۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
تل . [ ت َ ] (اِ) کوه پست و پشته ٔ بلند را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). کوه پست و پشته ٔ بلند مقابل هامون که زمین صاف است . (انجمن آر...
تل . [ ت ِ ] (ترکی ، اِ) زبان را گویند. (آنندراج ). در آذربایجان دِل گویند.
تل . [ ؟ ] (اِ) اسم هندی سم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به سم شود.
تل . [ ت ُ ] (اِ) نام درختی است که در پل سفید به کُرکُو ۞ دهند و این درخت در جنگلهای آلاداغ و بجنورد و جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران و...
تل . [ ت ُ ] (اِ) کیسه ای که خیاط سوزن و انگشتانه و نخ در آن نهد. (ناظم الاطباء).
تل . [ ت َل ل ] (ع اِ) توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته . ج ، تِلال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قطعه زمینی که از اطراف خود کمی بلندتر با...
تل . [ ت َل ل ] (ع مص ) بر روی افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بر زمین زدن کسی را یا برگردن و روی افکند...
تل . [ ت َ ] (اِخ ) تال . رجوع به تال شود.
تل . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ویسیان که در بخش ویسیان شهرستان خرم آباد واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
تل . [ ] (اِخ ) در دوم تواریخ ایام 27:3 عوفل نامیده شده است و در میان وادی پنیرفروشان و وادی قدرون واقع است و بواسطه ٔ محل طبیعی آن و ...