اجازه ویرایش برای همه اعضا

سیل

نویسه گردانی: SYL
علم همه عالم به علی داد پیمبر جون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
سیل به آن معنای متصور در ذهن ما و مذکور در اکثر لغت نامه ها چه سودی برای گلزار جز تباهی و ویرانی خواهد داشت ؟ در حالی که یکی از معانی «سیل» ،صفا و طراوت است . این معنا از گنجینه ی زبان بختیاری قابل استخراج است چنانکه شاعرانی نظیر داراب افسر بختیاری با لهجه ی شیرین لری دارد :
بالکن دِی چِنِه ، سَیل و صفا زیر بُهونِه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
سیل خیز. [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جایی که سیل ازآن حرکت کند. (از فرهنگ فارسی معین ). جایی که سیل از آن خیزد. آنجا که سیل از آن...
سیل رام . [ س ِ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ رب النوع ابر و گران دود و نژم و ضیا است . (آنندراج ) (انجمن آرا). نام فرشته ٔ موکل بر ابر و بخار. (ناظم ال...
سیل ران . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) ابری که مانند سیل آب میریزد. (ناظم الاطباء). آنچه مانند سیل آب ریزد. بسیارآب : سگ دیوانه پاسبانم شدخوا...
سیل ریز. [ س َ/ س ِ ] (نف مرکب ) سیل ریزنده . سیل باران : در خانه ٔ سیل ریز منشین سیل آمد سیل ، خیز منشین .نظامی .
سیل ریزی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) عمل سیل آوردن : کوه عظمت بسیل ریزی دریای کرم بموج خیزی .ابوالفضل فیاضی (از آنندراج ).
سیل عرم . [ س َ / س ِ ل ِ ع َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب بسیار جاری که سد رود را شکسته باشد، چه عرم به معنی رودخانه و سدی که پیش رو...
سیل کبود. [ س ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دالوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. دارای 208 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ سیل کبود. محصول آنجا ...
حبس سیل .[ ح َ س ُ س َ ] (اِخ ) نام یکی از دو حرّه ٔ بنی سلیم .
سیل آورد. [ س َ / س ِ وَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) آنچه که توجبه می آورد. (ناظم الاطباء). آورده شده بوسیله ٔ سیل . آنچه که سیل با خود همراه ...
سیل گرگی . [ س ِگ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مال اسدی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.