عینیت
نویسه گردانی:
ʽYNYT
عینیت در لغت معادل کلمۀ «Objectivity» به معنی واقعیت یا حقیقت است در مقابل آن ذهنیت که معادل کلمۀ «Subjectivity» به معنی ذهنی و تصوری است، میباشد. مسألۀ «حقیقت» یا «واقعیت»، خاص تاریخ و یا رشتۀ دیگری از علوم نیست؛ امّا در اصطلاح مورخان دو معنی از آن برداشت میشود. معنای نخست مطابق با واقع یا واقعیت که در حوزۀ کاربردی مفهوم متضاد آن ذهنی است؛ دوم معنایی که توسط هر فرد آگاه و منطقی قابل تصدیق و اثباتپذیر باشد و متضاد آن تحکم است. پس گزارههای منفرد دربارۀ گذشته از نظر اصولی، گزارههایی عینی در هر دو معنای یاد شدۀ آن به شمار میروند.
به این ترتیب پرسش از عینیت، از مهمترین شاخصها در ارزیابیهایی است که ما در مورد علوم انجام میدهیم. پرسش یاد شده در فلسفۀ تحلیلی تاریخ به عنوان یکی از محورهای اساسی در به چالش کشیدن علم تاریخ مورد توجه بوده است. این مسأله در حقیقت بیانگر آن است که علم به صور حقیقی باید فارغ از هر گونه نگاه شخصی لحاظ گردد. بدین جهت در هر علمی عینیت باید به صورت معناداری ایفای نقش کند تا آن علم فارغ از هرگونه ذهنیگری، از کیفیت عمومی تفکر که همان تجربهپذیری است، برخوردار گردد.
به عنوان مثال عینیت در علوم اجتماعی با چالشهای چندانی روبرو نبوده است، به طوری که تنها کافی است در مسیری که یک عالم علوم طبیعی حرکت کرده گام برداریم تا به نتیجهای که او در یک موضوع دستیافته، دست یابیم؛ و این به معنی برخوردار بودن علوم طبیعی از کیفیت عمومی است؛ اما در علوم انسانی و علم تاریخ مسأله با تردیدهای جدی روبروست.
نظرات متعدد در یک موضوع واحد تاریخی، خود مؤید این نکته است که هیچ توافقی در ارزیابیهای تاریخی حاصل نیست و تعدد آراء فهم مقبولانه از یک رویداد را غیرممکن میسازد. بر این اساس عدهای از دانشمندان، تاریخ را عینی میدانند و عدهای آن را غیرعینی و نسبی قلمداد میکنند.
قائلین به عینیبودن تاریخ به «عینیتگرا» و قائلین به نسبی بودن تاریخ «نسبیتگرا» معروف هستند که هر کدام برای اثبات عقیدۀ خود ادلّه خاصی دارند.
عینیت گرایان و نسبی گرایان
پوزیتیویستها که قائل به تاریخ عینی هستند، معتقدند احساسات نباید در تاریخ دخیل باشد و تاریخ را از تبلیغ جدا میدانند و قائل هستند که در تاریخ باید بیطرف بود؛ در مقابل ایده – آلیستها که قائل به نسبیبودن تاریخ هستند، منکر دستیابی به تاریخ عینی و بیطرف هستند. این عده میگویند در تاریخ نمیشود بیطرف بود به دلیل اینکه در بین مورخان توافق نیست. مثلاً مارکیستها، لیبرالیستها، کاتولیکها و ... به گونهای پایبند نظرات خود هستند و این امر سبب شده است که دربارۀ بیطرفی در تاریخ شک شود.
آنها میگویند واقعیات تاریخ هیچگاه خالص به ما نمیرسد بلکه این واقعیات همواره از مغز وقایع نگار تراوش میکند؛ در نتیجه هر مورخ در روبروشدن با وقایع تاریخی، وقایعی را که در وقایع آیندۀ تأثیر دارد و مهم است، مینگارد. در اینجاست که مورخ دست به گزینش میزند و هر مورخ از زاویۀ دید خاصی نظر میکند و از همان زاویه، حوادث و علل آن را برمیگزیند. در واقع دو مورخ از یک حادثه یک نوع تفسیر و تاریخ نمینویسند. بلکه به تعداد مورخان، تاریخ وجود دارد. مورخ خوب، زاویه دید خود را آشکار میکند که این به معنی نوشتن هر چیزی نیست.
مورخ در برگزیدن حوادث اختیار دارد؛ ولی عرصۀ اعمال اختیارش محدود است.
گزینش کردن به معنای سلب عینیت نیست؛ بلکه هرچه توصیف حوادث گزیدهتر باشد عینیتر و علمیتر است؛ اما مهمترین عوامل در گزینش، زاویۀ دید، معیارها و ارزشهای یک مورخ نیز مسائل خاص هر دوره است. در واقع عینیت فارغ از ارزشگذاری، امری محال و غیرعملی است و وظیفۀ اصلی مورخ ضبط وقایع نیست بلکه ارزشیابی است.
در تفکر تاریخی، این عنصر ذهنی است که دستیابی به عینیت را محدود میکند و اگر مورخان بخواهند خود را از قید اندیشه و ذهنیت خالی کرده و حقایق را کاملاً بیطرفانه بنویسند، هیچ نتیجهای ندارد و تاریخ نیست. اینکه چه عواملی در عدم عینیتیابی تاریخ دخیل است، کمک مناسبی میتواند در فهم مطلب داشته باشد.
عوامل عدم عینیتیابی تاریخ
عامل اول؛ ماهیت خود تاریخ است. چون مورخ نمیتواند همۀ آنچه را که در گذشته اتفاق افتاده بنویسد، حوادث مهم و اثرگذار را انتخاب میکند و موجزگویی میکند که این موجزگویی و چکیدهگویی نمیتواند تمام جزئیات مربوطه را بیان کند و این عاملی در عدم عینیتیابی میشود.
عامل دوم؛ عنصر زبان است؛ که در ذات خود بار ارزشی دارد و رهایی از آن ممکن نیست.
عامل سوم؛ مصالح تاریخی است و چون ما مصالح صد در صد درست در اختیار نداریم، نباید توجه صرف به منابع کنیم؛ بلکه واقعیات باید تنقیح شود و توجه صرف به منابع میتواند در عدم عینیتیابی تأثیر گذارد.
عامل چهارم؛ پدیدۀ حصلتیابی است: یعنی ارزشگذاری در مورد رویدادها؛ این امر باعث قضاوت ارزشی مورخ میشود. این عامل هم در عدم عینیتیابی دخیل است.
در واقع اثر مورخان نتیجۀ تأثیر متقابل مورخ و واقعیات در یکدیگر است. نه همه آنها صرفاً ذهنیات مورخ است که بیارتباط با واقعیات باشد؛ و نه همۀ آنها عین واقعیات است
در پایان باید ذکر کرد که دستیابی به تاریخ عینی مطلق، امکانپذیر نیست؛ زیرا تاریخ را عین و ذهن با هم میسازند. به دنبال عینی مطلق گشتن ممکن و مطلوب نیست و بیطرفی در تاریخ امکانپذیر نمیباشد و دخالت عنصر ذهن و طرح دادن به یافتههای پراکندۀ خارجی از لوازم جداییناپذیر هر علم است. مریم قدمی
منابع:
1- گونارمیردال؛ عینیت در پژوهشهای اجتماعی، ترجمۀ مجید روشنگر، انتشارات مروارید، 1357، چاپ اول، ص 9.
2- نوذری، حسینعلی؛ فلسفۀ تاریخ، تهران، انتشارات طرح نو، 1379، چاپ اوّل، ص 32.
3- ایراننژاد، علی؛ نشریۀ همشهری، مورخه 20/7/84.
4- والش؛ مقدمهای بر فلسفۀ تاریخ، ترجمۀ ضیاءالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363، چاپ اوّل، ص 105-8.
5- سروش، عبدالکریم؛ فلسفۀ تاریخ، بیجا، انتشارات حکمت، 1357، چاپ اوّل، ص 41-36.
6- پلادواردز؛ فلسفۀ تاریخ، ترجمۀ بهزاد سالکی، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1357، ص 67-51.
7- مطهری، مرتضی؛ فلسفۀ تاریخ، بیجا، انتشارات صدرا، 1378، چاپ دهم، ج1، صص 129-130.
8- سروش، عبدالکریم؛ پیشین، ص 37.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
عینیت . [ ع َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) وحدت . اتحاد. بودن یک امر عین دیگری . مقابل غیریت . و رجوع به غیریت شود.