پاروی قایقرانی
نویسه گردانی:
PARWY QAYQRʼNY
پاروی قایقرانی= بیل بیل. پارویی را گویند که کشتی بانان بجهت راندن غراب سازند. (برهان ). چوبی که کشتی را بدان در آب برانند. (شرفنامه ٔ منیری ). تخته ای باشد بر هیأت بیلی که بر سر چوبی نصب نمایند و کشتی و امثال آن بدان برانند و آن را بیله نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ سروری ) (از رشیدی ). چوبی که به یک سر آن قطعه های تخته وصل کنند و کشتی و «غراب » را بدان میرانند. (غیاث ). تخته ای است به هیأت بیل که بر سر چوبی نصب کنند و کشتی و غراب را برانند. (انجمن آرا) (آنندراج ). آلتی مانند پاروب که کشتی و قایق را بدان رانند. (ناظم الاطباء). بیل کشتی . خله . فَیَه . مجذاف . مجذف . فَه . مجدف . پاروی کشتی رانی . (یادداشت مؤلف ). غاروف . مغدف . مقذف . مقذاف . بیل کشتی رانی . (منتهی الارب ): بلیج السفینة؛ بیله ٔ کشتی (معرب است ). (منتهی الارب ). مؤلف در یادداشتی نویسد بیل آلتی از آلات ملاحان است یا دنبال کشتی و نمیدانم چیست و آن غیر خله و پارو باشد. آنگاه این دو شعر عسجدی و منوچهری را بشاهد ذکر کرده است : تو گفتی هر یکی زیشان یکی کشتی شدی زان پس خله ش دو پای و بیلش دست و مرغابیش کشتی بان . عسجدی .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.