سیل
نویسه گردانی:
SYL
علم همه عالم به علی داد پیمبر جون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
سیل به آن معنای متصور در ذهن ما و مذکور در اکثر لغت نامه ها چه سودی برای گلزار جز تباهی و ویرانی خواهد داشت ؟ در حالی که یکی از معانی «سیل» ،صفا و طراوت است . این معنا از گنجینه ی زبان بختیاری قابل استخراج است چنانکه شاعرانی نظیر داراب افسر بختیاری با لهجه ی شیرین لری دارد :
بالکن دِی چِنِه ، سَیل و صفا زیر بُهونِه .
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سیل . [ س َ ] (ع اِ) آب بسیار که روان باشد. بی پروا، بی تاب ، بی زینهار، پرشور، لاابالی ، تندرو، دریادیده ، سبکرو، سبکرفتار، سبک خیز، خانه برانداز...
سیل . (پسوند) سیر: سردسیل . گرم سیل . (از فرهنگ فارسی معین ).
(seyl)'این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ تنداب tondâb، لور lur (پارسی نو)؛ 2ـ هنوار henvâr (پارتی)؛ 3ـ تاژیاب tâžiâb (اوستایی: taciap) 4ـ...
سیل واژه ای عربی است که واژه ی پارسی «بند» به آن افزوده شده است؛ و پارسی جایگزین، این است: لوربند lurband (پارسی نو) ****فانکو آدینات 09163657861
سیل واژه ای عربی است که واژه ی پارسی »زده« به آن افزوده شده است؛ و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ هنوارزده henvârzade (هنوار: پارتی + زده)، 2ـ تاژیابزده t...
سیل واژه ای عربی است که واژه ی پارسی «آسا» به آن افزوده شده است؛ و پارسی جایگزین، این است: لوراسا lurâsâ (پارسی نو)*** فانکو آدینات 09163657861.
آسا. (پسوند) اَسا. ادات تشبیه است . سیل مثل . سیل مانند. سیل گون . سیل گونه . شبه سیل . سیل وار. سیل سان . نظیرسیل.
سیل نظر. [ س ِ ن َ ظَ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات...
سیل برج . [ س ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا...
سیل بند. [ س َ / س ِ ب َ ] (اِ مرکب ) سدی محکم که در جلو مظان سیل سازند. (یادداشت بخط مؤلف ). سدی که برای جلوگیری از سیل سازند.