اجازه ویرایش برای همه اعضا

یاسمن

نویسه گردانی: YASMN
18. در کتاب Nan fan ts‛ao mu čwan، کهن ‌ترین کتاب چینی پیرامون گیاهان جنوب چــــــــین، نــــگاشته کــــــــــی هان (Ki Han) ، یکی از وزیران فغفور هوی (Hwei) (290 تا 309 ترسائی ) ، آمده است:1
گـــــلِ ye-si-min و گـــــــــلِ mo-li (Jasminum officinale [یاسمن سفید]) از تیره زیتونیان را مردمان هو از سرزمینهای باختری به چین آورده در کوان‌ـ‌تون (Kwan-tun) (نان هایی/ Nan hai ) کاشتند. مردم جنوب بوی خوش آن را دوست می‌دارند و به همین دلیل آن را پرورِش می‌دهند... گل mo-li به نـــــــــــــوع سفیدِ ts‛ian-mi (Cnidium monnieri) ماند و خوشبوتر از ye-si-min است."
در بخشی دیگر از همین کتاب2 آمـــــــــــــــــده است که گلِ či-kia (Lawsonia alba [حنا])،3 ye-si-min و mo-li را مردمان هو از سرزمین تا‌ـ‌تسین (Ta Ts‛in)، خاورِیونان گرای، به چین آوردند.
گیاه ye-si-min را همان Jasminum officinale [یاسمن سفید] دانسته‌اند و گیاه mo-li را Jasminum sambac [رازقی]. امروزه روز در چین، هر دو گونه را بهرِ بوی خوش گلها و روغنی که از آنها به دست می‌آید پرورش می‌دهند.4
این نوشته بر گرفته از Nan fan ts‛ao mu čwan، که نخــــستین بـــــــار برت‌اشنایدر5 یافت و پیش نهاد، کژ فهمی های گوناگونی در پی داشته است. هیرت6 گفته است: "می‌گویند این نام بیگانه که اینک در تمام زبانهای اروپایی هست از واژه عربی‌ـ ‌فارسی jāsamīn [بخوانید yāsmīn/یاسمن ] آمده و وجود آن در نوشته ای چینی که دور و بر سال 300 ترسائی نوشته شده گواهی است بردیرینگی کاربرد آن."
واترز1 یاسمن را "یکی از کهن ترین واژه‌های عربی که در زبان چینی یافت می‌شود" دانسته است. تو گوئی این نویسندگان هیچگاه در این اندیشه نشده اند که در باره زبان عربی یا فارسی آن زمان چیزی نمی دانیم و این یکی شماری ، حتی با وجود آنچه در خود این کتاب چینی آمده، نادرست است؛ در آنجا بروشنی گفته شده ye-si-min و mo-li هر دو از تا تسین (Ta Ts‛in)، خاورِ یونان گرای ، وارد چین شده‌اند. پلیو2 خاطرنشان کرده که هیچ گاه در اصالت این کتاب چینی تردید نشده، هرچند از اینکه در آنجا یاسمن زیر نام عربی اش آمده درشگفت شده است. به هر روی روشن است که زبان عربی از زبانهای تا تسین به شمار نمی‌آید. افزون بر این، اینک، و در پی پژوهشهای آروسو3 آشکار شده کتاب Nan fan ts‛ao mu čwan از دست بردگی های بعدی در رنج است. بنابراین، بسا که این نوشته را بعدها به کتاب افزوده باشند و هرچه شده باشد نمی‌توان با بکار گیری آن اثبات کرد پیش ازسال 300 ترسائی مردمانی از باختر آسیا در کانتون بوده‌اند.4 آنچه تردید رابیشترمی کند این ادعای کتاب چینی است که در Nan yüe hin ki که منسوب به لو کیا (Lu Kia) است که در سده های سوم و دوم پیش از میلاد زیست،‌ به این دو گونه Jasminum اشاره شده است.5 در واقع آنچه به این نویسنده نسبت داده‌اند تنها این است که در سرزمین نان یوئه (Nan Yüe) پن جدانه هیچ مزه ای ندارند و گلها بی بویند و تنها این گلها بوئی خوش دارند. او نام این گلها را نـــــــــیاورده و کـــی هان (Ki Han) است که آنها را ye-si-min و mo-li دانسته. به هیچ روی امکان ندارد که این دو گیاه خارجی در زمان حیات لو کیا (Lu Kia) از طریق دریا به جنوب چین رسیده باشند؛ و ای بسا مقصود لو کیا، چنانچه این نوشته از او باشد، گلهایی دیگر بوده.
این واقعیت را هم نباید از یاد برد که ادعای ورود این گلها از تا تسین در تاریخچه های آن سرزمین نیامده و هیچ منبع از آن زمان یا دوره های بعدی آن را تأیید نکرده است.
کتاب Pei hu lu2‌ این گل را با نامهای ye-si-mi mo-li, سفید آورده می افزاید ایرانیان این گل را نیز چون p‛i-ši-ša یا گل اشرفی به چین برده‌اند.2 در Yu yan tsa tsu شرحی کوتاه از این گیاه آمده،3 و گفته شده است که زیستگاه آن فو‌ـ‌لین (Fu-lin) و پو‌ـ‌سه (Po-se) (ایران) است. کتابهای Pen ts‛ao kan mu، Kwan k‛ün fan p‛u،4 و Hwa kin چنین آورده اند که نخستین زیستگاه یاسمن (mo-li) ایران بوده و از آن مرز به کوان‌ـ ‌تون (Kwan-tun) برده شده است. کتاب اول این را هم می افزاید که امروزه (سده شانزدهم) این گیاه در یون‌ـ‌ نان و کوان‌ـ ‌تون پرورش می‌دهند هرچند تاب سرما ندارد و آب و هوای چین فراخورآن نیست. از کتاب Tan k‛ien tsun lu نوشته یـــــان شن (Yan Šen) (1559ـ1488) آورده کـــه: " نام nai که در شمال چین به کار می‌رود همان است که در سالنامه‌های تسین tsan nai hwa ("سنجاق سر") نامیده شده است.5 این گیاه از دیر و دور به چین رسیده است."
بدین ترتیب در منابع چینی نامهای زیر را برای یاسمن می‌یابیم:6
(1) ye-si-min. *ya-sit (sid)-min، برابر با yāsmīn پهلوی، yāsamīn، yāsmīn، yāsmūn فارسی امروز، yasmin عربی یا ye-si-mi، *ya-sit-mit در (Yu yan tsa tsu) برابر با *yāsmīr (؟) فارسی میانه.7 برپایه این شــــــــواهد زبان ‌شناسی تاریخی و نـــــــوشته Yu yan tsa tsu، بهتر است بپذیریم این گیاه براستی از ایران به چین رفته است. اطلاعاتی که در کتاب Nan fan ts‛ao mu čwan آمده جای تردید بسیار دارد؛ هرچند اگر کسی بخواهد آن را بپذیرد به ناچار باید این راهم اثبات کند که این واژه فارسی دست کم در سده سوم ترسائی در باختر آسیا وجود داشته است و اینکه واژه هندی mallikā (نک شماره 2) دور و بر همان روزگار به تا تسین رسیده است. هر دو فرض ممکن ‌است، هرچند هیچ یک از منابع باختر آسیا آنها را تأیید نمی‌کند.1 شواهدی که در این کتاب چینی ارائه شده در جای دیگر تکرار نشده؛ نه این اثر چنان مرجعیتی دارد و نه ارتباط نوشته امروزی بانوشته اولیه از دور و بر سال سیصد ترسائی آن قدر روشن است که بتوان چنین نتیجه کرد. این واژه ی فارسی‌ـ ‌عربی از آن همه جهان شده است: تمام زبانهای اروپایی آن را پذیرفته و اعراب آن را در کرانه خاوری افریقا پراکنده‌اند (yasmini در زبان سواحلی، و dzasimini در زبان ماداگاسکاری).
(2) یا mo-li‌2، *mwat (mwal)-li=malli، آوانگاشت واژه سنسکریت (Jasminum sambac) mallikā [رازقی]، mal-li-ka تبتی، ma-li سیامی،3 mãly یا mlih خمری، molih چامی. واژه مالایایی melati از واژه سنسکریتِ mālatī مشتق شده و نام Jasminum grandiflorum [یاسمن چمپا] است. نام melirge برای یاسمن در زبان مغولی مستقل است. هـــــیرت آن را همان mo-lo در زبان سریانی4 دانسته که پذیرفتنی نیست.
(3) san-mo، *san-mwat (mwak در زبـــــــــــــــــــــــان فوکی‌ینی/Fukien). ایـــــــــــن واژه در Nan fan ts‛ao mu čwan‌2 همآرش (مترادف) Lawsonia alba [حنا] شمرده شده که از آن حنا ‌گیرند؛ هرچند در اینجا هم آشفتگی روی ‌داده ، زیرا این آوانگاشت برابر هیچ یک از نامهای خارجی Lawsonia نیست بلکه گویا برابر است با zanbaq [زنبق] عربی ("یاسمن ") که نام گیاه sambac از آن گرفته شده است. کی ‌هان نمی توانسته با این واژه آشنا بوده باشد: بی چون و چرا این واژه را بعدها به نوشته او افزوده‌اند.
(4) چنین می نماید که man hwa ("گلِ man") که در نوشته های بودایی آمده کوتاه شده واژه سنسکریت sumanā (Jasminum grandiflorum) [یاسمن چمپا] است که به صورت suman یا saman فارسی شده است.
Jasminum officinale [یاسمن سفید] در کشمیر، کابل، افغانستان و ایران یافت می‌شود؛ در ایران نیز خودروست.
بحث یاسمن در نوشته های پهلوی (ص 192 کتاب پیش رو) و در راهنمای دارویی ایران نوشته ابومنصور آمده است.1 چان ته (Č‛an Te) یاسمن را در سمرقند دیده است.2 این گل در استان فارس در ایران فراوان می‌روید.3
روغن یاسمن در میان ایرانیان و اعراب بس بلند آوازه است و در عربی آن را دهن‌ـ‌الزنبق [روغن زنبق] می‌نامند. ابن‌بیطار در کتابش شرحی کوتاه درروش تهیه آن آورده است.4 اصطخری گوید در ولایت دارابجرد ایران نوعی روغن یاسمن هست که در هیچ جای دیگر یافت نمی‌شود. روغن یاسمن شابور (شاهپور امروزی نزدیک کازرون) و شیراز نیز آوازه ای ویژه دارد.5
در ‎Yu yan tsa tsu می خوانیم روغن یاسمنِ باختر شربــــــــتی است نیروبخش. آنچه در Wei lio‌6 نوشــــــــــــــته کائو سه ‌ـ ‌سون (Kao Se-sun) ، که در واپسین سالهای سده دوازدهم و نخســــتین سالهای سده سیزدهم می‌زیست، آمده نشان می دهد این روغن در دوره سونگ به چین رسیده است. در این کتاب می خوانیم: "گل ye-si-min گلی است از سرزمینهای باختری به رنگ سفید برفی. مردمان هو (ایرانیان یا بیگانگان) آن را به کیائو چو و کانتون مـــــــی‌آورند و همــــــــــــگان بوی خوشش را دوست دارند و پـــــــرورش می‌دهند. Kwan čou t‛u kin ("فرهنگ گیتا شناسی استان کوان‌ـ ‌تون") ، چنین آورده که روغن یاسمن را با کشتی به چین آرند؛ زیرا مردمان هو گلهای آن را ‌چیده روغنش را می‌گیرند که درمان خوره را نیک باشد.1 وقتی این چربی را کف دست مالند، بوی خوشش به پشت دست می‌رسد." لوفر، برتولد،ساینو ایرانیکا، برگردان مهرداد وحدتی دانشمند. کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
یاسمن . [ س َم َ ] (اِ) ۞ درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان ۞ که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای...
یاسمن . [ س َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فسارود بخش داراب شهرستان فسای استان فارس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یاسمن بدن . [ س َ م َ ب َ دَ ] (ص مرکب ) آن که بدن سپید و لطیف دارد : خوش بود عیش با شکردهنی ارغوان روی و یاسمن بدنی .سعدی .
یاسمن بوی . [ س َ م َ ] (ص مرکب ) آن که بوی یاسمن دهد و خوشبو باشد : جوابش داد خورشید سخنگوی نگار سروقد یاسمن بوی . فخرالدین اسعد (ویس و رامین ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
باجی یاسمن .[ س َ م َ ] (اِخ ) یکی از ائمه ٔ فقه کتاب کلثوم ننه .
یاسمین پهلوی (زادهٔ ۴ مرداد ۱۳۴۷ با نام خانوادگی پیش از ازدواج اعتماد امینی)[۱] همسر رضا پهلوی است. یاسمین پهلوی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه کامیونیتی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.