دیو کلوچ
نویسه گردانی:
DYW KLWC
دیو کلوچ. [نُ]. (ص. فا). آنکه دیو کلوچ (؟کلید)ش کرده. مصروع. جن زده، پری زده جن گرفته (نزد عوام). حملهای، دیوانه، دیودیده، دیوزده، صرعی، غشی. در انگلیسی: epileptic کلوچ شدن . [ ک ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کلید شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلوچ (معنی آخر) شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دیوکلوچ . [ وْ ک ُ ] (اِ مرکب ) طفل مصروع و کودک جن گرفته . (برهان ) (آنندراج ). کودک جن گرفته . (جهانگیری ).