را دیده،شنیده و یا خوانده باشم برایم الهام شده است. ( مراجعه شود به متن اولین سخنرانی اینجانب در آدرس: http://www.hagzolal.blogfa.com/cat-8.aspx ) و یقین دارم که لنگه ی دقیقش و تعاریف و توضیحاتش آنطوری که نوشته ام در هیچ جای دنیا نیست. چون اگر در جایی دیگر بود برایم این چنین الهام نمی شد.
اینجانب در عالم صداقت حرف می زنم ، بر مجازات خدا نیز اعتقاد قلبی دارم. لذا در سخنم ذرّه ای دروغ نیست. البته بنده خودم را در این خصوص نه ارباب سبک و قالب، بلکه منشی سخن می دانم و معتقدم که آفریننده و خالق همه چیز، فقط خداست.

باز هم توجه

بنده در کامنت های وبلاگها و وبسایتها بر هیچکس نوشته ای که خارج از دعوت به خوانش شعر و اعلام نظر در شعر ی باشد ارسال نمی کنم.کامنتم فقط دعوت به خوانش مقاله ی ادبی یا شعر می باشد و حرف دیگری خارج از مقوله ی شعر نمی نویسم. خدا نکرده به کسی فحش و حرف های بی ادبانه با اسم خودم و یا با اسم دیگری ارسال ننموده ام. چنین کاری را از روی جوانمردی نمی دانم. دوستان عزیز آگاه باشند که گویا برخی افراد مغرض از خدا بیخبر با نام و آدرس بنده مطالبی را به این و آن می فرستند مگر مرا از چشم بیندازند. خدا خودش با اینطور افراد مقابله فرماید.
از دوستان زلالسرایم خواهش می کنم وارد برخی بحث های گل آلود نباشند و در صورت بحث، نهایت ادب در کلام را به خاطر آفریدگار زلال، نگهدارند و خدا نکرده فحش و ناسزایی از قلمشان خارج نباشد.

زلالسرایان فراتر از مرز ایران

آیا هستند افرادی از دیگر کشورها که بعد از دوم بهمن ۱۳۸۸ هجری شمسی زلال نوشته باشند و ما خبری نداشته باشیم؟!خبرمان فرمایند تا در کتاب آینده لحاظ گردد.

چرا بر حفظ فرمول زلال، مطابق الهام حسّاسیت نشان می دهم؟!

این حساسیت بنده و سایر زلالسرایان متعصّب و ماهر، بیشتر روی زلالهای عروضی متمرکز است. اگر فرمول زلال از راز «۲» خارج گردد نمی تواند در موسیقی ساختار شکنی کرده و تاثیر گذار باشد. بنابر این روند امواج روی همان راز « ۲ » و جریان سطر به سطر تنظیم شده است. لذا اگر این فرمول رعایت نگردد سروده ی ما یا می شود شعر نو و یا می شود یک ترانه ی کلاسیکی که قرنهاست می شنویم، نه زلال.
اگر در بین قالب های سبک زلال، کشفیّات تازه ای صورت گیرد حتماً راز « ۲ » و جریان سطر به سطر حفظ خواهد شد و چنانکه اساتید آهنگ ساز نیز مستحضرند تغییرات ارکانی در همین محدودیت های ساختاری هست که تنوع و دیگرگونی در موسیقی را پایه ریزی می نماید.

جواب بر گلایه ها از کشورهایی:

بنده یک سال قبل از به چاپ رفتن کتاب « اولین های شعر زلال » آگهی و فراخوان داده بودم که کسانی که زلال دارند برایم بفرستند. چطور شده که این آگهی را در کشورهایی چون آمریکا و افغانستان و تاجیکستان دیده اند اما در بغل گوش ما ، ترکیه ندیده؟! ترکهای همزبان من حتّی یک زلال هم برایم نفرستادند. فقط یک کامنت با اسم جعلی گذاشته بودند و آن هم عین کلامش این بود: « بو قالیبی تورکویه وارد ائدیب ادبیاتیمیزین ایچینه آفتافا گؤتورمه!» یعنی: این قالب را به زبان ترکی وارد نکن و بر ادبیات ترکی لطمه نزن!
این کامنت را که دیدم کلی گریه کردم. انتظار داشتم از ترک زبانهای همخونم برایم زیاد زلال بفرستند اما یک نفر هم استقبال نکرد و چشم انتظار ماندم. در حالی که این زلال های عروضی که بنده در زبان ترکی نوشته ام. برخاسته از بطن اصل ترکمردی بنام دادا بیلوردی هست و در موسیقی ترک محشر می کند.
همچنین چطور شده که این فراخوان زلال را افغانستان دیده و همسایه اش هندوستان ندیده؟! البته بنده نمی توانم کارم را بر جایی تحمیل کنم. این جوابی هست به برخی گلایه ها...

وطن اصلی من کره ی زمین است.

امید به رشد این سبک در کشورهای دنیا بیشتر است و آهنگسازی روی قالب های عروضی بر این امر شتاب می بخشد. واقعاً خواننده ی زلال هم باید استاد بخصوصی باشد، برخی زلالها نفس می خواهند.
بنده یک شاعر ترک زبانم . لذا احساسم در زلال های ترکی با ضمیر کشورهایی چون آذربایجان و ترکیه همخوانی دارد. و آرزو می کنم که زلال های عروضی ترکی در کشورهایی چون ترکیه و آذربایجان با افتخار و با احساس سربلندی آهنگسازی شوند . و زلال های فارسی هم در ایران ، کشورهای همجواری چون افغانستان ، تاجیکستان ، پاکستان ، هندوستان و.... و یا به تلاش ایرانیان مقیم خارج به مرحله ی آهنگسازی برسند... گاهی اینگونه حرفهایی را که می نویسم برای خودم غصّه می خورم....
امیدوارم آهنگسازی زلال های عروضی در برخی کشورهای فارسی زبان شروع شده باشد. خوشبختانه بستر رشد این سبک در کشوری مثل ترکیه و آذربایجان در زبان ترکی، در تداوم یک تنوع موسیقی فراهم است و بنده هم با این شوق و آرزو بر زلال های ترکی ام استحکام می بخشم که وارد موسیقی ( بخصوص موسیقی های معنوی) گردد و نسل ها را از این لذت بهره مند نماید. در هر حال بنده مفتخرم بر زلالی که در مغز آذربایجان و در آغوش وطنم ایران متولد شده و دارد با تمام افتخار آفرینی فراتر از مرزها جریان می یابد. البته این حرفهای مجازی به خاطر حفظ امانت میباشد. وطن اصلی من کره ی زمین است.

افسوس و هزاران افسوس:

از عمر زلال نزدیک به سه سال گذشت اما هنوز به جای اینکه به راحتی قدّ علم کند، بطور غریبانه بر دفاع از خویش مشغول است. تکبّر ها و غرض ورزی ها نگذاشتند آنگونه که باید بال و پر بگشاید. جریان را طوری به دعوای نام و شهرت کش دادند که هیچ انتظاری نداشتم.
همانطوری که پیش بینی کرده بودم زلال در کوچه های خطرناکی کتک خورد و برایش لگدهایی ناجوانمردانه زدند. حسادت پشت حسادت. جهالت پشت جهالت.
و حتّی در لباس نقد در وضعیّت فجیعی اقدام به تهمت و افتراغ و شبهه افکنی کردند. بزرگمردانی از ادبیّات هم به جای اینکه جانب حق را بگیرند، طرف همدیگر را نگهداشتند و در حقیقت شخم بر تشویق زدند و بذر سستی کاشتند. گویا چنان پنداشتند که من نه برای خدمت بلکه به قصد شهرت قدم بر می دارم.
علّت اینکه مرتّب از این طریقه دفاع نموده و در مقابل مدّعی ها واکنش و مقاومت نشان می دهم این است که فرمول اصلی و تعریف شده ی زلال به دست افراد نا محرم و ناشی و یا به چنک افرادی مغرض نیفتد .
زلال ( این کودک سه ساله ) بر هر گونه رفتار و تغییری عجولانه و شتابزده ، حسّاس است و باید مراقبت بیشتری از آن به عمل آید.
نگرانم.
نگرانم بر اینکه زلال را نتوانند نگهدارند.
زلال را کتک نزنید!
زلال را زخمی نکنید!
دست و پای زلال را نشکنید!
زلال را سالم نگهدارید!
من زلال را به شما سالم تحویل داده ام.
برایش تخته تابوت وصل نکنید!
اگر زخمی بکنید و دست و پایش را بشکنید و یا جراحتی بر بال و پرش وارد نمایید، حتماً در صدایش تغییرات ناهنجاری را شاهد خواهیم بود.

خواهش از زلالسرایان عزیز:

دوستانی که در عرصه ی زلال زحمت پیوسته می کشند و در انتشار زلال، قدم های مؤثری بر می دارند، بخصوص عزیزانی که اسم شریفشان در کتاب « اولین های شعر زلال » ثبت شده است و همچنان در زلالسرایی پایدار مانده اند، تأثیر گذاران شعر زلال هستند. لذا خواهشمندم زلالسرایان عزیز، وارد بحث هایی اختلاف انگیز نشده و با آسودگی خاطر به نوشتن زلالشان ادامه بخشیده و به خلق شاهکارهایی در این سبک اقدام ورزند. چرا که ما قصدمان خدمت به نسل بشر است و اجرمان را از خدا خواهیم گرفت.
بنابر این هرکس هر گونه سؤالی در خصوص زلال داشته باشد جوابش در داخل سخنانم هست. زحمت می کشد مطالعه می فرماید و جوابش را پیدا می نماید.

درد دل


چرا در خلوت، عرق از پیشانی ام باریده و در آشکار ، خجالتی را زیر پا گذاشته و از سبک زلال دفاع کردم؟! ( عرق می ریزم به این خاطر که مبادا چنان تصور نمایند که من شهرت پرستم )
علّتش را می دانید؟!
آیا هیچ می دانید چه افتراهایی پشت سرم زده اند؟!
آیا هیچ می دانید که مرا به چه لحن های خراب و ادّعاهای رکیکی تحقیرم کرده اند؟!
آیا از رنگ سخنان مخالفان زلال خبر دارید؟!
آیا هیچ اثری از تیرهای حسادت که برایم خورده می بینید؟!
بنده فردی شهرت طلب نبوده و به دنبال آن نیستم که در این کره ی شکاف برداشته که معلوم نیست تا کی به گردش در مدار وصله دار خود ادامه خواهد داد، صاحب نام و مقامی باشم که مثلاً در چند روزنامه تمجیدم کنند. آیا هیچ از بیرون به کره ی زمین نگاه کرده اید؟! کره ی زمین در بین کهکشانهایی عظیم الجثّه گم شده است!!! به خدا قسم اگر کره ی زمین را به اسمم عوض کنند و از طلا مجسمه ام را بر در هر کشوری بیاویزند عین خیالم نیست. برای اینکه بنده اینجا را قبول ندارم . و نام و مقامی استوار در هیج جای کره ی زمین نمی بینم . ماندنم هم از روی اختیار نیست. شعر نوشتنم هم از روی اختیار نیست. من همیشه در تقلّا هستم که به این زودی از اینجا بروم. اگر هم ذرّه ای علاقه داشتم آن را نیز در عمق زمان بر باد دادم.
بنده اصلاً در فکر این نبودم که از زلال ، چنین دفاع بکنم. یعنی انتظاری نداشتم که به این مرحله برسم. بنده را وادار کردند تا عرق ریزان از او طلب یاری بنمایم. از یک سو در مخالفان نیز چندان تقصیری نمی بینم ، برای اینکه احساس می کنم که شعر زلال حدود پنجاه سال زودتر از وقت خودش متولد شده است . حالا چرا زود ؟! و چرا به دست بنده؟! نمی دانم!
آیا در برابر مخالفان، وظیفه ام این است که بنشینم و بگویم شما راست می گویید؟! و بعد بساط زلال را به این راحتی و آسانی جمع بکنم؟! و حق را زیر پا بگذارم؟! آیا هیچ می دانید که زلالسرایانی را با سخنانی مغرضانه و آلوده به حسد از نوشتن باز داشته و بر ادامه ی کارشان سست و پشیمان کرده اند؟! آیا واقعاً در بین زلالهایمان ده بیست تا شعر حسابی نبود که ما هم مثل دیگران با انتشاراتهایی قوی ، و پخش کننده هایی ریشه دار و بالدار و... مورد حمایت قرار گرفته و این سبک را گسترش بدهیم و جوانانمان را از تنبلی درآورده و به سوی هنر و کاری تازه تشویق نماییم؟! چرا باید خاموش می نشستم؟! آیا براستی زلال جرقّه ای بر انقلاب فرم و بیان و موسیقی و نظم آفرینی جدید، در شعر نمی باشد؟! چرا زلالسرایان را از برخی سایتها اخراج کردند؟! آیا واقعاً از روی دلسوزی بر ادبیات است یا از روی حسادت و تنگ نظری و جهالت؟! کدام انسانی غربت بر زلال را این چنین روا می داند؟! آخه چرا من در وطن خویش این چنین غریب ماندم!؟ آی برادران فارس زبانم! آی برادران ترک زبانم! آی برادران عربی زبانم!.... آی هم وطن!
اگر قرار باشد که در برابر هر ناحقّی خاموش بنشینم پس جایگاه ایمان کجا رفته است؟ چه کسی جرأت دارد از یقین حرفی به زبان آورد؟ چه کسی حق دارد از امدادهای غیبی و عالم غیب و الهام و معنویت و شهود سخن بگوید؟!
خدایا تو خود می دانی که من در پی مقام و نام نیستم و جز رضایت تو را نمی خواهم. از آنهایی که دلم را شکسته اند در گذشتم و باقی را به تو می سپارم. من در ادای رسالت شاعری ام کوتاهی نکرده ام.
خدایا در موقع جان دادنم به فریادم برس و چنان آرام از دنیا نجاتم ده که هیچ ندانم.
خدایا از این کره ی خاکی چیزی عایدم نشد. مرا از اسرار دیگر این عالم آگاه ساز و چشمم را از لذتهای مجازی این سرزمین بپوشان.
خدایا زلالسرایان عزیز را در آن دنیا در بالاترین مقام معنوی خویش ساکن گردان و بر همه ی زلالدلان ، عنایت خویش را دریغ نفرما!
اگر من زلال را فقط و فقط با رضایت تو نگهمیدارم پس خود حافظ باش.


اوزان عروضی رایج زلال در فرض پنج سطری:


الف) با ارکان مساوی:

۱
فاعلاتُن فاعلاتُن
فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلاتُن
فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلاتُن
فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلاتُن
فاعلاتُن فاعلاتُن

۲
فاعلاتُن
فاعلاتُن فاعلاتُن
فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلاتُن
فاعلاتُن فاعلاتُن
فاعلاتُن

۳
مفتعلُن مفتعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن
مفتعلُن مفتعلُن

۴
مفتعلُن
مفتعلُن مفتعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن
مفتعلُن مفتعلُن
مفتعلُن

۵
فعلاتُن فعلاتُن
فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن
فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن
فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن
فعلاتُن فعلاتُن

۶
فعلاتُن
فعلاتُن فعلاتُن
فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن
فعلاتُن فعلاتُن
فعلاتُن

۷
مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن

۸
مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن

۹
مفاعیلُن مفاعیلُن
مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیلُن
مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیلُن
مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیلُن
مفاعیلُن مفاعیلُن

۱۰
مفاعیلُن
مفاعیلُن مفاعیلُن
مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیلُن
مفاعیلُن مفاعیلُن
مفاعیلُن

۱۱
متفاعلُن متفاعلُن
متفاعلُن متفاعلُن متفاعلُن
متفاعلُن متفاعلُن متفاعلُن متفاعلُن
متفاعلُن متفاعلُن متفاعلُن
متفاعلُن متفاعلُن

۱۲
متفاعلُن
متفاعلُن متفاعلُن
متفاعلُن متفاعلُن متفاعلُن
متفاعلُن متفاعلُن
متفاعلُن

۱۳
فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن

۱۴
فعولُن
فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن
فعولُن

۱۵
مفاعلُن مفاعلُن
مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن
مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن
مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن
مفاعلُن مفاعلُن

۱۶
مفاعلُن
مفاعلُن مفاعلُن
مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن
مفاعلُن مفاعلُن
مفاعلُن

ب) با ارکان مختلف

۱۷
فعلاتن فعلن
فعلاتن فعلاتن فعلن
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
فعلاتن فعلاتن فعلن
فعلاتن فعلن

۱۸
مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن فعلن
مفاعلن فعلن

۱۹
مفعول فاعلات
مفعول فاعلات فاعلن
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مفعول فاعلات فاعلن
مفعول فاعلات

۲۰
مفاعلن فعلاتن
مفاعلن مفاعلن فعلاتن
مفاعلن مفاعلن مفاعلن فعلاتن
مفاعلن مفاعلن فعلاتن
مفاعلن فعلاتن

۲۱
مفاعلن فعلن
مفاعلن مفاعلن فعلن
مفاعلن مفاعلن مفاعلن فعلن
مفاعلن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلن

۲۲
مفاعلن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مفاعلن مفاعلن فعلن

۲۳
مفعول فاعلات
مفعول فاعلات فاعلن
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مفعول فاعلات فاعلن
مفعول فاعلات

۲۴
فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلن

۲۵
مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن

۲۶
مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن فعولن

۲۷
مفعولُ فاعلاتن
مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن
مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتن
مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن
مفعولُ فاعلاتن

۲۸
مفعولُ مفاعیل
مفعولُ مفاعیلُ فعولن
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
مفعولُ مفاعیلُ فعولن
مفعولُ مفاعیل

۲۹
فعلاتن مفاعلُن فعلن
فعلاتن مفاعلُن مفاعلُن فعلن
فعلاتن مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن فعلن
فعلاتن مفاعلُن مفاعلُن فعلن
فعلاتن مفاعلُن فعلن

۳۰
فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلن

۳۱
مفتعلُن مفاعلن
مفتعلُن مفتعلُن مفاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن مفاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفاعلُن
مفتعلُن مفاعلن

۳۲
مفعولُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُن

۳۳
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن

۳۴
مفاعلُن فعلاتن
مفاعلُن مفاعلُن فعلاتن
مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن فعلاتن
مفاعلُن مفاعلُن فعلاتن
مفاعلُن فعلاتن

۳۵
مفعولُ فعولن
مفعولُ مفاعلُن فعولن
مفعولُ مفاعلُن مفاعلُن فعولن
مفعولُ مفاعلُن فعولن
مفعولُ فعولن

۳۶
فعلُن فعولُن
فعلُن فعولُن فع فعولُن
فعلُن فعولُن فع فعولُن فع فعولُن
فعلُن فعولُن فع فعولُن
فعلُن فعولُن

۳۷
مفتعلُن فع
مفتعلُن مفتعلُن فع
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن فع
مفتعلُن مفتعلُن فع
مفتعلُن فع

۳۸
مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن فاعلُن

۳۹
فاعلاتُ مفعولُن
فاعلاتُ فاعلاتُ مفعولُن
فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ مفعولُن
فاعلاتُ فاعلاتُ مفعولُن
فاعلاتُ مفعولُن

۴۰
مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن مفتعلُن فاعلُن
مفتعلُن فاعلُن

۴۱
فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن فعولُن
فعولُن فعولُن

۴۲
فعولُن فعولُن فعُل
فعولُن فعولُن فعولُن فعُل
فعولُن فعولُن فعولُن فعولُن فعُل
فعولُن فعولُن فعولُن فعُل
فعولُن فعولُن فعُل

۴۳
فعلاتُن فعُلَن
فعلاتُن فعلاتُن فعُلَن
فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن فعُلَن
فعلاتُن فعلاتُن فعُلَن
فعلاتُن فعلاتُن

۴۴
مفاعیلُن فعولُن
مفاعیلُن مفاعیلُن فعولُن
مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیلُن فعولن
مفاعیلُن مفاعیلُن فعولُن
مفاعیلُن فعولُن

۴۵
فعلاتن مفاعلُن
فعلاتن مفاعلُن مفاعلُن
فعلاتن مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن
فعلاتن مفاعلُن مفاعلُن
فعلاتن مفاعلُن

۴۶
مفعولُ مفاعلُن
مفعولُ مفاعلُن مفاعلُن
مفعولُ مفاعلُن مفاعلُن مفاعلُن
مفعولُ مفاعلُن مفاعلُن
مفعولُ مفاعلُن

۴۷
مفعولُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُن
مفعولُ مفاعیلُن

۴۸
فاعلاتُن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتُن فاعلات

۴۹
فاعلات
فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
فاعلاتن فاعلات
فاعلات

۵۰
فعلُن مفاعیلُن
فعلُن مفاعیلُن مفاعیلُن
فعلُن مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیلُن
فعلُن مفاعیلُن مفاعیلُن
فعلُن مفاعیلُن

۵۱
مفاعلن فعلات
مفاعلن مفاعلن فعلات
مفاعلن مفاعلن مفاعلن فعلات
مفاعلن مفاعلن فعلات
مفاعلن فعلات

۵۲
مفعولُ فاعلات
مفعولُ فاعلاتُ فاعلات
مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلات
مفعولُ فاعلاتُ فاعلات
مفعولُ فاعلات

۵۳
فعولن فعُل
فعولن فعولن فعُل
فعولن فعولن فعولن فعُل
فعولن فعولن فعُل
فعولن فعُل

۵۴
مستفعلُن مستفعلُن فعُلَن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن فعُلَن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن فعُلَن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن فعُلَن
مستفعلُن مستفعلُن فعُلَن

۵۵
مستفعلُن فَع
مستفعلُن مستفعلُن فَع
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن فَع
مستفعلُن مستفعلُن فَع
مستفعلُن فَع

۵۶
مستفعلُن مستفعلُن فَع
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن فَع
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن فَع
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن فَع
مستفعلُن مستفعلُن فَع

۵۷
فاعلُن
فاعلاتن فاعلُن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلُن
فاعلاتن فاعلُن
فاعلُن

۵۸
مستفعلُن فعول
مستفعلُ مستفعلُن فعول
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُن فعول
مستفعلُ مستفعلُن فعول
مستفعلُن فعول

۵۹
مفاعلُ فع
مفاعلُ مفاعلُ فَع
مفاعلُ مفاعلُ مفاعلُ فَع
مفاعلُ مفاعلُ فَع
مفاعلُ فع

۶۰
مفعول
مستفعلُ مفعول
مستفعلُ مستفعلُ مفعول
مستفعلُ مفعول
مفعول

۶۱
فاعلُن
فاعلونَ فاعلُن
فاعلونَ فاعلونَ فاعلُن
فاعلونَ فاعلُن
فاعلُن

۶۲
فاعلونَ فاعلُن
فاعلونَ فاعلُن فاعلونَ فاعلُن
فاعلونَ فاعلُن فاعلونَ فاعلُن فاعلونَ فاعلُن
فاعلونَ فاعلُن فاعلونَ فاعلُن
فاعلونَ فاعلُن





خواب دیدم مست حال
گفت شخصی بر من ِ نازک خیال
کهکشانـهـایـی بـه امـر ِ قطعی ِ پـروردگــار
چیـده می گـردنـد با سبـک ِ زلال
خالـی از هــر اختـلال

نظم و قانـون را درود
شعـــر هـم از ابـتـدای عـشـق بــود
من از امشب بــا کمـال ِ سجـده در پیـش ِ خــدا
ساده و شفاف و دور از خاک و دود
مست تر خواهم سرود



دادا بیلوردی
دوم آذر ماه ۱۳۹۱ هجری شمسی

منبع اصل مقاله: http://hagzolal.blogfa.com/cat-11.aspx

عشق اللهی
۱۳۹۲/۰۲/۲۳ Iran
0
0

مقاله ای بسیار مهم از استاد دادا بیلوردی:


نگاهی دقیق به جریان شعر زلال


چکیده:

پرداخت عمیق و دقیق بر جریانی چون ظهور « شعر زلال » در ادبیات، راهگشای تکثیر معلومات درست برای نسل آینده است. اکنون دانشمندان ادبیات ما رسالت دارند که حقیقت را تا آنجایی که قدرت قلمشان اجازه می دهد بازگو نموده و نسل آینده را به راه درست در این عرصه هدایت فرمایند. اگر چنانچه کلاهبرداری هایی در زمینه ی ادبیات صورت گرفته و دلایل و تمجیدهایی بیـخود و بیجا برای جا انداختن و اثبات جریانی و یا برای تحکیم جایگاه جریانی، به قصد کم اهمیّت جلوه دادن «زلال»، در نهایت استجهال و با ایجاد تشکیک، قوّت گیرد، در قبال نسل با هوش آینده غیر از کاهش قرب و منزلت ، هیچ امر مهمّی انجام نگرفته است.
می خواهم این را عرض بدارم که:
اولاً آیا « زلال » شعر است؟ یا نیست؟! اگر نیست برای اثبات این امر، دلیل موجّه چیست؟
دوماً اگر « زلال » شعر است، پس جایگاهش در تاریخ ادبیات معاصر کجاست؟!
بنده با نهایت احترام و با طلب رخصت از بزرگمردان ادبیات، موارد زیر را جهت روشن شدن جریان زلال،بطور فشرده بیان داشته و باقی را به عهده ی اساتید منصف در طول تاریخ ادبیات جهان می سپارم:

الف- « زلال » شعر است
ب- « زلال » قالبی جدید و بی نظیر است
ج- « زلال » سبکی جدید و بی نظیر است.

قبلاً خاطر نشان سازم که : در یک اتفاقی نادره در تاریخ ادبیات، « زلال » هم اسم «قالب» است و هم اسم « سبک ».


مقدمه:

چنانکه در چکیده اشاره نمودم، اکنون دانشمندان ادبیات ما رسالت دارند که حقیقت را تا آنجایی که قدرت قلمشان اجازه می دهد بازگو نموده و اهل قلم را به راه درست در این عرصه هدایت فرمایند تا خدا نکرده در قبال دانشمندان نسل آینده که مو را از ماست بیرون خواهند کشید، بزرگواری خود را حفظ کرده و مورد مذمّت قرار نگیرند. حالا این امر بزرگ منوط به داشتن انصاف ، عدم حسادت ، عدم برخورد احساسی و عدم تعصب بیجا به کسی و داشتن حسّ صداقت و دلسوزی برای نسل آینده می باشد. در این مقاله سه مورد بررسی می شود: یکی اینکه بدانیم آیا « زلال »، شعر است یا نه؟ و دومی اینکه برایمان آشکار و ثابت گردد که آیا « زلال » قالب است یانه؟! سوم اینکه بدانیم « زلال » علاوه از قالب بودن، « سبک » است یا نه؟!
تا آنجایی که امکان دارد مقاله از روی منطق و با تکیه بر استنادهایی علمی ادامه داشته و سعی خواهد شد اثبات با بیانی ساده و قابل فهم همه، ارائه گردد. خیلی از دوستان ادبیاتی ما با اشارات محتوائی قالب ها، و با استناد به سبک های زبانی چون سبک عراقی و سبک خراسانی و... مقوله ی ساختار شکنی و هنجار شکنی را آنطوری که باید هضم ننموده و چنین می پندارند که زبان فارسی در چند سبک محدود قدیم درجا می زند و دیگر ادبیات ما، مستعد پیشرفت نیست. در حالی که اگر دقت داشته باشیم خواهیم دید فرق بین دو سبک قدیم نه تنها در ساختار و قالب و نه تنها در آهنگ و موسیقی که فقط با جزئی تغییر در لهجه و بیان بوده است!!!
در هر حال اجازه بفرمایید مطلب را در جای خودش بسط و توضیح دهیم تا قاطی نشود.
در طول این مقاله :
ثابت می شود که: « زلال » شعر است
ثابت می شود که: « زلال » قالبی جدید و بی نظیر است
ثابت می شود که: « زلال » سبکی جدید و بی نظیر است


بطن مقاله:


الف- اثبات شعر بودن « زلال »:

جهت روشن شدن مطلب، ابتدا به تعریف «شعر» می پردازیم:
شاعران و منتقدان، تعریف‏های گوناگون و بی‏شماری درباره ‏ی «شعر» ارائه داده ‏اند. در تعریف‏های سنتی ، ویژگی‏ اصلی شعر را موزون و آهنگین بودنِ آن دانسته‏ اند. در تعریف‏هایی دیگر، با دانش، فهم، درک، ادراک و وقوف یکی انگاشته شده است.
کافیست که عبارت « تعریف شعر » را در گوگل جستجو فرمایید. خواهید دید برای تعریف شعر ، مطالب زیادی وجود دارد. اما امروز اشاره بر کلام بزرگانی چند برای تصدیق سخن ما کافیست:


- بو علی سینا در شفا می گوید: شعر، کلامی خیال انگیز است که از اقوالی موزون و متساوی ساخته شده باشد
- افلاطون در رساله ی «ایون» خود، شعر را مولود شوق و الهام می خواند.
- دکتر زرین کوب، شوق الهام را تعبیر عارفانه ای از تخیّل می داند.
- دکتر خانلری اعتقاد دارد شعر القای حالات نفسانی است
.دکتر شفیعی کدکنی نیز اعتقاد دارد شعر چیزی نیست جز به موسیقی رسیدن کلام و می گوید: شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد و در حقیقت، گوینده ی شعر با شعر خود، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده، میان زبان شعری او، و زبانی روزمره و عادی تمایزی احساس می کند."
در جای دیگر می نویسد:
"شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد."
دکتر زرین کوب می گوید: شعر دارای ماده و صورتی است.ماده ی آن معنا و مضمونی است که اساس آن را تشکیل می دهد و صورت آن وزن و آهنگی است که شعر را از انواع دیگر سخن جدا می سازد و ترکیب این دو را شعر می نامند.
هواداران متعصب آن را هنر برتر شمرده اند ، زیرا توان تصویر و نمایش شعر ، از صورت ذهنی و انتزاعی بیش از سایر هنر هاست .با موسیقی ارتباطی تنگاتنگ دارد و نوعی وزن بیرونی ، علی رغم پندار نو پردازان ، از لوازم حتمی آن است.
اما نظر شخصی من:

شعر،کلامی تآثیر گذار است که قدرتش از صحبت معمولی بیشتر می باشد و به دو نوع تقسیم می شود:

1- شعر در قالب نظم: که پندها و قصه ها و سخنان آرایه دار و تصویر و تخیل و کلام معجزه آسا در آهنگی موزون و در قالبی مشخص قرار می گیرد.

2- شعر در قالب نثر: که فقط سخنان دارای تصویر و تخیل و کلام معجزه آسا را در بر می گیرد و قصه ی ساده و کلام ساده و پند ساده را شامل نمی شود.


نتیجه:
با توجه به موارد فوق، موجودیت « شعر زلال » در عرض این چند سال، برای همه مبرهن است. شعر زلال پر از پند و تخیل و پیام های شفاف و آراسته بر تخیّل و تصویر است قالبهای عروضی شعر زلال بسیار موزون و آهنگین بوده و ارتباط تنگانگ با علوم موسیقی و هنر دارد.
سرکار خانم دکتر ثریا حکیم آوا ( استاد ادبیات دانشگاه کشور تاجیکستان ) در تحلیل اشعار آقای دکتر اعظم خواجه اف خجسته ( زلالسرای بنام تاجیکستانی ) چنین مرقوم می فرمایند:
در شعر (زلال) ی دیگر به وسیله ی تشبیه تاثر کلام این گونه تامین شده است:

جام جم لبریز شد
رستم دستان ز جا نیمخیز شد
ابـن سینـا در بـخـارا نبـض بیـماری گـرفت
ناله ی نی شد بلند و حلقه ها در گوش ها آویز شد
حافظ شیـراز و سعدی مست اشعار کمال
لحظه ی قلب زمان تبریز شد
کفش من شبدیز شد

تصویری ماندگار و استادانه را در شعر اعظم خجسته احساس می شود.
راستی،استقبال شاعر از سبک جدید زلال بازگوی جستجوی پیوسته و اندیشه و نگاه تازه ی شاعر به شعر و زمان است. ورنه میان سخنوران ایرانی مورد توجه قرار گرفتن آسان نیست. چنانکه می گوید«برادرجان خراسان است اینجا، سخن گفتن نه آسان است اینجا».
واقعا حضور پیوسته ی روح زمان در شعر خجسته زیاد احساس می شود. شعر او هم گام زمان و میراثبر نیاکان است:
بیان محتوا- تصویر در پارچه ی مذکور غیر منتظره است. محض حضور تخیل و تصویر واقعی بدیعیت شعر را افزون و تأثیر شعر را بیشتر نموده است. در زلال «چه شد» همین گونه تصویر و تخیل مشاهده می شود.

سیگار به لب گرفت
پنــاه میـان بـاغ شب گــرفت
رها نموده حلقه-حلقه دود بــه آسمان
تو گویی در حصار دود رها بشد و سوز و تب گـرفت.
مگر گناه او چه بوده و چه شد،اینچنین
ز داور زمــــان ادب گـــــرفت؟
دوری از طرب گرفت؟

همزمان باید گفت، اشاره در آفرینش شعر به جز تخیل و تصویر به ترکیب سازی و معنی آفرینی و موسیقی شعر نیز توجه دارد.
- سرکار خانم دکتر حکیم آوا ، در زمستان سال 1390 هجری شمسی، دوباره چنین پیامی در خصوص شعر زلال دارد:

« از روزی که شعر زلال به توسط « دادا بیلوردی » به عالم ادبیات معاصر وارد شد، دو سال سپری می شود.طی این مدت کوتاه سبک زلال هواداران و پیروان خود را کسب کرد.جای خوشحالی است که امروز شاعرانی از ممالک ایران،افغانستان،تاجیکستان،آذربایجان، عربستان و ... در این سبک شعر ایجاد می کنند.بر پایه اطلاعی که بنده دارم امروزه حدود 200 نفر در نقاط مختلف جهان زلال می گویند و برخی بعد از آشنایی با زلال، سراغ شکل های دیگر شعری نرفته اند. شاعران بسیاری هستند که اگر بخواهیم نام ببریم در مجال مطلب نمی گنجد و از اینکه این رشد ادامه دارد شاید عده ای از قلم افتاده باشند و دلگیر شوند. بی شک، شاعران قدرتمندی هستند که از سبک جدید « زلال » استقبال کرده و با کمال مهارت زلال می گویند.
مسلماً در بدیعیت یک شعر،ابعاد هنری آن یعنی: سبک بدیعی، قوانین ژانری، ریتم و آهنگ و کاربرد و صنایع و آرایه های ادبی و ساختار بیرونی قابل توجّه است. تحقیق و بررسی ابعاد هنری شعر زلال نیاز به کاوش های عمیق و دقیق دارد، زیرا در یک نگرش سطحی نمی توان همه ی ویژگی های زلال را به عنوان پدیده ای جدید در عالم شعر، برشمرد. با این حال آن چه غیر قابل انکار است ظرفیت و توان قالب زلال می باشد که پاسخگوی همه ی انتظارات یک شاعر است و شایسته می باشد از این ظرفیت ها که در انواع و قالب های شعری دیگر نیز کم نیستند، استفاده ی ماهرانه ای صورت گیرد، بعید نیست که بشنویم: زلالی خلق خواهد شد که کام همه ی تشنگان ادب را در این قالب زیبا شیرین خواهد کرد. چنین امری اتفاق نخواهد افتاد مگر با تلاش و زحمات پیگیرانه ی زلالسرایانی ماهر.
خوشبختانه زلال هایی که تا امروز ایجاد شده اند اکثراً نوید دهنده ی آینده ای درخشان از سبک زلال می باشند. هیچ جای تردید نیست که زلال در آینده ای نه چندان دور جایگاه واقعی خود را در ادبیات جهانی کسب خواهد کرد.

دکتر ثریّای حکیم اوا، استاد دانشگاه خجند. تاجیکستان.
زمستان 1390 »


خانم دکتر ثریا حکیم آوا در جای دیگر با تحلیل کتاب « چشمه زلال » دکتر خجسته چنین بیان می دارند:

واقعا تصویرها در شعر زلال صمیمی اند و با سبک تازه آمیزش زیبا یافته اند:

بایـد فراموشت کنـم
فریاد را چون حلقه در گوشت کنم
یــاد تــو را بیــرون کنــم از تــار و پـود خــاطـرم
در عالم متــروکه‌ای چون مرتدی با غم هم‌آغوشت کنم
بیرون شوَم از بند تو، از نو بسازم خویش را تا در جهان بیش و کم
بـا آن همــه دارندگی بیـچاره و یک خـانه بر دوشت کنم
نه،نه،مبادا اینچنین،من بی ‌تو هیچم،هیچ،هیچ
مستانه آ، با بوسه گلپوشت کنم
چون جام می، نوشت کنم

در این زلال نیز دید شاعر وسعت یافته، فلسفه ی انکار انکار را تابش زیبای تصویر بخشیده، به وسیله ی این محتوای کل "من بی تو هیچم، هیچ، هیچ" قوت بخشیده است. صنعت تکرار نیز همین وظیفه را به دوش گرفته است: «هیچم، هیچ، هیچ». به اندیشه ی ما در آغاز این گفتن شاعر: «باید فراموشت کنم» و تا چند سطر دیگر تصدیق تصمیم این گفته ها، اهداف شاعر را از معنی واقعی زلال، که در مصرع «نه، نه! مبادا این چنین، من بی تو هیچم، هیچ، هیچ» جمع آمده است، روشن و پر تاثیر می کند.
متوجه می شویم :

گریه‌ها خنده شدند
اشک‌ها اختــر رخشنده شدند
چیـن پیشانی اتـو شد ز نسیــــم نگهت
هرچه آژنگ به رخسار و جبین بود همه رنده شدند
آری، آری ز قدم‌های تو در عالـــم عشق
آرزوهــای دلــم زنـده شدنــد
مَــهِ تـابنـده شدند

در زلال مذکور، اندیشه ی معمول با دید مدرن آمیزش یافته، شاعر تصویر های ناب را ایجاد می کند. واقعا در ادبیات کلاسیک و معاصر تصویر «گریه ها خواهند شد» زیاد به چشم می خورد، اما اعظم خجسته در کارگاه خیالی خویش، این تصویر را جلای مدرن بخشیده، در ادامه می گویند : «چین پیشانی اتو شد ز نسیم نگهت // هرچه آژنگ به رخسار و جبین بود، همه رنده شدند» و این طرز تخیل و آفرینش تصویر بشارت از دید نو شاعر است. دو سطر مذکور را سطر کلیدی تصویر در زلال مذکور شناختن لازم است. محور تصویر زلال – اندیشه ی تازه در سطرهای «چین پیشانی اتو شد ز نسیم نگهت // هرچه آژنگ به رخسار و جبین بود، همه رنده شدند»، گنجایش یافته است .
جای دیگر شاعر می گوید :

چو دیدمت، نگاه
به من نمی‌کنی، ز سینه آه
کشیدم و ز سرنوشت شوم و زشت خود
کـه بـر مـراد مـا نشد، پنـاه
بجستـم از اِلاه

میبینیم اندیشه های واقعا شاعرانه در قالب زلال گنجایش زیبا و تابش دلربا پیدا کرده است. پس، سبک زلال می تواند بار شعر معاصر را بردارد.
یک دلیل دیگر، معلوم است که در رشد جنبه ی هنری شعر، ایجاد عبارت و ترکیب های تازه جایگاه خاصه دارد. فکر می کنیم در سبک زلال نیز باید همین نکته عامل مهم تامین بدعیت شعر باشد. در زلال های شاعر تاجیک همین گونه تراکیب با کثرت استفاده، امتیاز پیدا کرده اند: « قالب و قاب قیل و قال ، «تبسم بی عبا کل کرده در باغ لبان»، «در زلف شما پای دلم آویخت»، « محبت پیاده ام ز سایه ی حصار تو گذشت»‌، «روی نرم برگ مریم»، «کویر پر سراب بی افق»، «درخت بی نوای پیکرم جوانه ها زده به شاخ و برگ سبز»، «پربال خواب من را کس ندید»، «چین پیشانی اتو شد از نسیم نگهت»، و ... این تراکیب از دید مدرن و تخیلی غیر منتظره ی شاعر و از وسعت امکانات سبک جدید گواهی می دهند.
البته ما این جا تنها به تصویر، تخیل و دید شاعرانه در سبک زلال توجه کردیم و ویژگی های قالب آن مورد آموزش اهل تحقیق قرار دارد، اما فکر می کنیم به هر حال سبک زلال به ادبیات معاصر وارد شد و چگونه قبول شدن این سبک از جانب هواداران، پیش از همه به مهارت هنر شاعران ما ارتباط ناگسستنی دارد.

- نگاه های مثبت بسیاری در طول این مدت اخیر در راستای تأیید شعر زلال می باشد که فعلاً در این مقاله به مرقوماتی از سرکار خانم دکتر ثریا حکیم آوا کفایت نمودیم.
حالا سئوال بنده این است که:
آیا تعریفی از شعر داریم که در آن صحبت از موارد زیر نباشد؟:
هنریّت برتر
عاطفه و شوق و الهام
موسیقی کلام
احساس
تخیل
تصویر
ریتم واژه و آهنگ
آرایه های شعری ...
موارد فوق همه در شعر زلال وجود دارد. پس بنابر این ثابت شد که :
« زلال » شعر است.



ب- « زلال » قالبی جدید و بی نظیر است



تعریف قالب

واژه ی « قالب » را در فرهنگ لغات چنین تعریف کرده اند: ظرفی که در آن چیزی می ریزند تا به شکل و اندازه ی آن در آید. همچنین به معنی جسم و تن و کالبد نیز اطلاق می شود.

و اما تعریف قالب در شعر:
قالب شعر به شکل شعر گفته می شود که بر دو نوع است: شکل ظاهری و شکل درونی ( یا شکل ذهنی ). شکل ظاهری که شامل وزن و بی وزنی، تساوی مصراع ها و یا کوتاهی و بلندی آنها، قافیه . در صورتی که قافیه ای وجود داشته باشد و صداها و حرکات ظاهری کلمه می شود.( ویکی پدیا )

دکتر شفیعی کدکنی معتقد است: « هر شعر دو شکل یا قالب یا صورت دارد. یکی شکل ظاهری که عبارت است از طرز ترکیب مصراع ها و ابیات با یکدیگر به اعتبار قافیه و ردیف و گاه وزن. این همان چیزی است که در اصطلاح قدیم ، قصیده،غزل،قطعه و امثال اینها را از یکدیگر جدا می کرد...
اما شکل شعر یا صورت شعر ، یک مفهوم عمیق تر هم می تواند داشته باشد و آن مسئله ی شکلِ درونی یا فرم ذهنی آن است که به طور خلاصه عبارت است از مسئله ی پیوستگی عناصر مختلف یک شعر در ترکیب عمومی آن.
بسیاری از شعرهای قدیم از نوعی یکپارچگی و وحدت ارگانیک برخوردار هستند ، مثل قصاید ناصر خسرو. »

از توجیهات فوق چنین استباط می شود که:
اگر چنانکه نثر فنّی را در ردیف قالب های شعر قرار دهیم ، شکل درونی آن مدّ نظر است و اگر نظم را در ردیف قالب های شعر به حساب آوریم ، بیشتر شکل بیرونی آن مدّ نظر میباشد.
شکل بیرونی همه ی قالب های منظوم کلاسیک( غزل ، مثنوی، قصیده ، رباعی ، دوبیتی ، چهار پاره...) از بیت و مصراع تشکیل شده است.
تعریف بیت: دو مصراع هم طول از لحاظ وزن که غالباً تکمیل کننده ی معنا و مفهوم همدیگرند و وقتی مصراع ها زیر هم قرار می گیرند شکل بیرونی مستطیل خوابیده را تشکیل می دهند(چه قافیه دار باشند و چه بی قافیه)
در همه ی قالب های منـظوم کلاسیک صحبت از بیت و مصراع است. و در نثر از بیت خبری نیست. بلکه سطرها به اختیار کوتاه و بلند می شوند.
بنابر این بنده قالب های شعری قبل از ظهور قالب زلال را به سه نوع تقسیم می کنم:
1- قالب های منظوم کلاسیک (مثل قصیده، قطعه، غزل،رباعی،دوبیتی...)
2-قالب های منثور کلاسیک (مثل بحر طویل، نثر مسجع، نثر مرسل، نثر فنی... )
3- قالب های بینابین کلاسیک( مخلوط با بیت و نثر مثل حکایتهای سعدی )

جهت رفع خستگی در ادامه ی مطلب، ترجیـح می دهم که گامی در گلستان زلال به سیاحت بپردازیم.


تاریخ پیدایش و تعریف و قوانین قالب شعر زلال


تاریخ و محل پیدایش زلال

« زلال » به عنوان قالبی تعریف شده در عرصه ی شعر، در تاریخ دوم بهمن سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری شمسی با اصول و توضیحات کامل،به همراه بیست و سه شعر و با نمونه ای از بررسی ها تولد یافته و از طریق اینترنت و به توسط دادا بیلوردی بر عالم ادبیات تحویل گردید. محل تولد زلال، کشور ایران است و در قلّه ی پارک ائل گولی تبریز به اینجانب (دادا بیلوردی) الهام شده است. قبلاً شعری در هیچ سبک و قالب شعری در هیچ جای دنیا با این تعاریف و قوانین و ساختار نبوده است.

اصل شعری که برایم الهام شد این است:

ترانه خـوان شده ای
تـــو بــاز ای گلم جـــوان شده ای
بیــــا که خانه به خانه به خویش سر بزنیم
چــرا ز عاشق سرمست روزگـار خـود نهان شده ای؟
بیـــــا که بی تـو درین آشیـانـه مـی میـرم
چگونه جان دهمت؟جان شده ای
ز دل، گران شده ای

این حالت صعود و نزول رندانه ی موسیقی کلام و شکل درونی شعر (که چون قلّه ای در ذهن نمایان می گردد) چنان مرا مست احوال و غرق در نوعی احساس گرم نمود که مجبور شدم چهل شبانه روز خلوت نموده برایش تعریف و قواعد بنویسم:

تعریف زلال
شعری است با طول وزن پلّه ای که بطور مساوی از سطر کم شروع شده و در سطر کم نیز به اتمام می رسد . این نوع شعر دارای 5 الی 11 سطر می باشد . از لحاظ وزن به طولانی ترین سطر که سطر وسطی می باشد « سطر مادر » و سطرهای اطراف آن را « سطرهای قرینه » می گویند . زلال دارای قالب های مختلفی است که هرکدام برای خود اصول و تعاریف خاصّی دارند.
قانون کلّی زلال
1- سطر اول و آخر دارای حداکثر پنج ضرباهنگ در وزن مثلّثی عروضی و یا حداکثر شش عدد هجا در وزن مثلّثی آزاد باشد.
2- تعداد ضرباهنگ بین دو سطر ( تفاوت پلّه ای بین دو سطر همجوار از هم ) در وزن مثلثی عروض ، فقط 2 عدد و تعداد هجا در وزن مثلثی آزاد حداکثر تا شش عدد که با یک فاصله ی مساوی بطور پله ای نزول و صعود داشته باشد. ( مثال : اگر تعداد ضرباهنگ سطر دوم از تعداد ضرباهنگ سطر اول ، دوتا بیشتر باشد باید تعداد ضرباهنگ سطر سوم هم از سطر دوم ، دو تا بیشتر باشد . به همین ترتیب دو به دو و پله ای صعود می کند تا سطر مادر و بعد به همان اندازه بطور متقارن و با فاصله ی یکسان کاهش می یابد . به این عمل در زلال عروضی، راز « 2 » گفته می شود)
3- ریتم موسیقیایی از ابتدا تا آخر بطور روان حفظ گردد.
4- تعداد سطرهای هر زلال ، از 5 کمتر و از 11 بیشتر نباشد. ( یعنی 5،7،9،11 )
5- سطرها زیر هم نوشته شوند.
6- سطرهای قرینه ، از لحاظ طول وزن عروض یا تعداد هجا و تعداد ضرباهنگ باهم مساوی باشند .
(توجه:تعداد ضرب بین سطرها در همه ی زلالهای عروضی فقط 2 است )
مفهوم ضرباهنگ:
ضربه ای که در یک ملودی و یا موسیقی شعر ایجاد می شود ( طبل زنی ) مثال:
مفاعیلُن = مفا+عیلُن= 2 ضرباهنگ
مفاعیلُن مفاعیلُن = 4 ضرباهنگ
مثالی دیگر:
مستفعلُن= مُستَف+عَلُن= 2 ضرباهنگ
مستفعلُن مستفعلُن= 4 ضرباهنگ
مثالی دیگر:
مستفعلُن فَع = مُستَف+عَلُن+فَع= 3 ضرباهنگ
مستفعلُن مستفعلُن فَع= 5 ضرباهنگ

انواع قالب های زلال

1- عروضی قافیه دار
الف- قافیه دار یک در میان
ب- قافیه دار با آزادی سطر مادر
ج- تمام قافیه
2- عروضی بدون قافیه
3- زلال آزاد
4- عروضی قافیه دار پیوسته
5- عروضی بی قافیه ی پیوسته
6- زلال آزاد پیوسته

1- آرایش در زلال عروضی قافیه دار:
الف: قافیه دار یک در میان ( این بهترین است )
مثال در پنج سطری:
..........قافیه
.....................قافیه
.................................آزاد
.....................قافیه
..........قافیه
مثال در هفت سطری:
..............قافیه
............................قافیه
............................................آزاد
.........................................................قافیه
............................................آزاد
............................قافیه
..............قافیه

ب: قافیه دار با آزادی در سطر مادر

مثال در هفت سطری:
..............قافیه
............................قافیه
............................................قافیه
.........................................................آزاد
............................................قافیه
............................قافیه
..............قافیه


ج: تمام قافیه

مثال در پنج سطری:
..........قافیه
.....................قافیه
.................................قافیه
.....................قافیه
..........قافیه

مثال در هفت سطری:
..............قافیه
............................قافیه
............................................قافیه
.........................................................قافیه
............................................قافیه
............................قافیه
..............قافیه

در همه ی انواع زلال، قانون کلی زلال مراعات می گردد با این تفاوت که در نوع عروضی قافیه دار، آرایش قافیه هست و در نوع بی قافیه از آوردن قافیه صرفنظر می شود و در نوع آزاد بصورت هجائی عمل می گردد.
زلال آزاد مقیّد به ردیف و قافیه و اوزان عروضی نیست و در این نوع ، بیشتر روی تصویر و تخیّل و کوتاه و محکم گویی و روی آرایه های نادره ، تمرکز حواس می شود . و گاهی هم می بینید که سادگی موضوع بخاطر اهمیت پیام ارجحتر از به کار بردن سایر افاده های ادبی است.
توجّه فرمایید که زلال آزاد ، از قانون کلّی خارج نمی شود . آزادی این ، فقط از قید اوزان عروضی و ردیف قافیه می باشد . در این شعر طبق قانون کلی زلال ، فاصله ی بین سطرها با شمارش هجاها مراعات می گردد. یعنی سطر اول و آخر هر کدام دارای حداکثر شش عدد هجا باشد و تعداد هجای بین دو سطر ( تفاوت پلّه ای بین دو سطر همجوار از هم ) حداکثر تا شش عدد بوده و با یک مقدار تفاوت بطور پله ای نزول و صعود دارد.

ساختار زلال آزاد با شمارش هجا به دلایل زیر دارای ارزش می باشد:
1- شکل ساختار ، در روی صفحه ، بر محتوا، زیبایی می بخشد. بطور کلی در کنار صفحه بصورت مثلث و در وسط صفحه بصورت لوزی و یا در نگاه محیطی به صورت پنج و شش ضلعی نمایان می گردد.
2- سعی می شود پیام، علیرغم آرایه دار بودن، بصورت شفاف و زلال بر مخاطب منتقل گردد.
3- شاعر از یک سو از زحمت عروض، آزاد گشته و از سوی دیگر تمرکز حواس بر ساییدن کلام دارد. توجه داشته باشید که شکل لوزی و مثلث و پنج ضلعی و شش ضلعی در انواع ساختار زلال با رعایت قوانین وزن بوجود می آید.
زلال به نگین انگشتری می ماند که هر چه رویش زحمت و دقت به عمل آید به جلایش افزوده می گردد.
نظر شخصی من:
هر چند که زلال عروضی قافیه دار، زحمت و حوصله و مهارت زیادی می طلبد اما به دلیل لذّت موسیقییائی خاص، دارای اهمیّت زیادی بوده و خلق شاهکار در این نوع قالب، بیشتر مدّ نظر است.
معمولاً پیام در زلال بصورت شفاف و صاف بر مخاطب عرضه می گردد.

زلال پیوسته چه نوع زلالی است؟
اگر دو یا چند زلال را طبق رعایت موارد زیر پشت سر هم بنویسیم به آن زلال پیوسته می گویند:
1- مجموع تعداد سطور زلالها با هم مساوی باشند ( یعنی اگر زلال اولی پنج سطری است بقیه هم باید پنج سطری باشند )
2- محتوای کلام یکی باشد ( یعنی زلال اولی در یک محتوا و دیگری ها خارج از محتوا نباشند)
3- وزن همه ی زلالها یکسان بماند ( یعنی اگر زلال اولی با سطر چهار ضرباهنگی « مستفعلُن مستفعلُن » شروع شده و به اتمام رسیده زلال های بعدی هم با همان وزن ادامه یابند.
4- در صورت قافیه دار بودن، آرایش قوافی در زلالها به صورت یکسان عمل شود ( یعنی زلال اولی یک در میان قاقیه و بعدی ها تمام قافیه یا بی قافیه نباشند )
5- سعی شود زلالها با یک سطر از همدیگر فاصله گیرند.
6- هر قطعه زلال در نوع پیوسته ، علیرغم رعایت یکسانی آرایش قافیه، قوافی مستقلی دارد ( یعنی می شود در هر زلال از یک نوع قافیه و ردیف برخوردار شد. مثلاٌ اگر در زلال اولی از قوافی «جان و جهان و ...» استفاده شده دیگر لازم نیست در بعدی ها از همین قوافی استفاده کرد می توان از قافیه های دیگری چون « آب و خواب و ... » بهره مند شد ).
توضیح: در زلال پیوسته محدودیتی نیست.
زلال پیوسته به خاطر این است که اگر شاعری مطلبش تمام نشد بتواند ادامه دهد. گاهی اوقات دیده شده که زلال عروضی هفت سطری نوشته ام و دیده ام مطلبم تمام نشده ادامه داده ام و زلالم شده پیوسته. من زلال پیوسته ی هفتاد دو قطعه ای هم نوشته ام. شاید از این بیشتر هم بنویسند و محدودیتی نیست.

یک مثال برای زلال پیوسته:

شادم، از دردی بگو
گرمم، از کولاک و از سـردی بگو
سیرم، از امــواج سـرخ و داغ دریــا دم بـزن!
با خدای من چه می کردی؟ بگو
از جوانمردی بگو
*
آه، ای هفتـــــه خیـــال!
شاعری خودجوش می خواهد زلال
ما « یقین » بر قالب زرّین « ایمان » ریختیـم
طــرح او نـــه از خیــال و احتــمــال
بلکه هست از شور و حال
*
ما زلالــی می شویــم
مست از حالی به حالی می شویم
کهکشان عــشق را آلــوده تــر خـواهیم ساخت
آنـچنـان محـو جمـالــی می شویــم
کز تو خالی می شویم

وزن:
فاعلاتُن فاعلات
فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلات
فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلات
فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلات
فاعلاتُن فاعلات
آرایش قافیه:
................قافیه
.............................قافیه
.........................................آزاد
.............................قافیه
................قافیه


چنانکه ملاحظه میفرمایید در داخل زلال، از بیت خبری نیست و شکل خارجی اش مطابق تعریف و بر اساس آرایش اوزان قانونی به طور کلی به حالت مثلث یا لوزی و گاهی هم در نگاه از محیـط ، بصورت پنج ضلعی یا شش ضلعی در روی صفحه ، نمایان می گردد.


نمونه ای از زلال:

با شروع ریتم موسیقییائی « مستفعلن مستفعلن » با دخالت « مستفعلن »
فرم ضرباهنگ ( 4-6-8-6-4)

مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن

آرایش قافیه:

......قافیه
............قافیه
....................آزاد
............قافیه
......قافیه

شعر:

امروز چون شب می شود
شب را ز خفّـاشان لبـالب می شود
خرپای ها، خرنای ها ، خر چشم ها ، خرگوش ها،
دور هم اند و «خر» مؤدّب می شود
زنـبــور عـقـرب می شود

نگاه دقیق:

مستفعلن مستفعلن(۴ض)
امروز چون شب می شود(۴ض)

مستفعلن مستفعلن مستفعلن(۶ض)
شب را ز خفّـاشان لبـالب می شود(۶ض)

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن(۸ض)
خرپای ها، خرنای ها ، خر چشم ها ، خرگوش ها،(۸ض)

مستفعلن مستفعلن مستفعلن(۶ض)
دور هم اند و «خر» مؤدّب می شود(۶ض)

مستفعلن مستفعلن(۴ض)
زنـبــور عـقـرب می شود(۴ض)


نمونه ی دوم از زلال:

با شروع ریتم موسیقییائی « فاعلاتن فاعلن » با دخالت « فاعلاتن »
فرم ضرباهنگ (۴-۶-۸-۶-۴)

فاعلاتُن فاعلَن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلن

آرایش قافیه

......قافیه
..........قافیه
..................آزاد
..........قافیه
......قافیه


شعر: (عروضی قافیه دار پیوسته )

همچنان در من بسوز!
ای که سوزاندی به من خرمن، بسوز!
چـــرخـــه ای دیگــــر بیـــاغـــاز آفتابی کــــن مــــرا
کهکــشــان عـــشـق را اصـلاً بـسوز!
سُرخ چون آهن بسوز!
*
رازهــــا شـد بــرمــلا
همچنــان ارباب هستــــی بر دادا
ما ز جان خویش هم آخــــر گذشتیم، عـــشق کن!
ماه و خــورشید و زمین بر تـو فدا
خوش به حالت ای خدا!

نگاه دقیق:

فاعلاتُن فاعلَن(۴ض)
همچنان در من بسوز!(۴ض)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(۶ض)
ای که سوزاندی به من خرمن، بسوز!(۶ض)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(۸ض)
چـــرخـــه ای دیگــــر بیـــاغـــاز آفتابی کــــن مــــرا(۸ض)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(۶ض)
کهکــشــان عـــشـق را اصـلاً بـسوز!(۶ض)

فاعلاتن فاعلن(۴ض)
سُرخ چون آهن بسوز!(۴ض)


نمونه ای دیگر از زلال :

آه بکش
بــر دل مــن راه بکش
گـرمتــر از نیـمه شب تــار بیــــا
پرده ی شرمت سر پر روی سحرگاه بکش
خلـوت رنگیـن مــــــرا روح بـشو
عکس من و چاه بکش
ماه بکش


نمونه ای دیگر: با شروع ریتم موسیقییائی « فاعلَتـُن » با دخالت « فاعلَتـُن »
فرم ضرباهنگ: 2-4-6-8-6-4-2:

فاعلتن
فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن
فاعلتن

فاعلتن
فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن فاعلتن
فاعلتن فاعلتن
فاعلتن


آرایش قافیه:

......قافیه
.............قافیه
........................آزاد
.................................قافیه
........................آزاد
.............قافیه
......قافیه


و نمونه ی دیگر از بدون قافیه:

مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن




شعر ( زلال عروضی بدون قافیه از جناب حمید حمیدی زاده ):

کمان ابـرو!
حجاب از چهره می گیری؟!
دلم را می بری هردم که می خواهی؟!
بـه سان غنـچه می رقصی بـه همراه نسیم امشب؟!
تـــو از زخــــــــم نهــان خنـــجر مـژگان
خبر داری که می باری؟!
مزن بر من

و....می بینیم که در زلال، اصلاً نشانی از « بیت » و یکدستی اوزان نیست. ( تعریف بیت: دو مصراع از شعر که هم طول و هم وزن بوده و تکمیل کننده ی معنای یکدیگرند.)
بیت و مصراع ( لنگه ی بیت )، نشانی از قالب های منظوم کلاسیک است که تشکیل دهنده ی شکل بیرونی قالب به صورت مستطیل و مربّع می باشد:


مثال (مستطیل خوابیده):

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن


نمونه ( بیتی از حافظ ):

روان تشنه ی ما را به جرعه ای دریاب
چو می دهنـد زلال خضر ز جام جمت



مثال ( مستطیل عمودی):

مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن





نمونه ای از غزلیات شمس:


چـو شب شد جملگان در خواب رفتند
همــه چــون ماهـیــــان در آب رفتـنـد
دو چـشــم عـاشقـان بیـــــــدار تا روز
همه شب سوی آن محــــــراب رفتند
چــو ایشان را حـــریف از انـــدرونست
چـــه غم دارنـد اگـــــــر اصحاب رفتند
همــه در غصّـه و در تـاب و عشّــــاق
بـــه سوی طــره ی پــــرتـاب رفتـنـــد
همـــه انــــــــدر غـم اسباب و ایشان
قـلنــــدروار بـــــی اسبــاب رفتـنــــــد
کـــــــه یابد گرد ایشان را؟ که ایشان
چــو بـرق و بـاد سخت اشتــاب رفتند
تـــو چـون دلــوی برین دولاب می گرد
کــــــــــه ایشان بـرتــر از دولاب رفتند
ببین آنهــا کـــــــــــــه بند سیم بودند
درون خـــــاک چـــــون سیـماب رفتند
ببین آنها کـــــــــــه سیمین بر گُریدند
بــــــه روی ســـــرخ چون عُتّاب رفتند




مثال (مستطیل یا مربّع ):

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن


نمونه ای از مقطعات حافظ شیرازی:

درین ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بـر دنـدان گهی سـر بـر ســـر زانو
تنــاهــی الصبــر مذحلت بمأوی الاسد سـرحـان
و طـارالعقـل اذغـنـت بـــوکــــر الــــورق غـــربـان
بیـــــا ای طایـــر فــرخ بیـــــاور مــــژده ی دولـت
عسی الایـــام ان یـــرجـعـن قـوماً کالذی کانــوا


مثال ( مستطیل عمودی ):


فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن
فعلاتُ فاعلاتن



نمونه ای از استاد شفیعی کدکنی:

بـه کجـا چنین شتـابان
گـون از نسیــــم پرسد
دل مـن گـرفتــــه زینجا
هوس سفـــر نــــداری
ز غبــــار ایـن بیــابـان؟
همــه آرزویــــــــــم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجـــا چنین شتابان
به هر آن کجا که باشد
به جـز این سرا سرایم
سفــرت بخیـــــــــر اما
تـو و دوستـــی خـدا را
چو از این کویر وحشت
بــه سلامتی گذشتی
بـه شکوفه ها به باران
بــــرسان ســـلام ما را


مثال (مستطیل یا مربع):


فاعلاتن فعـولن فعولن
فاعلاتن فعـولن فعولن
فاعلاتن فعولن فعولن
فاعلاتن فعولن فعولن
فاعلاتن فعولن فعولن


نمونه ای از افسانه ی نیما یوشیج :

لیک ایـن آشیانـهـــا سراسـر
بـر کف بـادهــا انــــــــدر آینـد
رهروان انـــدر این راه هستند
کاندرین غم به غم میسراینـد
او یـکی نیـــز از رهـروان بـود




مثال از بینابین ( آواره در بین نظم کلاسیک و نثر کلاسیک )


مستطیل یا مربع + بی شکل (نثر)

فاعلاتن فعلن
فاعلاتن فعلن

+

نثر

+

فاعلاتن فعلن
فاعلاتن فعلن
فاعلاتن فعلن
فاعلاتن فعلن

+

نثر


نمونه ای از نیما یوشیج:


مـی تـــراود مهتــاب
می درخشد شبتاب


+

نثر

+

دستها می سایم
تـا دری بگشایـــم
بـر عبث می پـایم
که بـه در کس آید

+
نثر

اگر قالب، به طور کلی، خالی از « بیت » و بی شکل باشد در گروه نثرها قرار می گیرد و اگر نثری باشد که داخلش با ابیاتی مزیّن است در گروه قالب بینابین کلاسیک قرار می گیرد ( مثل حکایت های بین قرن چهارم و دهم )


در بین قالب های منظوم کلاسیک دارای « بیت » ، ترانه هایی نیز به چشم می خورد.

مثالی از مستطیل های طبقاتی:


مفاعیلن
مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن


نمونه ا ی از ترانه های کلاسیک :


تو را دیدم
پسندیـدم

تو را گفتند خوشحالی
و من اینبــار خنـدیــدم

ز بس در عشق تو پروانگی کردم
ز روی آتشت من شعله ها چیدم

....



قالب هایی مثل غزل و مثنوی که در اوزانی یکدست شکل می گیرند مستطیل عمودی را در روی صفحه نمایان می سازند. مثال:



مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن


نمونه (غزلی از سعدی):

آخــر نگاهی بــاز کـن وقتــی کــه بـر مــا بگذری
یـا کبــر منعت می کنـد کــز دوستــان یـــاد آوری
هرگـــز نبـود انــدر ختـن بــر صورتی چنــدین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری
صورتـگــر دیبــای چیـن گـــو صورت رویـش ببیــن
یــا صورتــی بـر کش چنین یــا توبه کن صورتگری
بالای ســـرو بـوستـــان رویی نـدارد دلستـــــــان
خورشیــد بــــا رویـی چنـان مـویی نـدارد عنبـری
تا نقش میبندد فلک کس را نبـودست ایـن نـمک
ماهی نـدانـم یــــا ملک فرزنــــد آدم یـــــا پــری
تا دل بــــه مهرت داده دام در بـحر فکر افتــاده ام
چون در نماز استاده ام گویی بـه محراب انـــدری
دیگر نمی دانم طریق از دست رفتم چـون غـریق
آنک دهانت چون عقیق ازبس که خونم میخـوری
گر رفتـه بـاشم زیـن جهـان بـاز آیـدم رفتـــه روان
گــر همچنین دامـن کشان بـالای خاکــم بـگذری
از نعلش آتش می جهـد نعلم در آتش مــی نهـد
گر دیگری جان میدهد سعدی تـو جـان میپـروری
هر کس که دعوی میکند کو بـا تــو انسی میکند
در عهـد موسی مــــی کنـد آواز گـاو سامــــــری



حالا در ریتم « مستفعلن » به زلال نگاه کنید که در روی صفحه، طرح کلی مثلث یا لوزی را ایجاد می کند:



مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن



نمونه:


ای باغبان!
برخیـز از خواب گران!
آب از گلـوی نهـر می ریـزد بــه چـاه
رحمی بـرای غنچه هــای عـاشـق شیـرین زبـان.
اینک تو بیل عشق را بر دست گیر!
بازوی دل کن امتحان
برخیز!هان!


چند نکته ی مهمّ:

دکتر شفیعی کدکنی: هر شعر دو شکل یا قالب یا صورت دارد. یکی شکل ظاهری که عبارت است از طرز ترکیب مصراع ها و ابیات با یکدیگر به اعتبار قافیه و ردیف و گاه وزن. این همان چیزی است که در اصطلاح قدیم ، قصیده،غزل،قطعه و امثال اینها را از یکدیگر جدا می کرد...

دادا: بیت و مصرع در قالب های منظوم کلاسیک ( غزل، قصیده، قطعه و...) و نامساوی بودن طول سطور در قالب های منثور کلاسیک ( مرسل،مسجع، فنی و...) « هنجار » است. زلال این « هنجار » را شکسته است.
دکتر شفیعی کدکنی: اما شکل شعر یا صورت شعر ، یک مفهوم عمیق تر هم می تواند داشته باشد و آن مسئله ی شکلِ درونی یا فرم ذهنی آن است که به طور خلاصه عبارت است از مسئله ی پیوستگی عناصر مختلف یک شعر در ترکیب عمومی آن.
دادا: در شعر زلال، نحوه ی حرکت اوزان با صعود و نزولشان،تصویر فتح قلّه ای را در وزن مصوّر مثلّثی به تجسّم ذهنی رسانده و فضای هندسی جالبی را در عالم خیال و معنا نمایان می سازد.
دکتر شفیعی کدکنی: بسیاری از شعرهای قدیم از نوعی یکپارچگی و وحدت ارگانیک برخوردار هستند ، مثل قصاید ناصر خسرو.
دادا: اوزان عروضی در شعر زلال، بیشتر روی آهنگ مواجین بیرونی و روی نوعی حالت ریتمیک و موسیقییائی و بصورت امواج، صعود و نزول داشته، و تصاویر را در روی موسیقی به رقص وامیدارد. این حالت در نوع عروضی پیوسته بیشتر قابل درک است. زلال های عروضی از نوع قافیه دار و بی قافیه در تصویر کلام و ایجاد موسیقی محشر می کنند.

میان کلام:

حقیقت امر این است که قالب شعر ، باید دارای تعریف و حصار باشد که در آن حصار، کلام ، ساییده شوند. اما برای اینکه ما نسل ها به شعریّتهای برخی نثرها پی برده و از آنها لذت ببریم آمدند تعریف قالب شعر را عوض نموده و توجیـه آمیز کردند. به عبارتی ، به تعریف قالب شعر چنان بال و پر بستند که بتوان نثر را نیز به عنوان شعر بر ادبیات قالب کرد.
مثلاً ما از مناجات نامه ی شیخ عبدالله انصاری که در وزنی روان و دلنشین نوشته شده لذت می بریم که از این می توان بعنوان شعر در قالب نثر نام برد. و هزاران نثر در آرایه ها و تصاویر مختلف که از قرنها پیش رایج بوده است. و اجداد ما آنها را در تعاریفشان به عنوان شعر معرفی نموده اند. و در کوچه بازار های تهی از روزنامه و مجله و اینترنت و رادیو و تلویزیون، وقتی کسی صحبتش مزیّن به تخیل و استعاره بود ، می گفتند فلانی سخنی شاعرانه می گوید و شاعر است... و بعدها شعر در قالب نثر را رواج دادند. مثلاً ابن سینا کلام مخیّل را شعر می گفته است. بنابر این اکثر قدما که نثرهای دارای تصویر و استعاره را ، قطعات شاعرانه می گفتند، این تدائی آنست که حس شعریت در نثر را دریافته بودند. و امثال مناجات نامه ی انصاری را شعر می دانستند. و بدین نحو ، شعر در قالب نثر مثل بحر طویل و نثرهایی فنّی از قرن ششم رواج یافت. لیکن این امر معایبی به شرح زیر در پی داشت:
1- بعد از رواج شدن نشریات و روزنامه ها و بخصوص به موازات رونق یافتن صنعت چاپ در جوامع بشری، عده ای از قالب شدن نثر بر ادبیات ، جهت رسیدن به نام و شهرت، سوء استفاده نموده و هر چه به زبانشان آمد نوشتند و نسل عزیز را به گیج خواندن و گنگ نوشتن ها هدایت کردند.
2- با به میان کشیدن نام شعر « نو! » برای نثر، خود به خود به نسل حاضر چنان القاء شد که انگار سبک ها و شعرهای گذشته ، کهنه گشته و دیگر مفید نمی باشند و صد افسوس که عدّه ای نمک نشناس، در آغوش کلاسیک بر کلاسیک سیلی زدند.
3- با وارد کردن نثرهای مختلفی در اسمهای سپید و نیمائی و طرح و .... بر گروه شعرها، تنبل پروری را در جامعه ی ادبیاتی رواج دادند و همچنین هنرمند و غیر هنرمند و ضعیف و قوی از هم تشخیص داده نشد. عوض اینکه وزن و موسیقی و نظام را یاد گرفته و محتوای قالب های منظومی چون غزل و رباعی و مثنوی را به روز نموده و در آن پخته گردند، نشستند نثر نوشتند و چنان در این نثر نویسی پز دادند و سوء استفاده از موقعیت کردند که گویا اجدادمان از بزرگترین عقب مانده های روزگار بودند و ما نمی دانستیم!
هیچ از یادم نمی رود، چند سال پیش یک نفر برایم گفت : «قبلاً غزل می نوشتم و حالا دیگر شعر سپید می نویسم. غزل مال قدیم بوده و کهنه شده است.» گفتم فلانی! یکی از آن غزل هایتان را برایم بخوان!... ایشان ماند. دیدم دروغ می گوید اصلاً غزل نوشتن بلد نیست و از ناتوانی به نثر روی آورده است.
4- با ترویج نثر به عنوان شعر، نظام موسیقی را خراب کردند و این یعنی خیانتی جبران ناپذیر.
مستحضر باشید که تثبیت اصالت موسیقی تمدّن ما منوط بر تثبیت اصالت قالب های منظوم است نه منثور. لذا اگر بخواهند اصالت موسیقی تمدّن ما را از بین ببرند، اول قالب های منظوم را از مُد می اندازند.
قالب های منظوم در سبک فرم کلاسیک عبارت از غزل،رباعی، مثنوی و.... و قالب های منظوم در سبک فرم زلال عبارت از زلال قافیه دار ، زلال بی قافیه و زلال پیوسته می باشد.
قالب های منثور نیز عبارت از انواع نثر از جمله : بینابین، نثر مسجع و نثر فنی ( نیمائی و نثر کوتاه یک سطری و دو سطری و سه سطری و...) و نثر مرسل فنی (سپید و طرح و...) و امثالهم می باشند.

هیجان موسیقی کدام نثر می تواند مثل قالب های منظوم عروضی ، دل آدم را برقصاند؟! اینک جوانان ما رو به نثر آورده اند و رفته رفته شاعران فعال در قالب منظوم را به سخره می گیرند!!! فلانی قدرت خلق یک غزل را ندارد آمده با نثر نویسی، بر اساتید غزل هم ، سیادت می کند!!!
5- قالب کردن نثر به گروه شعر ادبیات ، جوانان عزیز ما را ناتوان به بار آورد. دیگر به یادگیری اوزان و موسیقی فکر نمی کنند. راحت طلب شده اند. می نشینند دو کلمه بر آسفالت تصویر می نویسند و دیگران هم هزار کلمه بر سیاهی اش تفسیر.
6- « تکرار دوباره ی سبک و قالب نثر قدیم» را به عنوان ساختار شکنی در قالب های منظوم عروضی به حساب آورده، نثر مسجع و فنی را بدون تعریف و حصار، نوشتند و نامش را «شعر نو» گذاشتند و نسل مرا خر حساب کردند. !!!....نمی دانم که در برابر دانشمندان با هوش نسل آینده چه جوابی خواهند داد!؟

7- با توجیهات غیر منطقی، «قالب شعر» بودن نثرهای بی تعریف و بی حصار از سوی کسانی و نام « شعر نو » نهادن بر همه گونه نثر، جوانان را به سوی نثر نویسی تشویق و روانه کرد و نوعی پس رفت در رشد ادبیاتمان پیش آمد.
اکنون دیگر بیشتر جوانان با استعداد دنبال یادگیری اوزان نمی روند. راحت می نشینند و بدون زحمتی نثرشان را بر طبق نمایش گذاشته و ادّعای شاعری می کنند. در واقع می توان گفت به نوعی جلوی پیشرفت و نو آوری در قالب و اوزان عروضی گرفته شد.
خاطر شریفتان باشد که اصالت ادبیات ما در دنیا بسته بر توازن موسیقی است.
هرج و مرجی در قالب و موسیقی شعر یعنی: تحلیل به مرور اصالت ادبیات یک تمدن.
محال است کسی در داخل سفره ی میهمانی، دراز کشد و این دراز کشیدن را به عنوان ادبی پسندیده در تمدّن انسانی به حساب آورند.
ابراز احساس در قالب دکلمه ها و نثرهای شاعرانه که از قدیم رواج یافته و اکنون نام غلط « شعر نو » گرفته، امروزه تنها مزیتش برای افراد کم کوشش و یا کم استعدادی است که جوشش دارند و دنبال فرصتی هستند که جهت بیان کردن احساس خود و خالی کردن سوزش درون به نحوی شاعرانه رفتار نمایند. در حقیقت، آنهایی دنبال تخلیه ی احساس در قالب نثـر می باشند که یا قدرت و استعداد ریختن کلام و تصویر بر یک قالب منظوم را ندارند و یا از روی تنبلی تن به زحمت نمی دهند و الاّ اگر پنـد و شعریت و تصاویر عارفانه و عاشقانه در نثـر ، قدرتمندتر از قالب منظوم متجلی می گشت، چرا سعدی (رحمه الله علیه ) تنها به نثـر کفایت نمی کرد؟! بنده حتّی کسی را که فقط « زلال آزاد » بنویسد و در خلق« زلال عروضی قافیه دار» ناتوان باشد، از جمله ی شاعران زلالسرا به حساب نمی آورم.


نتیجه:

1- در قالب بی حصار نثر، سطرها بدون حساب و کتاب و بدون تعریف کوتاه و بلند می شوند و عرض و عمودشان از روی حساب و کتاب نیست . یعنی به انواع مختلف، هرج و مرجی در نظام چینش کلام پیش می آید. مثل مناجات نامه ی انصاری و یا نثر مرسل « خانه ی سریویلی» نیما و زمستان اخوان ثالث... که این نوع نثرها، از قرن سوم رایج بوده اند و تنها به مرور وقت و با اقتضاء زمان، لهجه ها و بیانها و تصویرها عوض شده اند. یعنی در شکل قالب، تغییر جدیدی روی نداده و هیچ اتفاقی نـو در ساختار شکنی و هنجارشکنی صورت نگرفته است.
اما در قالب های زلال ،کوچک و بزرگ شدن سطور از روی تعریف و حساب و کتاب است. قالب زلال هم از عرض و هم از طول و ارتفاع قابل کنترل می باشد. پس بنابر این در بین نثرها نظیر ندارد.

2- در قالب بینابین ( نثر و نظم ) مثل حکایتهای سعدی، حتماً از « بیت » خبری هست. پس در قالب های زلال از « بیت » اصلاً خبری نیست. لذا در این گروه نیز همانند ندارد. پس در زلال، فرم بینابین نداریم.

3- در قالب های منظوم ( غزل ، قصیده، رباعی،...)، صحبت از بیت و یکسانی اوزان مصراع هاست در حالی که در قالب های زلال، از بیت و یکدستی اوزان خبری نیست. صحبت از سطر مادر و سطور قرینه و راز «2» می باشد.
(راز «2» در زلال یعنی : فواصل بین سطور ، فقط دو ضرباهنگ )
بنابراین ، قالب زلال در بین قالب های منظوم کلاسیک هم نظیر ندارد.

حالا بفرمایید ببینیم:
الف- در کدام قالب منثور و منظوم کلاسیک قبل از زلال، صحبت از سطر مادر و سطور قرینه بود و هست؟!
ب- در کدام سابقه، قالبی هست مطابق تعریفی که بنده نوشته ام؟!

ج- قالب عروضی زلال نزدیک به 200 نوع وزن و ریتم دارد. کدامیک از این ریتمها در قالب های منثور و منظوم کلاسیک سابقه دارند؟! بطوری که سطر مادر و سطور قرینه داشته باشند.

د- به غیر از زلال در کدام قالب ، حفظ راز «2» باعث تشکیل فرم مثلث و لوزی و پنج ضلعی و شش ضلعی در تیپ بیرونی ساختار می باشد؟!

ز- هنجار شکنی و ساختار شکنی در شعر یعنی : حالتی در شعر که عین آن حالت قبلاً وجود نداشته باشد. آیا قبل از دوم بهمن 1388 در کدام مملکتی، چنین هنجار شکنی هایی روی داده است که شکل قالبش بر اساس کنترل فرم مکتوب نظام و تعریفش بوجود آید؟!
سطر مادرش کو؟!
سطور قرینه اش کو؟!
راز «2»؟!

پس « زلال » قالبی منحصر به فرد و ساختارشکن و هنجار شکن است
پس « زلال » قالبی تعریف شده و بی نظیر در جهان ادبیات است
پس « زلال » مستقل و متفاوت از قالب های منظوم کلاسیک ( غزل ، مثنوی، رباعی، دوبیتی، چهار پاره و امثالهم ) و منثور کلاسیک ( مرسل، بحر طویل، مسجع، بینابین، نثر کوتاه، نثر بلند، نثر فنی ، نثر چند سطری ... ) می باشد.

نکته: با توجه به تعریف نثر، فرق نمی کند که « نثر » در چند سطر نوشته شود. شاید در یک سطر نوشته شود یا دو سطر یا سه سطر یا چهار سطر یا حتّی در یکصد سطر و ... بلاخره نثر است.

توجه: خاصیّت قالب های نثر کلاسیک، نامنظمی در طول سطور و خاصیت قالب های نظم کلاسیک، انتظام و تساوی در سطور می باشد. اگر در این دو، شراکتی روی دهد «نثر بینابین» میباشد.
پس با تأمـّل در مقولات فوق در می یابیم که: « زلال » ، در عصر حاضر، قالبی بی نظیر و جدید است .


توصیه:

سهو و غلط حاصل از ناتوانی یا جهالت کسی را به عنوان یک فرم و سبک جدید به حساب نیاورید. می بینید یک نفر خواسته مثنوی بنویسد اما نتوانسته نظام مصرع هایش را به درستی هدایت نماید لذا از ریل وزن خارج گشته است، مثلاً یک سومش را درست آمده و بقیه را غلط نوشته. به جای اینکه بگویید برو عروض و وزن و قافیه یاد بگیر، بلافاصله آن را در ردیف ساختارشکنی به مردم قالب نکنید. حتّی اگر این کار عمدی هم باشد که مصرع ها از نظام خارج شده باشند، شاهکار خاصی انجام نگرفته، و جزئی از نثر بینابین محسوب می گردد. چنین نثری تنها حسنی که دارد صاحب قلمش را جهت یادگیری به دردسر و عذاب نمی اندازد و چنانکه جذابیتی چون نثر مسجع و نثر فنی و روان داشته باشد به عنوان شعر در قالب نثر قبول کرده و از طبع و احساس جاری محظوظ می گردیم. چاره نداریم. زیرا که برای شعر گفتن، دو اکسیر لازم است . یکی کوشش و آن دیگری جوشش. شاید یکی در کوشش ضعیف باشد اما در جوشش عالی. چه اشکالی دارد که از جوشش او در قالب نثر لذّت ببریم؟ حتی اگر قالب منظوم که نتیجه ی کوشش است، خالی از جوشش باشد ، لا اقل آن موسیقی را دارد و اهل حال از موسیقی اش لذت می برند. اما به قول مهتران، این کجا و آن کجا؟! چه بهتر که کوشش عالی و جوشش عالی را توأمان داشته باشیم. خرابکاری در داخل قالب نیز هست: ابتذال،پوچ گرایی، نا امیدی، معنویت گریزی، لا ابالی گری، واژه کُشی ....
بنابر این اگر قرار باشد خرابکاری در نظام ادبیات را با عنوان کار تازه بر حلقوم زمان بریزیم آنوقت در دنیای ادبیات ، نوعی خفگی ایجاد شده و تر و خشک باهم می سوزند.
امروز قسمتی از یک قالب منظوم را نگاه داشتن و قسمتی از آن را خراب کردن نشانه ی ناتوانی شاعر و یا جهالت و نادانی اوست نه علامتی از یک ساختارشکنی. این بدین معنی است که صاحب مطلب، شعرش را تا فلان سطر نوشته و از آن به بعد عُرضه ی ادامه اش را بر طبق تعریف قالب نداشته است.
خراب کردن آسان است. شما می توانید غزلی از حافظ را طوری خراب کنید که در روی صفحه، چنان پندارند که یک نثر است.
اینک در چنین وضعی و در وانفساهای دنیای ادبیات که بسیاری از تعصّب های نا عادلانه، حسادت های عمیق ، بزرگنمائی های بیـجا و بی پایه، قبول خرابکاری و خروج از ادب و نظام ، حتّی در بین بزرگمردانی از ادبیات نیز جولان گرفته ، ظهور دنیای جدیدی از ادبیات به نام « سبک زلال » را شاهد هستیم که کهکشانهایش به شکل مثلث و لوزی و پنج ضلعی و شش ضلعی ایجاد گردیده و ستاره هایش به مرور زمان در مدار اصلی خود قرار می گیرند.

نکته: چنانکه هر مستطیل و مربّعی فرم قالب غزل و رباعی و امثالهم نیست هر مثلث و لوزی و پنج ضلعی و شش ضلعی نیز قالب انواع زلال نمی باشد. بلکه تشکیل این اشکال از آرایش مطابق اوزان قانونی و تعریف شده ایجاد می گردند.
مکتبی نورانی به نام « زلال » با متانتی کامل به سوی آینده در حال حرکت است. چون ریشه ی این مکتب ، الهامی است، دارای احترام می باشد.

و لُبّ کلامم به زلالسراهای عزیز:

آگاه باشید که «زلال»، شاعری هنرمند به میدان می طلبد نه نثـر نویس.
بنابراین هیچوقت با دست خودتان، به تخریب بنایی نپـردازید که در ساختنش خون دل خورده اید. «زلال» به نگین انگشتری می ماند که هر چه رویش دقت گردد آنقدر بر جلایش افزوده شود.


سخنم با نظم نویس ها:

1- زمانی دنبال قالب منظوم بروید که واقعاً حرف درونتان در حال زایش است در غیر اینصورت ردیف قافیه و نظام قانونمند را بیهوده معطل نکنید.

2- قالب منظوم، جوشش توأم با شور می خواهد، جوشش خود را قوی گردانید. زیرا که جوشش می تواند کوشش را بیاورد اما امکان عاجز بودن کوشش برای جلب جوشش، بسیار است.

3- اگر بخواهند اصالت موسیقی یک تمدّن را از بین ببرند، سعی می کنند ابتدا قالب های منظوم را از مدّ بیندازند. لذا توصیه می کنم که نثر نویسی را برای خود افتخار ندانید.
به عبارتی : تثبیت اصالت موسیقی تمدّن ما، منوط بر تثبیت قالب های منظوم عروضی است. لذا اگر قصد خدمت دارید از نظم خسته نباشید.

4- تغییر لهجه و زبان و تصویر و آرایه به مرور زمان طبیعی است، سعی کنید پیامتان شفاف باشد و مخاطب را گیج نکنید.

5- اگر می خواهید زلالسرایی ماندگار باشید، این را بدانید که :
« زلال »، شاعری هنرمند به میدان می طلبد نه نثر نویس.


سخنم با نثر نویس ها:

1- از محتوای پوچ طولانی و خالی از پند و احساس و لذّت، و از محتوای گیج کننده و گنگ پرهیز نمایید که اینگونه پَُر کردن ها نشانه ی به زور نوشتن است.

2- کم بگویید اما لُبّ مطلب را بگویید.

3- به مطلبتان بیهوده شاخ و برگ ندهید. تصویر و استعاره ی زیاد به تنهایی نشانه ی شعر بودن نیست، خروجی را در نظر بگیرید.


4- پیامتان را شفّاف و زلال به مخاطب انتقال دهید.

5- آنوقت به سراغ خلق نثر پر از آرایه های ادبی بروید که احساس نیاز می کنید و نمی توانید محتوای سخنتان را به قالبی منظوم بریزید.



ج- « زلال » سبکی جدید و بی نظیر است.


تعریف سبک
لغت « سبک » در اصل یعنی : قالب ریزی فلزات و ریخته گری
و همچنین به معنای روش و طریقه است. اما این معنا در مقوله ی شعر نیاز به تشریح دارد.
سبک در شعر یعنی: روشی که منحصر به فرد باشد و شعر با آن روش، نوع خودش را بشناساند و یا به عبارتی : سبک در شعر عبارت است از طریقه ای که سروده،با آن خودش را از دیگر شعرها در جهان ادبیات متمایز گرداند . بدیهی است که طریقه به مرور زمان رایج می گردد.
زبان و بیان یک شعر، آرایه های یک شعر، پیام یک شعر، موسیقی یک شعر ، ساختمان یک شعر، محتوای یک شعر و نحوه ی تأثیر گذاری یک شعر از جمله عواملی هستند که هر کدام به تنهایی می تواند دلیلی بر سبک بودن آن شعر باشد.
از جمله ی عواملی که می توانند دلیلی منطقی بر سبک بودن زلال باشند به شرح زیر هستند:


1-هنجار شکنی در موسیقی شعر

بطور کلّی موسیقی شعر زلال با موسیقی انواع نثر و نظم سبک های ادبی دنیا بویژه سبک های چهار دوره ی ادبیات فارسی و سبک های ادبیات عرب و ترک، کاملاً متفاوت است.
موسیقی در سبک های قبل از ظهور شعر زلال، از دو حالت خارج نیست. یا روی بیت و مصاریع همطول سوار است و وحدت در ریتم ها بطور همدست و عمودی حفظ می گردد و یا روی سطرهای نا منظم نثر سوار است که موسیقی در نثر، به دلیل کوتاه و بلند بودن بی حساب سطرها لنگ می گردد. بنابر این « زلال» با نزدیک به 200 نوع ریتم ، هنجارهای فوق را شکسته و با نرمیت بخصوصی ایجاد شور می کند( zolal94.blogfa.com )
به عبارتی: در « زلال» نه نشانی از وحدت یکدست اوزان موسیقی ( نظم حاصل از بیت) دیده می شود و نه نشانی از نا منظّمی موسیقی ( نثر حاصل از کوتاهی و بلندی بی حساب سطرها ).

نکته: طرح بهشت موسیقی زلال، قابل مقایسه با طرح جنگل موسیقی ( حاصل از نثرهای گوناگون غیر منظّم ) و طرح گلستان موسیقی ( حاصل از بیت و مصاریع همطول ) نمی باشد.

دقّت:

عامل جدا کننده ی سبک های ادبی از هم ، عدّه ای از رفتارها و اخلاقهایی است که در جریانی در یک عصر حاکم می گردد ( مثل زبان و بیان، تصویر و استعاره، موسیقی، ساختمان بیرونی و داخلی ، پیام ... ).
لذا صرفنظر از دیگر موارد، همین یکی برهان (ایجاد دیگرگونی در موسیقی ) که رفتار ویژه ی « زلال » است، می تواند دلیل و برهانی محکم بر سبک بودن آن باشد.
به عبارتی: عامل جدا کننده ی سبک های ادبی از هم ، رفتار بخصوصی است که یک سبک در دنیای ادبیات دارا بوده و با آن شناخته می شود. مثلاً اگر در بین مکتب های ادبی دنیا، رفتار دادائیسم ، « هرج و مرج » بوده و در بین سبک های چهارگانه ی ادبیات فارسی ، رفتار خراسانی، « سادگی خاصّ » آن است؛ « موسیقی خاص » در زلال نیز از این نوع عامل هاست که موجبات درخشندگی شعر زلال در بین سبک ها و مکتب های دنیا را فراهم می کند.
موسیقی در زلال، به طور هماهنگ تا سطر مادر اوج می گیرد و در همان میزان با رعایت قرینه و با نرمیت تمام پایین می آید. این نوع دیگرگونی ، اولین رفتاری است که بعد از اسارت موسیقی در هنجار « بیت های منظوم کلاسیک » و « سطر های نا منظم منثور کلاسیک » در قرون متمادی به ظهور رسیده و حتّی با شکستن ساختمان نواهای یکسان سنّتی ، نوعی انقلاب ذر شورهای عرفانی را پی ریزی می نماید.
بنده ظهور این جریان را بر ادبیات جهان تبریک عرض می کنم.
فعلاً هرچند که « موسیقی زلال» در بین هنجارهای نظم و نثر کلاسیک، غریب جلوه می کند اما مطمئنّم که نسل آینده با خروج از عادتهای قرون متمادی، مانورهای جالبی را در این میدان وسیع به نمایش جهانی خواهند گذاشت. مستحضرید که بنده، تا به حال نزدیک به 200 نوع ریتم برای زلال تعریف کرده ام و شاید این تعداد در آینده،بیشتر هم بشود.
موسیقی زلال برای هر نوع ریتمی نرمیّت نشان می دهد. دیگر لازم نیست که « مستفعلن » را برای « رجز » انتخاب کرد. در « مستفعلن » های زلال، می توان هم حماسی نوشت ،هم عرفانی، هم عاشقانه ، هم اجتماعی، هم ماورائی ، هم طنز و...
لذا این هم یکی دیگر از خصوصیات ویژه ی شعر زلال در آغوش موسیقیِ هنجار شکنش می باشد.
به عبارتی: لازم نیست که ریتم ها را جدا نموده و برای هر وزنی محدودیتی از لحاظ محتوا قائل باشیم. مثلاً شاعر زلالسرا می تواند در وزن « مفاعیلن » هم طنز بسراید، هم عارفانه بسراید، هم عاشقانه بسراید، هم نوحه بسراید، هم حماسی و ....
این سبک تازه پا گرفته است و دارد با زمان رشد می کند. بدیهی است که به مرور زمان، دوستانی در عرصه ی شعر و موسیقی وارد میدان گشته و سایر خصوصیات نهفته در ضمیر این اسلوب را به دست خلاّق هنر نمایان خواهند کرد.

سئوال: خروجی این همه ی حوصله به خرج دادن و دقّت و زحمات حاصل از رعایت دقیق قوانین و قواعد شعر زلال چیست؟

جواب: موسیقی

سئوال: یعنی موسیقی اینقدر مهم است؟!

جواب: آری، موسیقی در ادبیات، خیلی مهم است.

سئوال: گفته اید دلایلی که زلال را « سبک » معرفی کرده عبارت از راز «2»، سطر مادر و سطور قرینه می باشد. آیا این نشانه های مربوط به ساختار بیرونی، چه ارتباطی با سبک بودن زلال دارد؟!

جواب: برای اینکه عامل اصلی دیگرگونی موسیقی در شعر زلال ، همان سه مورد ( راز 2، سطر مادر و سطور قرینه ) می باشد.
موسیقی در زلال نه یک خصلت فردی بلکه گروهی و ثابت می باشد. یعنی شاید زلالهایی از من با زلالهایی از جناب لولی وش و جناب خجسته و جناب چهارتنگی و جناب موسوی و جناب مطلوبی و خانم طلای کرمانی و خانم هروی و سایر عزیزان زلالسرا از لحاظ تصویر متفاوت باشند اما در یک موسیقی مشترک (که خاصّ زلال باشد) جلوه گری نمایند که این گروهی بودن خصلت در زلال، نشانی از « سبک» و فراگیر بودن آن است.


2- ساختار شکنی بی نظیر در ساختمان شعر

آثار همه ی سبک های قدیم از دو حالت خارج نیستند:

الف: نثر، که از خصوصیات ساختارشان نا منظمی در طول سطرهاست ( کوتاه و بلند کردن اختیاری سطور ).
به عبارتی، طول سطورشان از روی حساب نیست و هرکس می تواند متناسب سلیقه نسبت به بازنویسی آن اقدام نماید. به چند مثال توجه فرمایید:

مثال از سعدی:
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت
من بنده امید آورده‌ام نه طاعت
به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت
اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه


مثال از خواجه عبدالله انصاری:

الهی دعا بدرگاه تو لجاج است ،
چون دانی که بنده به چه محتاج است.

الهی عبداله کاش خاک بودی
تا نامش از دفتر جهان پاک بودی.

الهی همه از تو ترسند
و عبداله از خود
زیرا که از تو نیکی آید
و از عبداله بدی.
الهی اگر چه نور در عبادت است ،
اما کار به عنایت است .

الهی اگر چه شب فراق تاریکست
دل خوشدارم که صبح وصال نزدیک است .

الهی آنرا که خواهی آب در خوی او روانتر است
و آنرا که نخواهی چه درمان است.
الهی در اصطفاء در دامن آدم تو ریختی
و گرد عصیان بر فرق ابلیس تو بیختی !
از روی ادب ما بد کردیم ،
اما در حقیقت تو فتنه انگیختی !!!
استغفرالله و اتوب الیه....

مثالی از نیما یوشیج:

قُقنوس، مرغ خوشخوان،
آوازه ی جهان،
آواره مانده از وزش بادهای سرد،بر شاخ خیزران،
بنشسته است فرد.بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان.
او ناله های گمشده ترکیب می کند،
از رشته های پاره ی صدها صدای دور،
در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه،
دیوار یک بنای خیالیمی سازد.
از آن زمان که زردی خورشید روی موج کمرنگ مانده است
و به ساحل گرفته اوج بانگ شغال،
و مرد دهاتی کرده ست روشن آتش پنهان خانه را قرمز به چشم،
شعله ی خردی خط می کشد به زیر دو چشم درشت شب
وندر نقاط دور،خلق اند در عبور ...

مثالی از عطار:

... پس ببردند تا بکشند،
صد هزار آدمی گِرد آمدند،
و او چشم گرد همه می‌‌گردانید،
و می‌‌گفت: «حق، حق، انا الحق».
نقل است که درویشی در آن میان از او پرسید:
«عشق چیست؟»
گفت: « امروز بینی، و فردا، و پس فردا »
آن روز بکشتند،
روز دیگر بسوختند
و سیم روز بر بادش دادند.


مثالی از خواجه نظام الملک طوسی:

شناختن قدر نعمت ایزد تعالی
نگاه داشتِ رضای اوست،
عَزَّ اسْمُهُ،
و رضای حق، تعالی، اندر احسانی باشد
که با خَلق کرده شود
و عدلی که میان ایشان گسترده آید.
چون دعای خلق به نیکویی پیوسته گردد،
آن مُلک پایدار بوَد
و هر روز زیادت باشد،
و آن مَلِک از دولت و روزگار خویش برخوردار بوَد
و بدین جهان نیکو نام بوَد
و بدان جهان رستگاری یابد
و حسابش آسان تر باشد
که گفته اند بزرگان دین که:
"المُلکُ بیقی مَعَ الکُفِر و لا بیَقی مَعَ الظُلمِ "،
معنی آن است که
ملک با کفر بپاید
و با ستم نپاید.



ب: نظم، که از خصوصیاتشان وجود « بیت » و همدستی وزن در ساختار بیرونی می باشد ( چه بی قافیه و چه با قافیه )


مثالی از حافظ شیرازی:


درین ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بـر دنـدان گهی سـر بـر ســـر زانو
تنــاهــی الصبــر مذحلت بمأوی الاسد سـرحـان
و طـارالعقـل اذغـنـت بـــوکــــر الــــورق غـــربـان
بیـــــا ای طایـــر فــرخ بیـــــاور مــــژده ی دولـت
عسی الایـــام ان یـــرجـعـن قـوماً کالذی کانــوا


مثالی از نیما یوشیج:


لیک ایـن آشیانـهـــا سراسـر
بـر کف بـادهــا انــــــــدر آینـد
رهروان انـــدر این راه هستند
کاندرین غم به غم میسراینـد
او یـکی نیـــز از رهـروان بـود



و.... همه ی آثار منظوم کلاسیک از جمله رباعیات و غزلیات و قصائد و مثنوی و... که آجر دیوارهایشان از نوع « بیت » هست. (مراجعه شود به قسمت اثبات قالب بودن زلال در همین مقاله)

نتیجه:
با توجّه به مرقومات فوق واضح است که زلال نه در بین ساختارهای نثر کلاسیک شبیه دارد و نه در بین ساختار های نظم کلاسیک.
پس بنابر این، اگر در ادبیات فارسی هم به چشم انصاف و عدالت بنگریم،
« زلال » اولین سبکی است که بعد از چهار مرحله کلاسیک ( 1- سبک خراسانی، سبک عراقی، سبک هندی و دوره ی بازگشت ادبی ) ظهور می کند.

نباید از روی این مسئله، به سادگی گذشت. وجود یکنواختی و یکدستی اوزان در قالب های منظوم چهار دوره ی فوق ، نوعی موسیقی های هماهنگ و یکنواخت را دنبال می کرد که این هنجار شکنی در چنین رفتاری دیگرگونی می آفریند. و از یک طرف هم کوتاه و بلند گشتن نا منظم سطور در موسیقی نثرهایی مثل مناجات نامه ی خواجه عبدالله انصاری و نمونه هایی از دوران ساسانیان و بخصوص ادبیات عرب که تدائی گر تکرار بی اندازه ی موسیقی در نثرهای چهار سبک فوق است، هنجاری یکسان آفریده بود که ظهور « زلال » چنین هنجاری را می شکند.
اینک زلال چهار چیز دارد که ساختار هیچکدام از سبک های گذشته اعم از نظم و نثر ندارند. آن چهار چیز عبارتند از:
1- سطور قرینه
2- سطر مادر
3- راز «2»
4- شکل بیرونی قالب ( مثلث، لوزی، پنج ضلعی و شش ضلعی )

این خصوصیات، جزئی از رفتارهای منحصر به فرد است که باعث جدا شدن زلال از دیگر سبک های ادبی در جهان گشته و بی تأثیر هم نیست.





3- استعداد خروج از ساختار فردی

زلال را اگر فقط اینجانب می نوشتم به عنوان سبک فردی اینجانب شناسانده می شد. مثلاً می گفتند: « زلال » سبک شعری دادا بیلوردی می باشد، اما وقتی که رایج می شود و به غیر از بنده کسان دیگری هم می نویسند، از فردیـّت خارج گشته و به سبک گروهی ارتقاء پیدا می کند و در صورت فراگیری از محل تولّدش نیز به عنوان سبک جهانی معروف می گردد.
دقّت داشته باشید: زلال در حالی رایج می شود که قبلاً در ادبیّات هیچ کشوری نظیر نداشته و اولین بار در ایران و در تاریخ دوم بهمن 1388 هجری شمسی متولد شده است.
نسل آینده نخواهد گفت که : دادا بیلوردی
نسل آینده خواهد گفت: مشهورترین زلالسرایان سبک زلال فلان کس ها هستند.

طبیعتاً وارد شدگان بر عرصه ی زلال به دو گروه تقسیم شده اند:

الف- عدّه ای وارد بر عرصه ی زلال می شوند و زورشان را می زنند و به دلایلی مختلف از میدان خارج می گردند.
ب- عدّه ای وارد بر عرصه ی زلال می شوند و با قدرت و مهارت تمام در این میدان بزرگ به هنر نمائی ادامه داده و پخته تر می گردند.
بنابر این آنچه صرفاً مدّ نظر نسل های آینده خواهد گشت گروه دوم است.


4- شور انگیزی

شور انگیزی یکی دیگر از اخلاق منحصر به فرد شعر زلال است.
صعود و نزول منظم موسیقییائی سطور شعر زلال، به هیجان و شور انگیزی شعر می افزاید. شور انگیزی در شعر زلال از اخلاق و رفتار بخصوص این سبک است. اگر در بررسی سبک های ادبی ، رفتار و خصوصیات ویژه ی یک شعر مدّ نظر است ، پس این رفتار بخصوص نیز می تواند به عنوان برهان در اثبات سبک بودن زلال باشد.
در زلال های عروضی، شور کلام بطور مرتب صعود نموده ، در سطر مادر به اوج خود می رسد و سپس در همان ترتیب بصورت قرینه نزول پیدا می کند که این رفتار و عادت مختص سبک زلال بوده و قبل از دوم بهمن 1388 در هیچ سبک ادبی دیده نشده است.

5- تحرّک تصویر و تخیّل در حدّ ماوراء

نزول و صعود منظّم سطور زلال عروضی در طبع شاعران پر شور مشتاق به ماوراء ، خود بخود منجر به خلق آثاری دارای تصاویر متحرک درونی و عارفانه می گردد که این هم جزئی از اخلاق منحصر به فرد شعر زلال است. بنابر این شعر زلال جان دارد.
حرکت خود شعر زلال از تبریز به سوی تهران با عنوان « نامه ی دادا بیلوردی به استاد شفیعی کدکنی » مصداق این عمل است.

اخلاق شعر زلال به دلیل حسّاسیّت قالبش، نوعی تمرکز حواس معرفتی در خلوت برای روح ایجاد نموده و صاحب کلام را وادار می کند تا با مخاطبش شفّافتر باشد.
به عبارتی، شاعر خودش را در پشت تصاویری مشجّر و استعاره هایی کدر پنهان نمی کند و سعی بر این دارد که با استعاره ها و بیان و تصاویری شفاف، نگین کلامش را به انگشتر قابل فهم و درک در خور مقام آدمیّت به نمایش گذارد.


6- شفافیّت منحصر به فرد محتوا

خیلی ها شفافیّت موضوع را با سادگی متن عوضی می گیرند و خیال می کنند که شعر باید همیشه با تصاویر و استعاره های پیچیده ای همراه باشد. در حالی که می توان در یک نثری کوتاه، تصاویری گنگ به کار برد و بر محتوای پیام لطمه زد.
گاهی وقتها شفّافیت یک محتوای بدون آرایه های پیچیده، چنان لذتبخش می شود که با کل دیوان اشعاری برابری نموده و زبانزد مردم می گردد.

مثلاً حافظ ، غزلی را چنین شروع می کند:

گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو، گفتا اگر بر آید

می بینیم که در شعر فوق خبری از کلام آرایه دار و استعاره ی خاصّی نیست اما در این گفتگوی ظاهراً ساده چنان جذّابیتی هست که آدم را بر دنیای شعر شیفته می کند و باعث این جذابیّت نیز وجود موسیقی کلام و وزن قالب در شعر فوق میباشد.

اما در جای دیگر هم می بینیم چنین شروع می کند:

ای پسته ی تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند...

مستحضرید که علاوه از بهره گیری از وزن و موسیقی داخلی و بیرونی، از آرایه هم برخوردار است. و هرچند که از آرایه هم برخوردار است اما از لحاظ شیوائی و لذتبخشی به بالایی نمی رسد.
منظور از آوردن مثال این است که ، بدانیم شفّافیت در کلاسیک نیز هست و این شفافیت خود حسنی نسل پسند میباشد. و منظور بنده از سادگی و شفافیت این نیست که شعر خالی از آرایه باشد. اما اگر توجه فرمایید شفافیت عالم کلاسیک با شفافیت عالم زلال، متفاوت است:
شفافیت در کلاسیک همراه با یک وحدت خاص ارگانیکی و یک دستی وزن و موسیقی همراه است اما در زلال این چنین نیست. بلکه صعود و نزول ریتم کلام در زلال، نگین زلال را بیشتر سایش می دهد.

مثلاً جناب لولی وش، یکی از زلالهای پیوسته اش را چنین شروع می کند:

غمگین ترین شادم
پَـر بستــه ام هـر چنـد آزادم
من عاشقم، یعنی که حالی گیج و گم دارم
ویـران، ولــــــی انـگار آبــادم
آرام و فـــــریـــادم

در قطعه ی فوق، سادگی موضوع را تنها موسیقی کلام لذّتبخش کرده است و آرایه ای جز « نوعی پارادوکس » به چشم نمی خورد. اما در زلالی دیگر هم از سادگی خارج شده، چنین شروع می کند:

چه وحشتناک خوبی تو!
شبیــــه آفتـــاب بــــــی غـروبی تــو
بلنـدای نـگاهت ظهــــر مــــرداد است و آتـشبـــار
نباشی می رود از چشم سو بی تو
نـدارم آبــــرو بــی تــو!

اینجا هرچند که شعریت از سادگی خارج شده اما آرایه ها و تصاویرش همچنان شفافیت خود را حفظ کرده است.
شفافیت محتوا با استعاره و پیام و تصاویری زلال، که با نوعی موسیقی کلام بی نظیری همراه است. شکل درونی شعر را نیز از هنجار کلاسیک خارج کرده و عالم خاصّی را نمایان می سازد و این عالم ، عالمی عجیب و هیجان انگیز است و موسیقی اش در عاشقانه ها و عارفانه ها نوعی دیگرگونی های محظوظ کننده ای را سبب می گردد.

سادگی در زلال به همراه آرایه ای زیباست که در موسیقی خاص زلال ذوب شده باشد. به قطره ای از داخل نامه ام به استاد شفیعی کدکنی توجه فرمایید:

اگر من ساده می بـارم
اگـر در یک نـگاه صاف،بسیــــارم
ز تأثیــرات رقص نـرم در بـاغ شقایـق هاست
که اینبار ارغوان عشق می کارم
سمن بازی به سر دارم


زلال فوق تصویری بالفعل است که بالقوّه اش نیز در حافظ چنین نمایان می گردد:

ارغـوان جـام عقیقی بـه سمن خـواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

شعری که وزن دارد و با موسیقی کلام همراه است، یا ساده بوده و لذتبخش بودنش نیز در همان سادگی آن است ( مثل : گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید.... ) و یا اینکه دارای آرایه هایی است که لذت را برای مخاطب متفاوت می کند.
لذا آرایه ها و تصاویر در زلال، جمع و جور ترند اما با نوعی موسیقی کلام که در کلاسیک نظیر ندارد، همراه هستند و این موسیقی بر شفافیّت موضوع می افزاید. مثال:

آقای چهارتنگی در جایی زلال پیوسته را چنین شروع می کند:

کوفه در غوغا
شرمگین آب از لب مولا
می گدازد مثل آتش در نیستان ،درد؛
سینه ام می سوزد از داغی که دارد لاله از صحرا.....

شاعر در اینجا، علاوه اینکه از تصویر و آرایه ها بهره مند می شود، در صعود منظم موسیقییائی، ذهن مخاطب را با نوعی نرمیّت تدریجی به سوی صحرای ماجرا ، هدایت می کند.
شرمساری آب از لب، گداختن درد و گداختن سینه از داغ لاله در صحرا از جمله تصاویری هستند که به شفافیت هرچه بیشتر تصویر سوار بر موسیقی کمک می کنند.

عرض کردم همیشه و همه وقت، سادگی و خالی بودن از استعاره در محتوای شعر نمی تواند دلیل بر ضعیف بودن آن شعر باشد. شما به شروع جناب حافظ شیرازی در غزل زیر دقت فرمایید:

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فـدای او شد و جـــان نیز هم
خـال او حـالـم پـریـشـان می کند
و آن سـر زلف پـریـشان نیز هم....

شعر فوق، شرح حالی است بسیار طبیعی و ساده . اما شاعر،رشته ی کلام را چنان هنرمندانه در دست نگهداشته که هم در آهنگ ردیف و هم در موسیقی قوافی و هم در آهنگ داخلی کلام ، لذّت بخصوصی را بر مخاطب انتقال داده و مخاطب را بی نیاز از استعاره و تصویر می سازد.

از طرف دیگر، به زلالی از سرکار خانم پروفسور ثریا حکیم آوا ( محقق و استاد ادبیات دانشگاه تاجیکستان) توجه فرمایید:

پنـجره ام بـاز شد
مـرغ ِ دل، آمـاده ی پرواز شد
می روم اکنون بـه تماشای پس ِ پنجره
صفحه ای از زندگی آغاز شد
عشق مرا ناز شد

در زلال فوق، هرچند که محتوا بصورت ساده جلوه گر است اما عبارتها چنان استادانه به رشته ی کلام چیده شده اند که رقص واژه ها با نرمیّت خاصّی تظاهر کرده و تصویر لذتبخشی را در عالمی شفاف ایجاد می نماید. به عبارتی لذت موسیقی خاص کلام ، مخاطب را از استعاره و تصویر بیجا بی نیاز می سازد.
بنابراین «شفافیّت منحصر به فرد به همراه موسیقی» یکی از دلایل سبک بودن جریان زلال است.
سادگی و شفافیت در شعر زلال، به همراه آهنگ منحصر به فردی است که نظیرش در شعرهای شفاف هیچکدام از سبک های گذشته نبوده است. موسیقی خاص زلال که از سطور قرینه و سطر مادر نشأت می گیرد ، نگین محتوا را شفافتر می سازد. اصلاً خاصیّت قالب زلال این است. محتوا را می ساید. کلام را می ساید. تصویر و استعاره را می ساید و این حالت، باعث درخشندگی موضوع می گردد.
شعر زلال، نگین شعر است. هر قدر رویش دقت شود آنقدر بر جلایش افزوده گردد.
امروز اگر بخواهیم در ترویج لذت موسیقی دخیل بوده و بهترین کادوها را برای نسل آینده تدارک ببینیم باید تنبلی را کنار گذاریم و از عادت در منظوم و منثورهای سبک های گذشته در آییم و بطور هنرمندانه بر خلق شاهکارهایی در شعر زلال همّت گماریم.
زلال، در عصر حاضر یک سبک بی نظیر جهانی است حتی اگر در کل جهان، فقط سه نفر طرفدار داشته باشد. زلال شاعری هنرمند به میدان می طلبد نه نثر نویسی که سر پیر زنی را به دور از اندیشه و هدف و پیام، به جنگلی تشبیه نماید و دیگران نیز به اندازه ی تعداد موهایش برایش تفسیر بنویسند. زلال، زرنگی و هنر و استعداد و تمرین و زحمت می خواهد. شاعری که به بهانه ی تصویر سازی در نثر، حتّی حوصله ی تمیز کردن لای ناخن های دستش را هم ندارد به درد سبک زلال نمی خورد. بنده معتقد نیستم که همه ی مردم، زلال نویس باشند. عدّه ی کمی زلال نویس واقعی باشند و بقیه لذّت ببرند. مگر از هم عصرهای حافظ شیرازی چند دیوان از غزل باقی است؟! زلال نیز همینطور. به مرور ستاره هایی وارد عرصه ی زلال می شوند که مسلماً چند تایی از آنها، درخشانترین خواهند شد.
شفافیّت منحصر به فرد به همراه موسیقی منحصر به فرد، در زلال، حاصل نتیجه ی نزدیک به 200 نوع ریتم است که بر زلال نوشته ام. هر کدام از آن ریتم ها لذت بخصوصی دارند و در صورت حمل کلام نیز تخیّل درخشانتری را برای مخاطب منتقل می نمایند. عین حالت در سبکهایی مثل سبک خراسانی نیبست. مثلاٌ اگر در سبک خراسانی ساده گویی هست در عوض موسیقی ساختارش با سبک های قبل از خودش فرق نمی کند و شفاف گویی را در همان وزنی دارد که دیگر سبک ها داشته اند.
گریز از گنگ بودن ، صداقت در جامعه، شفّافیت پیام و انتقال اندیشه بصورت رُک و پوست کنده، از رفتارهای ذاتی شعر زلال است و « زلال » در زبان و بیانی شفاف در آغوش ریتم هایی رندانه، و با رقصاندن واژه ها در مدلی جدید، نگاه تازه ای بر عشق می گشاید:

درد، زمیـن‌گیر شد
خانه‌ی عقلم غل و زنجیر شد
آمـده‌ای پـاک‌تـــر از بـارش ِاشک ِخـــدا
غسل ِدلت کـردم و این آدم ِتن، یک شبـه تطهیر شد
کوچه‌ی آغوش ِمرا ریسه شدی با تنت
نور در این کوچه فراگیـر شد
خنده‌ات اکسیر شد
*
حالـم عجب ناب شد
حالت چشمان تو را قاب شد
حال من از حالت چشمان تو حالت گرفت
ماه‌تـر از مـاه رسیـدی و شبــم یکسـره مهتـاب شد
اشک سراسیمه وضو ساخت برای نمــاز
سینه‌ی تو مرمر ِمحـراب شد
لحظه چه بی‌تاب شد!
*
من به کجا می‌روم
عاشقم از خویش رها می‌روم
سوختـه‌ام، ساخته‌ام بار ِدگر خویش را
بـــار دگر، بـــار دگـر، بــــــاز بـه دنبال بــلا می‌روم
باز کنید ایــن در ِفرسوده‌ی انسانـی‌ام
بی‌تن و بی‌شال و قبـا می‌روم
بی‌سر و پا می‌روم

«لولی وش»


( شعر زلال بر ضد رشوه):

فـریاد ازیـن عمل
این که نموده ای تو باز حل
رشوه،درون ِ چائی ِ زهد ِ پر از ریا
در اعتقاد و باور مخلوق کـه آورده ای خلل
آیا نماز را به چه قیمت فروختی ؟!
حرمت نگاهدار بـر ملل
ای سست و مبتذل!

« دادا »


و یا از پندهای رُک:


به سوی شر نروی
همیشه عاشق خطر نروی
شکار کـرد نگاهت اگـــر گل سمنـی
به خیش قدرت کمر نروی
چو گاو نـر نروی

« دادا »





ادامه دارد....


خادم اهل قلم
دادا بیلوردی
تبریز – هشتم اردیبهشت 1392



منبع: zolal94.blogfa.com

عشق اللهی
۱۳۹۲/۰۳/۲۲ Iran
0
0

شاهکار تازه ای از استاد بیلوردی:
.

شعر می دانید چیست؟
شعر هم نوعی بهار زنـدگیست
عالمی از واژه ها در باغ دل پروردن است.
شعر تقسیم سطور نثر نیست
باید اندر شعر زیست
.
موسیقی در نظم هست
نظم در آهنگ، شور بـزم هست
گاه در یک قافیه صد معنی و احساس بین.
چارچوب نظم ها را عظم هست
انسجـام و حــزم هست
.
ای بسا مُنشی که مُرد
ای بسا نثری که مُهر « مُرد» خورد
ای بسا کاهــی کــه بـا تبلیـغ، نام شعر یافت،
بعدهـا در پنـجــه ی آتـش فـسـرد
سهمی از جنگل نبـرد
.
نی که بی نایی شود
دست باد افتاده هر جایی شود
شعر در هر قالبی چه نظم و چه نثر و زلال
باید همچون شهر رویایی شود
غـرق زیـبـایــی شود


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.